نگاهی به پیشینه فرقه های انحرافی درباره اعتقاد به مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور آخرین منجی عالم بشریت مهدی موعود(عج)، یکی از بارزترین و بدیهی ترین مسایل اسلامی و مورد تایید تمامی مسلمانان بویژه شیعیان است و تمامی فرق اسلامی این آیات و روایات و مفاد آنها را به گونه ای درکتابهای حدیثی و کلامی و تفسیری و احیانا رجالی و تاریخی خود متعرض شده و درباره آن به شکلهای مختلف سخن گفته اند. در عین حال، این مسأله بدیهی همچون هر مسأله دیگر گاه مورد سوء استفاده افراد یا گروه های مختلف قرار گرفته و اهداف و اغراض خاصی از این عمل دنبال می شود. با وجود این، سوء استفاده ها به اصل و اصالت این حقایق خدشه وارد نمی سازد. این مسأله مهم از همان زمان ائمه اطهار ( ع ) مورد سوء برداشت قرار گرفت و با برخورد قاطع آنان، مواجه شد. این روند انحرافی در عصر غیبت صغری بویژه پس از آن، به اشکال دروغین سفارت و نیابت خاصه امام عصر (عج) تجلی می نمود، که مورد تکذیب آن حضرت و هشدار ایشان قرار می گرفت. در این مجال، می کوشیم تنها به بخشی از آنچه در این وادی واقع شد و مسلمانان هنوز از پیامدهای ناگوار آن رنج می برند، اشاره کنیم.
سبائیه پیدایش این فرقه، به پس از شهادت حضرت علی (ع) درسال 40هجری باز می گردد. اینان اولین دسته ای هستند که در اسلام قایل به غیبت علی ( ع ) و بازگشت او شدند و ادعا کردند که او به شهادت نرسیده است. آنها می پنداشتند علی(ع) تا آخرالزمان باقی است و روزی خروج کرده و زمین را از عدل پر خواهد کرد؛ چنان که از ظلم پر شده است. اولین بار «عبدا... بن سبا» قایل به رجعت علی(ع) شد و فکر رجعت را میان شیعه القا کرد.
ناووسیه یکی دیگر از این فرقه ها، فرقه «ناووسیه» است. اینان اعتقاد داشتند این غیبت درباره حضرت امام صادق (ع) واقع شده است. آنها در مسأله غیبت، با شیعه اثنی عشری هم عقیده هستند، ولی آن را بر امام صادق (ع) تطبیق کرده، گفتند کسی که غیبت کرده امام صادق (ع) است. البته شیخ صدوق احادیث مربوط به شهادت امام صادق (ع) را ذکر و مدلل می کند که اعتقاد آنها باطل است.
اخباریون اخباریون کسانی هستند که توجه ویژه ای نسبت به اخبار دارند و برخی از ادله صحت و سقم احادیث را هم به گونه اصولیین نپذیرفته اند و هر حدیثی را که در کتابهای روایی وجود دارد معتبر دانسته و رد این احادیث را جایز نمی دانند. در خطبه 201 نهج البلاغه آمده است که آن قدر احادیث دروغین در زمان پیامبر اکرم (ص) به وجود آمد که ایشان برخاستند و خطبه خواندند و فرمودند کسی که یک کلامی را به من نسبت ناروا بدهد، جایگاهش در آتش خواهد بود. بنابراین، اخباریون در مقام ادعا می گویند که ائمه اطهار (ع) دارای مقام والایی هستند و احادیثی که در کتب نقل شده - ولو این که ممکن است از ناحیه آنها صادر نشده باشد - در نظر ما محترم می باشد و البته ما هم در این اعتقادات تا حدودی شریک هستیم. اخباریون ملاکهای صحت و سقم را در مورد احادیث جاری نمی کنند و حدیث را به صرف این که در کتب اخبار وجود داشته باشد، معتبر قلمداد می کنند.
زیدیه عده ای با تمسک به روایت پیامبر(ص) که فرمودند:«ان المهدی من ولدالحسین و انه یخرج بالسیف و انه ابن سبیة». «مهدی از فرزندان حسین(ع) است و او با شمشیر به پا می خیزد و مادرش بهترین کنیزان خواهد بود.» زمانی که زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب قیام خود را علیه امویان آغاز کرد، گفتند: چون او از نسل حسین(ع) است و قیام به سیف علیه ظالمان کرده و از سویی فرزند اسیر است، پس او مهدی موعود می باشد. کنیه زید ابوالحسن و مادرش کنیزی بود که مختار بن ابی عبیده او را به علی بن الحسین(ع) بخشیده بود.
واقفیه فرقه واقفیه به مهدویت امام موسی کاظم(ع) معتقدند، بر آن حضرت متوقف شدند و در انتظار او نشستند. البته، منظور آنان از مهدی، مفهوم نجات بخشی آن بود که وانمود کردند او نمرده و ظهور خواهد کرد. این گروه از واقفیه را «ممطوریه» و «موسویه» یا «موسائیه» هم گفته اند. اینان معتقدند امام موسی کاظم(ع) همان مهدی قائم است و غایب شده است. شیخ طوسی می فرماید: وفات آن حضرت مشهورتر از آن است که محتاج به ذکر روایت باشد و کسی که مخالف آن است، در حقیقت منکر بدیهیات است. محمدبن یعقوب کلینی با سند خود از علی بن جعفر و او از برادرش امام کاظم(ع) نقل کرده که فرمود: هنگامی که پنجمین امام از فرزندان هفتمین امام (امام کاظم) غایب شد، مواظب دینتان باشید. همانا صاحب این امر را غیبتی است؛ به گونه ای که معتقدان به امامت او، از این عقیده باز می گردند و این امتحانی ازجانب خداوند می باشد.
جعفریه فرقه جعفریه معتقد بودند برادر امام حسن عسکری(ع) «جعفر بن علی» امام است و مهدویت او را باور کردند. این فرقه در چگونگی انتقال امامت از امام هادی(ع) به جعفر، برادر امام حسن عسکری(ع)، دچار اختلاف شدند و به چهار فرقه منشعب گردیدند.
عسکریه فرقه عسکریه به مهدویت امام حسن عسکری(ع) معتقد شدند. بدین معنا که او قائم (مهدی) است و اکنون در حالت غیبت به سر می برد و بعداً ظاهر خواهد شد تا جهان را از عدل و داد پر کند. این فرقه نیز در کیفیت قائم بودن امام عسکری(ع) به سه گروه منشعب شدند.
اسماعیلیه گروهی از اسماعیلیه عقیده دارند اسماعیل فرزند امام صادق(ع) فوت نکرده است؛ بلکه از باب تقیه، نسبت مرگ به وی داده شده است. او رجعت خواهد کرد و جهان را از عدل و داد پر خواهد ساخت و او را مهدی و قائم منتظر می دانند. اینها معتقدند امام ششم(ع) او را در زمان خویش به جانشینی منصوب کرده است و چون نص بر امامت رجوع ناپذیر است و بداء نیز محال است، پس امام هفتم اسماعیل خواهد بود و امام صادق(ع) از بیم آسیب رسیدن به وی، او را از دید مردم پنهان کرد.
شیخیه شیخ احمد احسائی مؤسس فرقه شیخیه است، برخی از مریدان وی از او فردی استثنایی و دارای الهامات و امدادهای غیبی، ساخته اند، ولی بیشتر این اوصاف توسط پسرش به او الهام می شد. مریدان وی ادعا کرده اند که شیخ، علمش را از عالم اعلی گرفته است؛ برخلاف دیگران که با همه سعی و کوشش وافر خود از آن عاجز هستند. شیخ احمد احسائی دارای مسلکی اخباری بود. او به اموری غریب معتقد بود که با اعتقادات شیعه امامیه که در طول قرون متمادی در کتب کلامیه و اعتقادیه خود به صورت مختصر و مطول بیان کرده اند، فاصله زیادی دارد. وی معتقد بود قرآن، کلام نبی (ص ) است و با این کلام، منکر وحی بودن قرآن می گردد. بعد از مرگ شیخ، فرقه او به شعب مختلف تقسیم شد.
کشفیه سید کاظم رشتی فرزند سید قاسم رشتی گیلانی حائری، ایرانی الاصل بود و در سال 1212ه متولد شد. وی در 21 سالگی به کربلا رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند و عقیده شیخ احمد احسائی را ترویج می کرد. بعد از فوت شیخ، از بین مشایخ شیخیه، وی چون جرات زیادی در اظهار عقاید سلف خود داشت به عنوان رئیس انتخاب شد. او بر عقاید سلف خود، اوهامی جدید افزود و ادعاهای شبیه به کشف داشت. شاید به همین خاطر، به آنها کشفیه می گویند. سید کاظم 20 سال رئیس فرقه بود و بین پیروانش در ایران و عراق، رکن رابع بود. وی نزدیک به 120 کتاب تألیف کرد که در بردارنده ادعاهایی عجیب است. او که اغلب کتابهایش را با رمز می نوشت، مهدویت را به صورتی موهوم مطرح می کرد. برای مثال می گفت: الآن مهدی در بین شماست. او حتی مبلغانش را به اطراف می فرستاد که آماده باشید، آقا می آید و گاهی می گفت آقا بین خود شماست. به خاطر همین افکار خرافاتی و موهوم، یکی از شاگردان بارزش به نام علی محمد باب ادعا کرد که من باب امام زمان هستم. بعد ادعا کرد که خود مهدی هستم. مردم هم دور او را گرفتند و زیربنای بابیت شکل گرفت.
بابیه بنیانگذار فرقه بابیه، سیدعلی محمد شیرازی است. از آنجا که او در ابتدای دعوتش مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه بود و خود را طریق ارتباط با امام زمان می دانست، ملقب به «باب» گردید و پیروانش را «بابیه» نامیدند. وی در کودکی به مکتب شیخ عابد از شاگردان شیخ احمد احسائی رفت و خواندن و نوشتن آموخت و از همان دوران با شیخیه آشنا شد، در نوزده سالگی به کربلا رفت در درس سید کاظم رشتی حاضر شد. در همین درس بود که با مسایل عرفانی، تفسیر و تاویل آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخیه آشنا گردید. پس از درگذشت سیدکاظم رشتی، مریدان و شاگردان وی جانشینی برای او می جستند که مصداق «رکن رابع» شیخیه باشد؛ میان چند تن از شاگردان رقابت افتاد و سید علی محمد نیز در این رقابت شرکت کرد. او پای از جانشینی سید رشتی فراتر نهاد و خود را باب امام دوازدهم شیعیان یا «ذکر» او، یعنی واسطه میان امام و مردم شمرد. علی محمد در آغاز امر بخشهایی از قرآن را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تاویل و تصریح کرد که از سوی امام زمان( ع) مامور به ارشاد مردم است. سپس مسافرتهایی به مکه و بوشهر کرد و دعوت خود را آشکارا تبلیغ نمود. پس از مدتی که گروه هایی به او گرویدند، ادعای خود را تغییر داد و از مهدویت سخن گفت و خود را مهدی موعود معرفی کرد و پس از آن ادعای نبوت و رسالت خویش را مطرح کرد و مدعی شد که دین اسلام فسخ شده است و خداوند دین جدیدی همراه با کتاب آسمانی تازه به نام «بیان» بر او نازل کرده است. علی محمد در کتاب بیان، خود را برتر از همه پیامبران دانسته و خود را مظهر نفس پروردگار پنداشته است. در زمانی که علی محمد هنوز از ادعای بابیت امام زمان ( ع ) فراتر نرفته بود به دستور والی فارس در سال 1261 ق دستگیر و به شیراز فرستاده شد و پس از آنکه در مناظره با علمای شیعه شکست خورد اظهار ندامت کرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند.» چنانکه می دانیم، در سده های اخیر نیز فرقه هایی اندیشه ناب مهدویت را وسیله ای برای رسیدن به اهداف و آمال دنیوی خویش قرار دادند و چند صباحی خلق روزگار را به خود مشغول ساختند. بدون شک، آسیب شناسی اندیشه مهدویت و پالایش این اندیشه از افکار انحرافی بر غنای هر چه بیشتر آن خواهد افزود و نسل جوان را نیز از درافتادن به برخی از این انحرافها حفظ خواهد کرد. آنچه مسلم است آنکه، اندیشه ظهور حضرت حجت ( عج ) نه تنها با شکل گیری این اندیشه ها رنگ نباخته و از میان نرفته بلکه هر روز بر غنای آن افزوده شده است.
منابع : 1 - تاریخ عصر غیبت، مسعود پور سید آقایی و دیگران 2 - تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، دکتر محمدجواد مشکور 3 - تاریخ اسلام، دکتر علی اکبر فیاض 4 - کمال الدین و تمام النعمة، محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق) 5 - تشیع در مسیر تاریخ، دکتر سید حسین محمد جعفری 6 - الکامل، ابن اثیر ... پی نوشت: راسخون
|