از روستاهای بوشهر با همان لباس قدیمی روستایی دست دو فرزند 7 و 8 ساله اش را گرفته و به شیراز آمده بود. گفت: آمده ام خدمت حضرت آیت الله دستغیب برسم. پرسیدم با ایشان چه کار داری؟ با اصرار بنده گفت: «چند روزی است یکی از فرزندانم سخت مریض شده و وضع مالی من اینقدر وسعت ندارد که بتوانم او را مداوا کنم، به هر زحمتی بود او را به درمانگاه بوشهر بردم. به من گفتند باید هر چه زودتر بچه را برای عمل جراحی به شیراز ببری. شب هنگام به حضرت ولی عصر = عجل الله تعالی فرجه الشریف = متوسل شدم و پس از گریه های زیاد امام زمان (عج) فرمود: فلانی هیچ ناراحتی به خودت راه نده، به شیراز برو، آنجا نماینده ی ما آقای شهید دستغیب حاجت تو را برآورده می کند.» به منزل آقا که رفتیم حضرت آقا بلند شدند و با آن سیّد روستایی احوالپرسی کردند و فرمودند: بچه ات را هم آورده ای؟ و افزودند: هیچ ناراحت نباش که خودم پول بیمارستان و هزینه عمل جراحی فرزندت را فراهم می کنم.
لحظه های آسمانی،ص63 و 64
|