سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سلام دوست من :

خوبی گلم ؟ نمی دونم الان که داری این نوشته هارو میخونی ساعت چنده؟ اصلا روزه یاشب ؟
اما فرقی نمی کنه، چون مهم اینه که چشات رد کلمات رو میگیره وتوی سفیدی کاغذ مبهوت نمی مونه، تاحالا شده باخودت خلوت کنی؟ تنهای تنها، خودت باشی وخودت، شده یه مدتی رو اختصاص بدی به مرور لحظه هایی که ازدستت در رفتن، شده یه وقت خسته باشی ازهمه کس وهمه چیز، اصلا حوصله خودت رو هم نداشته باشی یا اینقدرازدست کسی یاحتی خودت ناراحت بشی که احساس کنی یه آن همه ذرات وجودت ازهم پاشید ، فقط می خوای یه راهی رو پیدا کنی برای فراراز واقعیت ، حتما برات پیش اومده یکی قربون صدقت بره یا دم ازرفاقت بزنه ،اصلا خودت چطور؟
شده حس کنی عاشق صفای یکی شدی یا اینقدردوست داریش که همه چی تو براش میدی ؟  فکرمیکنی چقدرپایه رفاقتی ، توکه دم میزنی واقعا حاضری جونتم بدی براش؟اطرافیانت تاچه حدی دلسوزتن ؟چقدرحاضرن از خودشون بگذرن؟ 

برگردیم به همون خلوتی که گفتم ،یادت که هست، یه نگاه کن اون بالا!!!

خب شده ازخودت سوال کنی چرا کارمیکنی ؟چرا درس میخونی ؟اصلا چرا هرروز کارای تکراری انجام میدی ؟چرا دوست داری دیگران دوست داشته باشن ؟ حالا این همه عمرکردی ،چیکار کردی واسه پدرمادرت یاهرکس دیگه که دوسش داری ؟ میگی چرا اینهمه سوال میپرسم، خوب اینا توذهن همه ما آدما هست ،اما یکی مثل من داره بیرون میکشه ازذهنش ،بعضی هاهم خودشون رو زدن به بی خیالی وفقط میخوان وقتشون بگذره ،اینکه چطوری مهم نیست !!!
فکرمیکنی خوشبختی ؟جوابش سخته نه ؟ البته نه برای کسایی که منطقی ان وواقع بین چون مونده خوشبختی تونظرت چی باشه ، چرا ما آدما همیشه میخوایم خوشبخت تراز دیگران باشیم نه اینکه فقط خوشبخت باشیم، بذاریه جوردیگه بگم ، تاحالا شده ازکسی که اصلا توقعش رو نداری برخورد بد ببینی یاکاری کنی براش ،واون به جای اینکه ازت تشکرکنه ،نمکدونتم بشکنه ،اونوقت دفعه بعد اصلا دلت نخواد براش تره هم خورد کنی یا حالا اگه خیلی دل رحمی ،کمکش کنی اما ته دلت یه جوریه؟

همه این سوالارو بذاریه طرف اتاقک ذهنت بیا این طرف ، باکی بیش تررودربایستی داری یا ازش خجالت میکشی ، نگو هیشکی که امکان نداره ،بالاخره یکی هست که ازش حیا میکنی یا لااقل هرکاری رو جلوش نمیکنی یااگه برات کاری کرد،درمقابل ازش تشکرمیکنی یاجبران میکنی ،اگه عصبانیت کرد ،روتو ازش برمیگردونی یا حداکثرسرش دادمیزنی وخودت رو خالی میکنی ، فکرکنم حدس زدی ته حرفام میرسه کجا ؟

خوب بی انصاف یکم سرچ کن توخودت ، ببین یکی هست هرچی خواستی بهت داده ،منظورم آرزوهات نیست ،هروقت خواستی عقده های دلت رو سرش خالی کردی ، هرجورخواستی باهاش حرف زدی ، بدون اینکه حرمتشو نگه داری وبدونی که اینی که داری ازش شکوه میکنی همونی که دوباره میری سراغش ،تازه اینهمه ازش خواستی بهت داد یه بارشد درمقابل منت سرت بذاره یا چیزی ازت بخواد ؟؟؟
نگو نماز وروزه ،که منفعتش میره توجیب خودمون ، نه فکرکنی من که اینارو میگم خودم بهتراز توام ،نه بابا همچین خبرام نیست ، خودمونیم دیگه، داریم حرف میزنیم ، میدونی ما فقط بلدیم قیل وقال کنیم که خدا، چرا فلان چیزو بهم نمیدی !!!بدون اینکه بلد باشیم چطوری بگیم، شده تاحالا به جای شکایت ازخداوزمان وزمین وضوبگیری دورکعت نماز حاجت بخونی وآخرش ازته دل ،دقت کن ازته دل نه فقط رو زبون ،ازخدا حاجتتو بخوای واون نده ؟بیا ازامشب امتحان کنیم ، باشه همدل من ، ممنون مهربونم ، دیگه واسه امشب بسه خستت کردم ، چشماتو ببند ،بعدش فرض کن ذهنت یه اتاق خالی که فقط تویی بایه قلموی سفید که همه جارو رنگ سفید میزنی ،باهرحرکت دستت ،همه افکارو بریز بیرون،یه نفس عمیق بکش ،سبک میشی ،اگه بخوای ، حالا دستت رو بده به من وبایه یاعلی بلند شو ، یه لبخندم بزن به زندگی بعد رو کن به سمت قبله یه سلام بده به امام زمان بعد دستاتو بالابگیرو برای ظهور آقامون دعاکن : الهم عجل لولیک الفرج.


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/21 ساعت 1:7 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: حرف دل


دل در گرو یار سفر کرده و دیده به راهش منتظر،تا از انتظار به در آید. صلی الله علیک یا اباصالح المهدی و السلام علیک و رحمة الله و برکاة. عزیز جان! در این اندیشه ام که جز سلام چه کنم برای خاطر عزیزت؟! فرشته ی قلبم سر در گوشم آورد و نجوا کرد برای فرجش دعا کن. دانستم که ندای قلبم به پشتوانه ای قوی،صادقانه پیامم داد. دستها را به دعا بر آستان ایزد منان بلند می سازم و فرجت را خواهانم ای مولای منتظر « چون خود فرمودی بر فرجت دعا کنم،سمعا و طاعتا». محبوبا دعایت می کنم و فرجت را از خدا گدایی می نمایم «تا بدانی چقدر دوستت دارم » عاشقانه و خالصانه،خسته از هجران،وصلت را طلب می کنم و می خوانم:
‏  « اللهم عجل لولیک الفرج  »
« و این شعار من است در انتظار که فریاد می زنم،تا جهانیان بدانند من نیز ممهور به مٌهر انتظارم »
نعمت وجودت را خداوند به هستی ارزانی فرمود و در کلامش خواندم« لئن شکرتم لا زیدنَّکم »
قلبم از داشتنت مسرور است و از ندیدنت مغموم « خدا را شکر که تو را دارم و بی تو همه نعمت ها را به باد فنا داده ام ».
بار الها! آرزویم این است که شکر زبانی و قلبیم را بپذیری و اعلام می دارم که هرگز نمی توانم تو را به پاس نعمت ولایت شکر کنم. عجز مرا در شکر بنگر و نعمتم افزون ساز و فرجش برسان.
دهانم را با گلواژه نام زیبایت معطر می سازم و آرزویم را به ظهورت مکرر می دارم به امید اینکه « زنگار گناه از قلبم رخت بر بندد و دلم به حیات جاوید واصل گردد ».
« تو را صدا می زنم و تعجیل در ظهورت را شمشیری می سازم تا شیطان را مرعوب خود سازد و رعشه را بر اندامش مسلط گرداند ».
یا صاحب الزمان! می دانم که « حقوقت بر من زیاد است » و همه عمر مدیونت هستم،اما هم اینک برای تسلی دل داغدار عرش،از غم غریبی و سکوت نبأ عظیم بیا. بیا که جهان چشم انتظار طلوع همه زیبائی هاست.


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/30 ساعت 3:25 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: حرف دل


عجیب نیست که رودخانه های هر نقشه جغرافیا، راه دریا را گم کرده اند. عجیب نیست که دریاهای هر اقلیم، ترک ترک به کویر شبیه شده اند. شگفت نیست که باران از زمین به آسمان می بارد،باران اشک؛باران ناله؛ باران نفرین...وکوه ها حیران و سرگردانند وهر لحظه بیم فرو ریختن شانه های استوارشان خاک را به لرزه می اندازد و همسایگی زمین پرفتنه را هیچ سیاره هراسانی تاب نمی آورد و هم صحبتی انسان خطاکار را هیچ مخلوقی آرزو نمی کند. درخت ها همه تر شده اند برای ریشه های خویش... ابرها همه آبستن صاعقه های آتشین اند. آسمان به روی خاک در فرو بسته و هر چه ستاره ، هرچه اختر فروزان، چشم نظاره ای است برای گناهان بی شمار زمینیان، چشمی که هر لحظه زبان به نفرین انسان می گشاید.اینها هیچ یک عجیب نیست؛ اینها اشارات مختصری است به نبودن تو؛ اینها شرح کوتاهی است برغیبت موعود؛ اینها تفسیر اندکی است بر آیه «تو نیستی»؛همین «تو نیستی» که تمام مردمان عالم او را از برند وتمام لب ها چون نغمه ای حزین می خوانندش؛ همین«تو نیستی» که نان روز و شب سفره های اشک آلوده و خانه های ویران شده است.
«تو نیستی»، نفس بند آمده ای است که زمین را رو به قبله کرده است....«تونیستی»،بهانه خوبی است برای غم انگیز بودن شعرها و مردن شاعران بی مضمون....
شاعری هم سرنوشت تلخی است اگر انتظار،همه جا در شعرها پافشاری کند و سطرسطر نوشته ها را به دست خویش بگیرد. شاعری عقوبت لاعلاجی است برای به دوش کشیدن واژه های بی سرو سامان و دردهای فراتر از حوصله زمین... .
چرا انتظار را این گونه بی انتها با شاعران در میان نهاده ای ؟ چرا درنبودنت این چنین سهمناک به هستی شاعران شبیخون زده؟ چرا شاعر تو را ناله کند، اما صدای تغزلش را هیچ خانه ای در نگشاید؟ چرا شاعر تو را به روزگار تأکید کند، اما هیچ چشمی غزل های از تو سرودن را به تماشا ننشیند؟
«عزیز علی ان ابکیک و یحذلک الوری...عزیز علی...».


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/30 ساعت 1:6 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: حرف دل


آقا جان سلام
این جمعه هم از پس جمعه های غمگین رسید.
هر جمعه که می آید و آن روز ندای انا المهدی را نمی شنوم غربت آن جمعه به تلخی غروب پاییز است.
می دانم غمگینی.. میدانم دلت را شکسته ایم.
میدانم هر بار که نامه اعمالمان به دستت میرسد سخت آزرده خاطر میشوی .
مولای من قربان آن اشک های زلالت بشوم که برای این شیعیان خفته در خواب غفلت بر گونه های مبارکت جاریست.
سالهاست که در خواب غفلت بودم و بی خبر از همه جا نام خود را شیعه گذاشته بودم..افتخار هم میکردم.
افسوس، حال میدانم که شیعه نیستم و تمام این مدت در خواب غفلت به سر میبردم..زیرا شیعه زاده ای بیش نبودم.
شیعه بودن لیاقت میخواهد آقا جان.
شیعه بودن وظیفه ای سخت، دشوار بر گردن مینهد که من این وظیفه را فراموش کرده بودم.
شیعه یعنی منتظر بودن.. منتظر بودن یعنی عاشق بودن و عاشق بودن یعنی سر به دلدار سپردن بی هیچ سوالی.
در خیال خام خود تصور میکردم که منتظر بودن یعنی هر شب جمعه دعای کمیلی بخوانم و صبح جمعه دعای ندبه را زمزمه کنم .
و در پایان هر دعایی بگویم اللهم عجل لولیک الفرج.
نه خوب میدانم که اشتباه میکردم.. و چه ساده خود را به جهالت زده بودم .. و در تصور پوچ خود امید ظهورت را داشتم.
آقا جان نمیدانم در کجای این کره خاکی مشغول نیایش با معبودت هستی ولی این را خوب میدانم که صدایم را میشنوی.
از خودت میخواهم که دست به دعا برداری و برایم طلب مغفرت کنی.
میدانم که لیاقت ندارم اما دلم شکسته چشمانم اشکبار است و کشکول گدایی به دستم.
این را میدانم که شما هیچ گدایی را دست خالی باز نمی گردانی.
آقا جان مانند کودکی که از هیاهوی وحشتناک محیط اطرافش به دامان مادر پناه میبرد.
از این همه دل مشغولی دنیوی به دامان شما پناه میبرم.
آقا جان به تازگی از این کابوس دهشتناک برخاسته ام و میدانم که دست نوازش گر شماست که آرامم میسازد.
پس ای مولایم دست نوازشتان را از سرم برندارید که اگر دست نوازش شما نباشد آنگاه از غصه این کابوس موهن قالب تهی میکنم.
مولایم سخت تشنه و عطشناکم.. کاش از آن جامی که در دست دارید سیرابم میکردید.
تا در پی سراب های دنیوی برای رفع عطش دست و پا نمیزدم.
یا مهدی جان ای سرور و مولای من این بار با دلی شکسته تر چشمانی خون بارتر و دستانی تهی تر می گویم اللهم عجل لولیک الفرج..


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/17 ساعت 4:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: حرف دل


 فکر نمی کردیم جدایی جانگداز بنماید ،‌دوست داشتنی ترین احساسها نیز از فراق هزارساله غمگین می شوند.
دلمان قرص است که می آیی
به ظلمت آسمان ناامید نمی شویم ،‌طلوع و فرداها را می شماریم و جمعه ها را . مگر چه داشت این دل ما که آمدنت را می لرزاند .
چشمانمان کوچکتر از آنند که بودنت را حس کنند اما قلبهامان سرشار از عطر انتظار توست .
ای صاحب دلها ، نوازشهایت و نگاههایت را از ما دریغ مکن .
ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 89/4/15 ساعت 10:44 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: حرف دل

   1   2      >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: سه شنبه 102 اسفند 29
مهدی یاور امروز: 26
مهدی یاور دیروز: 2
کل مهدی یاوران: 351903

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [117]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [140]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی