عهد محبت ؛ بیعت اطاعت مسعود پورسید آقایی
یوم اللّه نهم ربیع الاول، سال روز آغاز امامت قائم آل محمد، خاتم الاوصیاء، بقیت اللّه الاعظم (عجلاللّه تعالیفرجهالشریف) و روز تجدید میثاق با آن امام هُمام و اهداف و آرمانهای بلند اوست.1 روزی که در امتداد غدیر و بلکه خود غدیری دیگر است.2 شایسته است عاشقان مهدوی و منتظران منجی بشریت، در هر کجا هستند به ویژه در کشورهای اسلامی و بالاخص در این مرز و بوم که شیعه خانة امام زمان(عج) است، با مراسمی ویژه به پاسداشت این روز بزرگ و عیداللّه الاکبر همت گمارند. باید در این روز با امام زمانِ خود، تجدید پیمان کرده و بر مفاد عهد و میثاق خود - که به آنها در روایات و دعاها به ویژه دعای عهد اشاره شده - مروری دوباره داشته باشیم و به بازشناسی و بازخوانی حقوق و تعهداتی که نسبت به آن امام نور و گنجینة عهد الهی و امید همهِ مستضعفان عالم بر عهده داریم، بپردازیم که؛ همانا عهد در نزد خداوند، پذیرش ولایت امیرالمؤمنین[ع] و امامان بعد از اوست.3 روایتی دیگر چنین میفرماید: ما همان پیمان و عهد خداییم، هر کس به عهد ما وفا کند، به عهد الهی وفا کرده است و هر کس با ما پیمان بشکند، با خداوند پیمان شکسته است.4 در این جا به برخی عهدها و پیمانهای خود نسبت به امام زمان(عج)، همچنین به زمینهها و ریشههای آن (معرفت و محبت) و جایگاه و پیآمدهای آن (تبعیت و اطاعت) اشارهای کوتاه خواهیم داشت و به ترتیب از معرفت، محبت، ولایت، عهد و اطاعت، گفتوگو خواهیم کرد، شاید بتوانیم با استعانت از ذات ربوبی5 به انجام آنها موفق شویم.
1. معرفت امام شناخت امام، درک اضطرار به او و آگاهی به حق ولایت اوست؛ ‹‹عارفاً بحقه››6 زیرا امام از ما به ما و مصالحمان آگاهتر و نسبت به ما از خودِ ما مهربانتر است؛ چرا که آگاهی او شهودی و وجودی است و محبت او غریزی و محدود نیست، بلکه ربوبی و محیط است. امام از همة کششهای نفسانی آزاد است. او به راههای آسمان آگاهتر ازراههای زمین است. تلفیق این آگاهی و آزادی میشود عصمت و همین زیربنا و رمز پذیرش ولایت و سرپرستی آنها و تسلیم در برابر آنهاست؛ مردم به سه تکلیف مکلفند: معرفت امامان، تسلیم در برابر ایشان و واگذاری امور به ایشان در اموری که اختلاف پیش میآید.7 ناآگاهی از حق ولایت امام و جهل در تشخیص و مصداق این چنین امامی آثار زیانباری همچون چشمپوشی از همه دستاوردهای وحی، مرگ جاهلی، گمراهی و هلاکت و... را در پی دارد: کسی که در چهار چیز شک کند، به همهِ آن چه که خداوند آن را نازل فرموده کافر شده است؛ یکی از آنها شناختن امام در هر عصر و زمان است که شخص امام را با صفاتی که داراست، بشناسد.8 کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.9 بارالها! حجت خود را به من بشناسان وگرنه از دین خود گمراه خواهم شد.10 سلام بر تو ای راه خدا! که هر کس غیر آن را رود، هلاک میشود.11 کسانی که اضطرار به ولی را این گونه احساس کردهاند، میتوانند به محبت و ولایت و اطاعت امام برسند و از تقدم و تأخّر نجات یابند، که: ‹‹ المتقدم لهم مارق والمتأخر عنهم زاهق››12، ‹‹ فمعکم معکم لامع غیرکم››13 و از جان و مال خود در راه این حق عظیم و پیمان الهی بگذرند و هستی خود را فدای امام کنند؛ ‹‹ الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع)›› . 14
2. محبت محبت، ادامة معرفت است.15 با درک اضطرار به امام و آگاهی از حق ولایت او، محبت امام در دل مینشیند و عشق به او که عشق به همة خوبیها و زیباییهاست در قلب آدمی ریشه میگستراند. بدون این معرفت، عشق را دوامی نیست. آن چه که میتواند بر این محبت بیفزاید، درک این نکته است که این محبت یک طرفه نیست، بلکه دو سویه و طرفینی است. اینگونه نیست که فقط من امام را دوست داشته باشم، بلکه او هم به من محبت دارد و حتی از من به من مهربانتر است؛ چون همان طور که اشاره شد، علاقةِ من به خودم غریزی است، ولی علاقه امام به من غریزی و محدود نیست که ربوبی و محیط است و بر اساس سعة وجودی او و برخاسته از معرفت شهودی و وجودی اوست. همین است که امام صادق(ع) میفرماید: به خدا سوگند! که من نسبت به شما از خود شما مهربانترم. 16 آنها در شادی ما شاد و در اندوه ما اندوهناکند.17 سید بن طاووس نقل میکند: سحرگاهی در سرداب مقدس بودم، ناگاه صدای مولایم را شنیدم که برای شیعیان خود چنین دعا میکرد: بارالها! شیعیان ما از شعاع نور ما و باقیماندةِ سرشت ما خلق شدهاند. آنها گناهان زیادی با اتّکای بر محبّت به ما و ولایت ما انجام دادهاند. اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست، از آنها بگذر که ما راضی شدیم و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست، خودت بین آنها را اصلاح کن و از خمسی که حقّ ماست به آنها بده تا راضی شوند و آنها را داخل بهشت بگردان و از آتش جهنّم نجات بده و با دشمنان ما در غضب خود جمع مفرما. 17 باری! بارقة چنین عشقی است که انسان را به طلب و دعا و اُنس و نجوای با امام میخواند و به تولّی و تبرّی میکشاند و او را وا میدارد که داعی باشد و دیگران را به امام دعوت کند و در این راه استقامت داشته و از هیچ نهراسد.
3. ولایت با معرفت و محبت امام به ولایت و سرپرستی او میرسیم. ولایت نه به معنای محبت که به معنای سرپرستی و تولیت در امور و امامت و پیشوایی است؛ یعنی سرپرستی و حاکمیت امام بر فرد و جامعه؛ بر فکر و احساس و عمل فرد و خانه و مدرسه و جای جای زندگی و متن جامعه. این ولایت است که رکن رکین، اساس دین، کلید و گشایشگر و راهنمای همة ابعاد دین است و آن قدر که به آن، دعوت و سفارش شده به هیچ یک از دیگر ابعاد و ارکان دین دعوت نشده است. 18 این ولایت است که اگر کسی تمام شبها به نماز بایستد، همه روزها روزه باشد، همة اموالش را صدقه بدهد و همة عمر حج بگزارد، اما ولیّ زمانه خود را نشناسد و اعمالش را به سرپرستی و ولایت او انجام ندهد، از اعمالش هیچ بهرهای نمیبرد و از اهل ایمان نخواهد بود.19 باید تنها ولایت و سرپرستی او را پذیرفت و از او خط گرفت: ای مولای من! راضی و خوشنودم به پیشوایی و هدایت و سرپرستی و راهبری تو و به جای تو احدی را نمیخواهم و جز تو کسی را ولی و سرپرست خود نخواهم گرفت.20 البته این معنای از ولایت، نه نفی و مسخ انسان است و نه با هویت و انسانیت او در تعارض که با انتخاب انسان همراه است؛ زیرا به آگاهی بیشتر و به رحمت واسع حق و محبت و عنایت او دست یافته است. به راستی کسانی که هوسها و رؤِیاهای خود را حاکم کردهاند و از پشتوانههای معرفت و محبت برخوردار نیستند و یا در کورة بلا و امتحان آبدیده نشدهاند، تحمل ولایت و حاکمیت امام را ندارند.
4. عهد معرفت امام و محبت و ولایت او، زمینهساز عهد و پیمان و بیعت با امام میشود؛ زیرا عشق و ولایت بدون عهدهداری و مسؤولیتپذیری، هوسی بیش نیست؛ که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها. عهد، التزام خاص و نوعی تعهدپذیری در مقابل شخص یا کاری است.21 باید خود را به وظایفی که نسبت به امام داریم، ملتزم سازیم و با او برای انجام خواستهها و آرمانهایش عهد ببندیم (عهداً) و آن عهد را با اسباب و وسایلی محکم کنیم (عقداً) و در نهایت با او بیعت کرده و دست در دست او نهاده و دل و سر به او بسپاریم (بیعه).22 عهد و عقد و بیعت سه مرتبه از یک حقیقتند که در شدت و ضعف با یکدیگر تفاوت دارند. باید با بازخوانی و تجدید عهد در هر پگاه و بیعتی تا همیشه، هماراده و انگیزة خود را قوی کرد و افزایش داد و هم از غفلتها و سستیها جدا شد و فاصله گرفت. پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) در بحرانها و مواقع حساس با یاران خود تجدید عهد کرده و از آنان بیعتی دوباره میگرفتند، امام مهدی(ع) نیز در عصر ظهور به خاطر شرایط سختی که یارانش پیش رو دارند از آن ها چنین بیعت میگیرد: ...مسلمانی را دشنام ندهند،... حریمی را هتک نکنند، به خانهای هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، طلا و نقره و گندم و جو انباشت نکنند، مال یتیمان را نخورند،... لباس خز و حریر(لباسهای فاخر و اشرافی) نپوشند،... در زندگی به اندک بسنده کنند،... امر به معروف و نهی از منکر کنند و در راه خدا به شایستگی جهاد نمایند.23 گفتنی است، کسانی میتوانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به عهد و پیمانهای خود با امام(عج) - این گنجینه عهد الهی و خزانه و جایگاه پیمانی که خداوند بر عهدهِ بندگانش نهاده است - عمل کرده باشند. اهمیّت این پیمانها در عصر غیبت تا آن جا است که در روایتی از حضرت سجّاد(ع)، همانا تنها راه نجات از فتنهها شمرده شده است: ای اباخالد! فتنههایی چون شب تار فرا خواهد رسید. تنها کسانی از آن فتنهها نجات خواهند یافت که خداوند از آنان پیمان گرفته باشد. آنان چراغهای هدایت و چشمههای علم هستند و خداوند آنها را از هر فتنه تاریکی نجات خواهد داد.24
عهدنامه افزایش و تحکیم معرفت و محبت بیشتر و عمیقتر نسبت به امام(ع): اعرف امامک، فانّک اذا عرفت لم یضرّک تقدم هذا الامر او تأخّر.25 بازکاوی و شناسایی وظایف و تکالیف خود نسبت به حضرت و عهد و پیمان بر انجام آنها. یاد حضرت و حضور در مجالس و مکانهای منتسب به آن حضرت و توسل به او.
دعا برای فرج حضرت: اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم.26 و چون عذاب بر بنی اسرائیل شدّت گرفت و طولانی شد، آنان چهل روز، ضجّه زدند و ناله کردند. اشکها ریختند و به درگاه خدا تضرّع کردند، تا آن که خداوند، موسی و هارون را برای خلاصی و نجات آنان فرستاد و آنان را از چنگال فرعون رهانید. این، در حالی بود که خداوند، به مدّت صد و هفتاد سال، به آنان تخفیف داده بود. اگر شما هم این گونه به درگاه خدا ضجّه و ناله کنید و همانند آنان در این امر جدی و کوشا باشید، هر آینه خداوند، برای ما، فرج و گشایش خواهد داد و اگر این گونه نباشید، همانا، (امر) و مسأله فرج و حکومت آل محمّد(ص)، به سر حدّ نهایت خود، به تأخیر خواهد افتاد، تا آن جا که خداوند مصلحت بداند و مشیّت او تعلّق گیرد.27
تنها ولایت و سرپرستی او را پذیرفتن و دل و سر به او سپردن: هیچ جایگزین و سرپرستی غیر تو نمیجویم و نمیخواهم.28 او تنها سرپرست و مولای بیجایگزین است. باید نه دل که سر به او سپرد؛ که مقام امینی جز او نیست.29 دعوت به آن حضرت و تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار با بیان و قلم و هنر: با توجه به اهمیت مهدویت و روایات فراوانی که در این باره داریم و نیز روایات ‹‹احیای امر›› 30 ضرورت تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت کاملاً آشکار است. روشن است که در انجام این پیمان، وظیفة سنگینی بر دوش افراد و دولت و نهادها به ویژه حوزهها، دانشگاهها، مطبوعات، هنرمندان و صدا و سیما است.
دوری از گناهان و آراستگی به اخلاق نیکو: کسی که دوست دارد از یاران قائم باشد، باید منتظر ظهور باشد و در همان حال از گناهان دوری کند و به اخلاق نیکو آراسته باشد.31 پس باید هر یک از شما کارهایی را انجام دهد که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک مینماید و از آن چه موجب ناراحتی و ناخرسندی ما میشود، دوری گزیند.32
بذل جان و مال و هر آنچه که داریم در راه امام: و آن عهد و پیمان من با توست... پس جان و مال و فرزندان و خویشان و هر آنچه که پروردگارم به من داده به پیشگاهت و در راه تو و آرمانها و فرامینت، تقدیم میکنم.33
انتظار: انتظار، آماده باش و تحصیل آمادگیهای لازم برای رسیدن به اهداف و خواستههای مورد نظر است. انتظار، تنها یک حالت روحی نیست، بلکه با توجه به روایاتی که آن را ‹‹ افضلالاعمال ›› و یا ‹‹ احب الاعمال ›› میداند، یک حالت روحی جریان یافته و شکل گرفتهای است که از معرفت برخاسته و به اقدام و عمل میانجامد که بدون این جزء اخیر حقیقت آن تحقق نمییابد. همین است که میگوییم: انتظار، آمادگیِ آدمی در سه بُعد شناخت، عاطفه و رفتار و تحوّلی در سه حوزة وجودی او؛ بینش و گرایش و عمل است.
اقتدا: خوشا به حال کسی که قائم از اهل بیت مرا درک کند و قبل از قیامش به او اقتدا و تأسی نماید. 34 امام(ع) الگو و مقتدای منتظران و سالکان است. باید مهدی زیست بود و از عدالت خواهی و بسط و گسترش آن گرفته تا خوراک و پوشاک و سلوک فردی و اجتماعی و جای جای زندگی به او تأسی کرد.
زمینه سازی برای ظهور: گروهی از مشرق به پا میخیزند و زمینهساز حکومت مهدی(عج) میشوند. 35
یاری و دفاع از حضرت: در فرازی از دعای عهد چنین آمده است: « اللهم اجعلنی من انصاره ›› نصرت و یاری او؛ « واعوانه›› اعانت و یاوری او؛ « والذّابین عنه›› دفاع و حمایت از او؛ « والمسارعین الیه فی قضاء حوائجه›› شتاب به سوی او در برآوردن حاجاتش؛ « والممتثلین لاوامره›› اطاعت از فرامین و دستورهایش؛ « والمحامین عنه›› حمایت بی دریغ از او؛ « والسابقین الی ارادته››پیشی گرفتن به خواست و ارادهاش؛ « والمستشهدین بین یدیه›› شهادت در پیشگاه و حضور نازنینش.
پیروی از ولی فقیه: در رخدادهای تازه، به راویان حدیث ما (فقها) رجوع کنید که ایشان حجت من بر شما و من حجت خدا بر شما هستم.36 اینها و جز اینها برخی از عهدهایی است که ما با امام خود داریم؛ عهدهایی که با انجام آنها امید است چشم ما به جمالش روشن شود و شاهد ظهور موفورالسرورش باشیم، که حضرتش در نامه به شیخ مفید فرموده است: اگر شیعیان ما - که خداوند آنها را به طاعت و بندگی خویش موفق بدارد - در وفای عهد و پیمانی که بر عهده دارند، همدل و متحد میشدند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد و این توفیق زودتر نصیب آنان میشد.37 در پایان، این هشدار قرآن و پیامبر(ص) را نیز از یاد نبریم: فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیه38 به واسطة نقض پیمانشان آنها را دور نمودیم و قلبهایشان شقاوت گرفت. اذا نقضوا العهد سلّط اللّه علیهم عدوّهم.39 هرگاه مردم عهدشکنی کنند، خداوند دشمنانشان را بر آنان مسلّط گرداند.
5. اطاعت با معرفت و محبت و ولایت امام، به عهد و پیمان با او و آنگاه تبعیت و اطاعت او میرسیم. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است. هر چه عاشقتر، متعهدتر و مطیعتر. امام باقر(ع) به جابر میفرماید: به خدا قسم! تنها با عمل است که میتوان به ولایت ما رسید. در روایت دیگری از حضرتش سؤال شد: حق امام بر مردم چیست؟ حضرت فرمود: حق امام بر مردم این است که سخنش را بشنوند و اطاعت کنند.42 امام صادق(ع) نیز میفرماید: جماعتی گمان میکنند که من امام و پیشوای آنانم؛ در حالی که به خدا سوگند، من هرگز امام آنان نیستم. خدا آنان را لعنت کند؛ آن چه من آن را مخفی کردم، افشا کردند. [درست نقطة مخالف اعمال مرا انجام میدهند]. من میگویم چه و چه، آنها میگویند: مقصود این و این است. [گفتههای مرا مطابق میل و هوای نفس خود تفسیر میکنند.] من فقط امام و رهبر آن کسی هستم که از من اطاعت و تبعیت کند.43 همین است که در روایتی ‹‹ حیّ علی خیرالعمل ›› به ولایت اهل بیت تفسیر شده است؛45 چون این چنین ولایتی به عمل منجر میشود و آن هم بهترین عمل. همین اطاعت و عمل است که رمز فرج و گشایش کارها، ظهور همه زیباییها و خوبیها، عامل نصرت خدا و بهرهمندی از همهِ مواهب و عنایات الهی، شرط محبوبیت در نزد خدا، دریافت امدادهای غیبی و دستیابی به بهشت لقا و حضور اوست. اطاعت امام؛ یعنی به عهد و پیمانها عمل کردن؛ یعنی بازخوانی و مرور مستمر و همیشگی میثاقها و مراقبت مدام بر انجام آنها. اطاعت امام؛ یعنی خود را وقف امام و خواستههای او کردن ‹‹ رحم اللّه عبداً حبس نفسه علینا ›› 46 و همیشه و همه جا، یاور و مدافع حریم ولایت بودن و در جهت تحقق خواستها و آرمانهای او که همان خواستههای خداست، گام برداشتن. اطاعت امام؛ یعنی زمینة ظهور او را فراهم ساختن. اطاعت امام؛ یعنی بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در جامعه و نهادینه کردن آن. اطاعت امام؛ یعنی تلاش در جهت اصلاح خود و جامعه. اطاعت امام؛ یعنی حاکمیت ولایت معصوم در فکر و اندیشه، عاطفه و احساس، اقدام و عمل. اطاعت امام؛ یعنی جلوه خواست امام در جای جای زندگی از خانه و مدرسه گرفته تا کوچه و بازار. اطاعت امام؛ یعنی برنامه ریزی راهبردی نظام در جهت انتظار و اهداف امام و قرار گرفتن همه نهادها در همین راستا از حوزه و دانشگاه گرفته تا آموزش و پرورش و ارشاد و سازمان تبلیغات و صدا و سیما و... . اطاعت امام؛ یعنی بسیج همة امکانات و بهکارگیری تمام توان جامعه برای ایجاد شور و رغبت اجتماعی به ظهور و دولت کریمه و زمینه سازی آن؛ اللهم انّا نرغب الیک فی دوله کریمه تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاه الی طاعتک والقاده الی سبیلک و ترزقنا بها کرامه الدنیا والاخره. اللهمّ انّا نشکو الیک فقد نبیّنا صلواتک علیه و آله و غیبه وَلیّنا و کثره عدوّنا و قلّه عددنا و شدّه الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا.47
منبع: فصلنامه انتظار ، شماره 11 . ------------------------ پی نوشت ها : 1. هم چنان که جماعتی از ایرانیان (از قم و جبال) نخستین گروهی بودند که پس از شهادت امام عسکری(ع) در جستجوی امام زمان خود بر آمده و به محضرش بار یافتند و بدینسان بیعت خود را اعلام نمودند. (کمالالدین، باب 43، ص 476، ح 26) و نیز پس از پیدایش خوارج، شیعیان علی(ع) با آن حضرت بیعتی دوباره کردند؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 326. 2. بحارالانوار، ج 95، ص 354. 3. تفسیر نورالثقلین ، ج 3، ص 362. 4. کافی، ج 1، ص 221 . 5 . ‹‹ و اعنّا علی تأدیه حقوقه الیه›› ، دعای ندبه. 6. وسائل الشیعه، ج 10، صص 293 و 294 و 318 و 319 . 7. وسائل الشیعه` ، ج 18، ص 45. به نقل از امام باقر(ع). 8. بحارالانوار، ج 72، ص 135. 9. بحارالانوار، ج 23، ص 300. 10. بحارالانوار، ج 52، ص 146. 11. مفاتیح، دعای حضرت صاحب الامر(عج) و این یعنی امام نه یک راه که تنها راه است. 12. مصباح المتهجد، ص 361. 13. مفاتیح ، زیارت جامعه. 14. مفاتیح ، زیارت عاشورا. 15. الحبُّ فرع المعرفه؛ مستدرکالوسائل ، ج 12، ص 168 . 16. بحارالانوار، ج 47، ص 78. 17. بحارالانوار، ج 53، ص 302؛ نجم الثاقب ، ص 455. 18. اصول کافی، ج 2، ص 18. 19. وسائل الشیعه، ج 18، ص 44. 20. مفاتیح ، زیارت حضرت صاحب الامر(عج). 21. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. 22. مفاتیح ، دعای عهد. 23. منتخب الاثر، ص 581. 24. منتخب الاثر، ص 386. 25. کافی، ج 1، ص 371. 26. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 469. 27. بحارالانوار، ج 52، صص 132 – 131. 28. مفاتیح، زیارت حضرت صاحب الامر(عج). 29. اشاره به زیارت امین اللّه. 30. ر.ک: کافی، ج 8، صص 80 – 81 31. نعمانی، غیبت، ص 200. 32. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 599. (نامه به شیخ مفید). 33. مفاتیح، زیارت حضرت صاحب الامر(عج). 34. بحارالانوار، ج 52، ص 130. 35. منتخب الاثر، ص 375. 36. از توقیعات امام زمان(عج). الغیبه، شیخ طوسی، ص 291. 37. طبرسی، احتجاج، ج 2، ص 498. 38. مائده /13. 39. بحارالانوار، ج 100، ص 46 . 40. سوره آل عمران / آیه 31. 41. شیخ طوسی، الامالی، ص 97. 42. کافی، ج 1، ص 405. 43. بحارالانوار، ج 2، ص 80. 44. بحارالانوار، ج 43، ص 44. 45. بحارالانوار، ج 52، ص 126. 47. مفاتیح، دعای افتتاح .
|