ملاقات حضرت آیة الله العظمى مرعشى نجفى
در ایام تحصیل علوم دینى و فقه اهل بیت علیهمالسلام، در نجف اشرف، شوق زیادى جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم عجلالله تعالى فرجه داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامرعلیهالسلام را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفا در یک شب چهارشنبه ، رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابرى و بارانى بود. نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت مخصوصا از زیادى قطاع الطریق و دزدها، ناگهان صداى پایى را از پشت سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربى را با لباس اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: اىسید! سلام علیکم ترس و وحشت به کلى از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم . تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکى شدید، متوجه سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن مىگفتیم و مىرفتیم . سید عرب از من سؤال کرد: قصد کجا دارى گفتم: مسجد سهله فرمود: به چه جهت گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولى عصرعلیهالسلام مقدارى که رفتیم ، به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکى است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایى که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگها با ایشان آن دعا را مىخواندند، احساس انقلابى عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنهاى، خوباست شام بخورى پس سفرهاى را که زیر عبا داشت بیرون آورد و درآن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل این که تازه از باغ چیده شده بود . و آن وقت چله زمستان وفصل سرماى شدید بود و من متوجه نشدم که این آقا این خیارهای تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ به هر حال طبق دستور آقا شام خوردم سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم داخل مسجد شدیم ، آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه مىکردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست بعد از آن که اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود اى سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه مىروى یا در همین جا مىمانى گفتم: مىمانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام صادق علیهالسلام نشستیم به سید گفتم: آیا چاى یا قهوه یا دخانیات میل دارى آماده کنم در جواب، کلام جامعى را فرمود: این امور از زواید زندگى است که ما از آن دوریم این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت به نحوى که هرگاه یادم مىآید ارکان وجودم مىلرزد. به هر حال مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت مطالبى رد و بدل شد که به بعضى از آنها اشاره مىکنم در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب فرمود اى سید با تسبیح به چه نحو استخاره مىکنى گفتم: سه مرتبه صلوات مىفرستم و سه مرتبه مىگویم: «استخیر الله برحمتة خیرة فى عافیة» پس قبضهاى از تسبیح را گرفته مىشمارم، اگر دو تا بماند بد است و اگر یکى ماند خوب است فرمود: این استخاره، دنباله ای دارد که به شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکى باقى ماند فورا حکم به خوبى استخاره ندهید بلکه دوباره بر ترک عمل، استخاره کنید اگر زوج آمد کشف مىشود استخاره اول خوب است اما اگر یکى آمد کشف مىشود که استخاره اول میانه است به حسب قواعد علمیه مىبایست دلیل بخواهیم و آقا جواب دهد به جاى دقیق و باریکى رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم شدم و در عین حال متوجه نبودم که این آقا کیست از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت و قرائت این سورهها بعد از نمازهاى واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره نباء بعد از نمازعصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک دیگر این که تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سورهاى خواستى مىخوانى و در رکعت دوم بعد از حمد سوره واقعه را مىخوانى و فرمود: این نماز کفایت مىکند از خواندن سوره واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت تاکید فرمود که: بعد از نمازهاى پنجگانه این دعا رابخوان «اللهم سرحنى عن الهموم و الغموم و وحشة الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحمالراحمین» و دیگر بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنمازهاى یومیه خصوصا رکعت آخر تاکید کردند اللهم صل على محمد و آل محمد و ترحم علىعجزنا و اغثنا بحقهم در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق حلى فرمود تمام آن مطابق با واقع است مگر کمى از مسایل آن تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، براى شیعیانى که وارثى ندارند یا دارند ، ولکن یادی از آنها نمىکنند تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علماى عرب به همین نحو عمل مىکنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است تاکید بر زیارت سید الشهدا علیهالسلام دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع پرسیدم: نمىدانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدى گفتم: نمىدانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوى الحقوق از من راضى هستند یا نه فرمود: تمام آنها از تو راضىاند و دربارهات دعا مىکنند استدعاى دعا کردم براى خودم که موفق باشم براى تالیف و تصنیف دعا فرمودند پس از این گفتگو به خاطرحاجتى خواستم از مسجد بیرون روم ، آمدم کنار حوض که در وسط راه قبل از خارج شدن از مسجد قرار دارد ، به ذهنم رسید چه شبى بود واین سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این فکر خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسى هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف مسجد گریه مىکردم تا صبح شد، چون عاشقى که بعد از وصال مبتلا به هجران شود این بود اجمالى از تفصیل، که هر وقت آن شب یادم مىآید بهت زده مىشوم
|