سفارش تبلیغ
صبا ویژن


باریافتگان مسجد سهله در طول یک هزار و نود و چهارسالى که از آغاز غیبت کبراى حضرت بقیةالله، أرواحنا فداه، مى‏گذرد، هزاران نفر از شیعیان شیفته و منتظران دل سوخته، به قصد دیدار یار، از اقطار و اکناف جهان، به سوى مسجد مقدّس سهله مى‏شتابند، شب‏هایى را در آن جا بیتوته مى‏کنند، با کعبه‏ى مقصود و قبله‏ى موعود مسجد سهلهمناجات مى‏کنند. به دیدار جان جانان موفّق مى‏شوند، ولى به دلایلى دم فرو بسته، راز دل را به احدى اظهار نمى‏کنند. در این میان، شمار اندکى از این نیک بختان یافت مى‏شوند که على رغم تحفّظ و خویشتن دارى که در کتمان توفیقات خود معمول داشته‏اند، راز شان بر ملا شده، به گوش دیگر دل سوخته‏ها نیز رسیده است. تعداد بسیار نادرى از این عزیزان، داستان تشرّف‏شان، به آثار مکتوب راه یافته، در لابه‏لاى کتب درج شده، به دست ما رسیده است. با توجّه به مشکلات فراوانى که در نقل این رویدادها هست، فقط اسامى شمارى از این افراد سعادت‏مند که در مسجد سهله به حضور یار بار یافته و یا مورد توجّه محبوب قرار گرفته‏اند، ثبت مى‏شود، تا مورد بررسى و مراجعه‏ى علاقه‏مندان قرار گیرد. آن عدّه از شیفتگان پژوهنده و خوانندگان ارج‏مند که تمایل به مطالعه ‏ى متن امل این رخدادها باشند، مى‏توانند به منابع یاد شده در پایان نوشتار مراجعه فرمایند.
محمّد بن ابى روّاد رواسى، با محمّد بن جعفر دهّان، در یکى از ایّام رجب، به قصد دیدار حضرت صاحب الأمر (علیه‏السّلام) به مسجد سهله مشرّف شدند. به هنگام بازگشت، در مسجد صعصعه، به محضر آن قطب دایره‏ى امکان شرف یاب شدند، دعاى معروف
«اللّهمّ یاذا المنن السّابغة » را از آن حضرت استماع کردند
افتخار قرون و اعصار، آیةاللّه سیّد مهدى بحرالعلوم( متوفاى 1212 ه) بنا به تقاضاى میرزاى قمىصاحب قوانین ( متوفاى 1231 ه) تشرّف خود را در مسجد سهله به پیش‏گاه جان جانان و استماع مناجات گوش‏نواز آن امام دل‏نواز را بیان کرد، امّا از اظهار گفت‏وشنود خود با آن حضرت امتناع کرد
سیّد بحرالعلوم، یک بار دیگر در مسجد سهله، به محضر آن حضرت شرف‏یاب شد و در نماز جماعتى که به امامت آن بزرگوار برگزار شده بود، شرکت کرد
سیّد جعفر قزوینى، در خدمت پدر بزرگوارش سیّد باقر قزوینى - که صاحب کرامات فراوان بود - در مسجد سهله، به محضر خورشید فروزان امامت شرف‏یاب شده است
سیّد مهدى عباباف نجفى که هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف مى‏شد، در نیمه شبى، به خدمت خورشید عالَم تاب شرف‏یاب شد و مشاهده کرد که در آن شب تار، در و دیوار مسجد، چون روز، روشن بود
حاج سیّد احمد اصفهانى (مشهور به خوشنویس) که در زمان میرزاى شیرازى به سامرا مهاجرت کرده بود، روز جمعه‏اى، در مسجد سهله، به پیش‏گاه پیشواى انس و جان شرف‏یاب شد و فرمان یافت که همه روزه، صبح‏گاهان، به نیابت از سوى حضرت صاحب الزّمان (علیه‏السّلام) زیارت عاشورا بخواند
شیخ محمود عراقى (متوفاى 1306 ه) از تبار جناب میثم تمّار و از شاگردان شیخ انصارى، از مولى عبدالحمید قزوینى، بدون واسطه نقل مى‏کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرف شد. در چهلمین شب، جمال باهرالنّور آن حضرت را مشاهده کرد، و صحن مسجد را بدون شمع و چراغ، از نور آن خورشید جهان افروز، روشن و منور دید
وى، از سیّد باقر اصفهانى - که او را به عنوان سیّدِ ثقه‏ى جلیل و فاضل عادل نبیل ستوده است - بدون واسطه نقل کرده که در شب چهارشنبه‏اى، در مسجد سهله، به محضر مولا شرف‏یاب شد و از خوان کَرَم‏اش برخوردار گشت
سیّد عبدالله قزوینى در سال 1327 ه . در مسجد سهله، به دیدار آن حضرت توفیق یافت و مقام حضرت مهدى (علیه‏السّلام) را روشن‏تر از روز دید
حاج على نجفى با یک گروه یازده نفرى، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در یک شب چهارشنبه که مسئول شام فراموش کرده بود غذا بیاورد، بعد از اَعمال مسجد، به مسجد کوفه رفتند و در حجره‏اى بیتوته کردند و از شدّت گرسنگى، خواب شان نبرد که ناگهان، خورشید جهان افروز، به داخل حجره تشریف آورده، چاى و برنج داغ به آنان مرحمت فرموده است
شیخ محمود عراقى، داستان تشرّف شخص فلاح یزدى سهلاوى را در مسجد سهله، از حاج ملا باقر بهبهانى، و اداى قرض‏هایش را به فرمان حضرت، به دست سیّد اسدالله رشتى، نقل کرده است
میرزا هادى بجستانى، از دوست‏اش سیّد حسن - که او را به تقوا و دیانت ستوده است - نقل مى‏کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد و در شب چهلم، مورد عنایت قرار گرفت
شیخ محمّدتقى حائرى مازندرانى، شب چهارشنبه‏اى، در مسجد سهله، به محضر آن حضرت شرف‏یاب شد و دعاى حضرت‏اش را در مورد شیعیان، به لفظ »شیعتی« استماع کرد
محدّث نورى، از شیخ باقر کاظمى - که او را به داشتن ملکه‏ى اجتهاد مطلق ستوده است - نقل مى‏کند که در شب چهارشنبه‏اى، در وسط مقام آن حضرت در مسجد سهله، نور بسیار قوى همانند شعله‏هاى آتش مشاهده کرده است
وى، داستان یک سبزى فروش نجفى را نقل کرده که در شب‏هاى چهارشنبه، به مسجد سهله مى‏رفته و در یک شب ظلمانى، در مقام حضرت، به محضر آن خورشید جهان افروز شرف‏یاب شده است. وجود حضرت، مقام را بدون شمع و چراغ، چون روز، روشن کرده بود
سیّد جلیل القدرى از علماى زاهدان، پس از چهل شب مداومت بر تشرّف به مسجد سهله، شب چهارشنبه‏اى، در مسجد سهله، خدمت مولا رسیده و مورد عنایت قرار گرفته است
محدّث نورى، از یک مرد صالح سلمانى نقل مى‏کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شده، در شب چهلم، به دیدار محبوب شرف‏یاب شده، حضرت‏اش او را به ملازمت پدر پیرش، توصیه فرموده است
حضرت آیةاللّه حاج میرزا مهدى اصفهانى( متوفاى 1365 ه) مکرّر در مکرّر، در مسجد سهله، براى ملاقات حضرت بقیةالله، أرواحنافداه، و رهایى از منجلاب افکار یونانى و التقاطى، استغاثه کرد. سرانجام، روزى به هنگام بازگشت از مسجد سهله، در مقام هود و صالح، به محضر آن حضرت شرف‏یاب شد و این جمله‏ى نورانى را بر سینه‏ى آن حضرت مشاهده کرد
طلب المعارف من غیر طریقنا أهل البیت مساوق لانکارنا؛ طلب کردن معارف دینى، به جز از طریق ما اهل‏بیت، با انکار ما مساوى است
محدّث نورى، از طرق متعدّد، از حاج عبداللّه واعظ نقل کرده که مکرّر، در مسجد سهله، در مقام حضرت، نور درخشانى چون آتش مشتعل مشاهده کرده است
مرحوم آیةاللّه مرعشى نجفى (متوفّاى 7 صفر 1411 ه) داستان تشرّف سیّد جلیل القدرى را در مسجد سهله به پیش‏گاه مقدّس مولا، با دست خط خود نوشته، به مرحوم عمادزاده مرحمت کرده، ایشان نیز آن را عیناً در کتاب خود آورده است. پس از درگذشت آن مرجع عالى‏قدر، این داستان، به نام خود آن مرحوم ثبت شده است
علاّمه‏ى طباطبایى صاحب تفسیر المیزان. (متوفاى 18 محرم 1402 ه) از استادش مرحوم آقا سیّد على قاضى نقل مى‏کرده که برخى از افراد زمان ما، مسلّماً، به محضر مبارک آن حضرت رسیده‏اند. یکى از آنان، حاج شیخ محمّد تقى آملى بود که در مسجد سهله، در مقام آن حضرت - که به مقام صاحب الزمان معروف است - مشغول دعا و ذکر بود که ناگهان آن حضرت را در میان نورى بسیار قوى مى‏بیند که مى‏خواهد به او نزدیک شود، ابهّت و عظمت آن نور، طورى او را مى‏گیرد که نزدیک بوده قبض روح شود، نفس‏هایش به شماره مى‏افتد، حضرت را به اسماى جلالیه‏ى خدا قسم مى‏دهد که نزدیک‏تر نشود
سیّد جلیل القدرى به عشق دیدار مولا، از مشهد مقدّس به عتبات عالیات مى‏رود. حدود یک سال، در کربلا اقامت مى‏کند. چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله مى‏رود. در شب چهلم، در حجره‏ى حاج شیخ محمّد جواد سهلاوى به آرزوى خود مى‏رسد و جان جانان را دیدار مى‏کند. مرحوم حاج شیخ محمود عتیق( مشهور به حاج ملاّ آقا جان) نیز در آن محفل نورانى، حضور داشته است، ولى به جهت عصبانى شدن و تندى کردن به یک طلبه، که خیال مى‏کرده، حضور او، مانع فیض است، از این سعادت محروم مى‏شود
حاج شیخ محمود کُمْلَه‏اى در ایّام اقامت‏اش در نجف اشرف، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در این مدّت، تلاش زیاد کرده که معصیّت نکند و ضمناً از غذاهاى حیوانى نیز اجتناب کرد. در شب چهارشنبه 34 یا 35 به محضر مقدس مولا مى‏رسد. مولا، سفره‏اى پهن، و از او نیز براى صرف غذا دعوت مى‏کند. او، عذر مى‏خواهد و مى‏گوید
 من، در شرایطى هستم که غذاى حیوانى نمى‏خورم.». مولا مى‏فرماید
«آن چه شنیدى، معنایش این است که مثل حیوان نخور، نه آن که غذاى حیوانى نخور
حاج صادق کربلایى، چند شب چهارشنبه، براى حاجتى، با پاى پیاده، از کربلا به مسجد سهله مشرّف مى‏شود. در یکى از شب‏ها، در مسیر مسجد سهله، به محضر مولا شرف‏یاب مى‏شود. در بامداد همان روز، حاجت‏اش نیز روا گشته است
عالم دل‏سوخته‏اى، چهل شب چهارشنبه، به قصد دیدار یار، به مسجد سهله مشرّف مى‏شود، ولى به مقصود نمى‏رسد. سرانجام، او را به مغازه‏ى پیرمرد قفل سازى در بازار آهنگران رهنمون مى‏شوند. رخت سفر بسته به آن شهر سفر مى‏کند. مغازه‏ى پیرمرد را پیدا مى‏کند. رفتار صادقانه و منصفانه‏اى از او مشاهده مى‏کند. از دو لب جان جانان، این جمله را استماع مى‏کند که فرمود
این گونه باشید، ما به سراغ شما مى‏آییم
از مرحوم آیةالله حاج شیخ محمّد على اردوبادى (متوفاى 15 صفر 1380 ه) نقل شده که یک تاجر تبریزى به نام حاج محمّد جعفر اصفهانى، دچار تنگ دستى مى‏شود. به عتبات مى‏رود و در نجف اشرف رحل اقامت مى‏افکند. چهل شب چهارشنبه، به عشق دیدار مولا به مسجد سهله مى‏رود، پس از چهارشنبه‏ى چهلم، به سوى سامرا حرکت مى‏کند. دچار گرسنگى مى‏شود. در مسیر سامرا، به محضر مقدّس مولا شرف‏یاب مى‏شود. در وسط بیابان، نان گرم و تازه از دست مولا تناول مى‏کند، آن گاه پیامى دریافت مى‏کند که در سامرا به خدمت میرزاى شیرازى برساند و مأمور مى‏شود که به این تعبیر بگوید
»کسى که در شب نیمه‏ى شعبان، به تو انگشترى داد، این پیام را به شما ابلاغ فرمود.«. پس از ابلاغ پیام، به شدّت مورد عنایت مرحوم میرزا قرار مى‏گیرد
مرحوم آیةالله حاج سیّد محمّد على موحّد ابطحى (متوفاى 13 رجب )1423 ه بدون واسطه، از مرحوم آیةالله حاج سید ابوالقاسم خویى، قدس سره، نقل کردند که به مدّت چهل شب چهارشنبه، از نجف اشرف به مسجد سهله مشرّف شده است. در شب چهلم، مورد عنایت قرار گرفته است
آیةالله حاج شیخ محمّد غروى، در ایام اقامت‏اش در نجف اشرف، در مسجد سهله، در مقام حضرت الیاس، به مدّت دوازده روز، مشغول تهجّد و تضرّع و استغاثه مى‏شود. شبى، مورد عنایت قرار مى‏گیرد. در اطاق در بسته، احساس مى‏کند که آفتاب بالاى سرش قرار گرفته است! به شدّت عرق مى‏کند. قطرات اشک‏اش با عرق سر و صورت، آمیخته، به سوى سینه‏اش سرازیر مى‏شود. مدّتى در این حال بوده تا به تدریج به حال طبیعى بر مى‏گردد
در همان ایّام، مکاشفه‏اى در مسجد سهله براى ایشان رخ مى‏دهد. شخصى، در کسوت قندهارى براى او مجسّم مى‏شود. به سویش مى‏آید. با ایشان معانقه مى‏کند. در آن حال مى‏بیند که روى سینه‏ى آن شخص با خط بسیار زیبایى از نور نوشته شده
« مأمور صاحب الزمان
حجةالاسلام شریفى، مقیم کویته‏ى پاکستان را در محفلى دیدم. از مسجد سهله سخن رفت. فرمودند، در ایام اقامت‏ام در نجف اشراف، به مسجد سهله مشرّف مى‏شدم. در آن جا، سیّدى را از اهل بحرین دیدم که به محضر مولا شرف‏یاب شده بود. از داستان‏اش جویا شدم. فرمود
یک سال تمام، در بحرین، به قصد دیدار مولا، هر شب، دعاى توسّل خواندم. سپس به زیارت عتبات عالیات مشرّف شدم. به هنگام ورود به مسجد سهله، در قسمت شمالى آن، به آرزوى خود رسیدم.
یکى از مراجع بزرگوارى که در تاریخ دوم شوال 1422 ه وفات کرد، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرف شد. در شب چهلم، به دیدار حجّت خدا نایل شد و از زبان دُرَربارش این فرمان را استماع کرد که فرمود
« اکتُبْ؛ بنویس.». متوجّه مى‏شود که الآن، وظیفه‏اش، نوشتن است. درس و بحث را تعطیل مى‏کند، به تألیف و تحقیق روى مى‏آورد و آثار ارزش‏مند فراوانى را از خود به یادگار مى‏نهد
 آیةاللّه حاج سیّد محمّد مفتى الشیعه فرمود، در ایّام اقامت ما در نجف اشرف، یکى از وعّاظ تهران به نام حاج سیّد عبدالله کرّوبى، با پسرش سیّد احمد، به عتبات مشرّف شدند. چون با پسر عموى ما، آقاى مرتضوى همسفر بود، در نجف، به منزل ما وارد شدند. تصادفاً، در آن جا به شدّت مریض شدند. شب چهارشنبه‏اى، در معیّت ایشان، به مسجد سهله رفتیم. اظهار کردند که محل خلوتى مى‏خواهند. به مقام امام زین‏ العابدین (علیه‏السّلام) رهنمون شدند. مدّتى در آن جا به تضرع و استغاثه پرداختند. مورد عنایت قرار گرفتند و کاملاً خوب شدند. پس از مراجعت به ایران، به من نامه نوشتند که ما، در آن شب، الحمدللّه، به ح
اجت خود رسیدیم
 ایشان، اضافه کردند که ما، در ایّام اقامت خود در نجف اشرف، هر وقت با مشکلى مواجه مى‏شدیم، به مسجد سهله پناه مى‏بردیم و هرگز دست خالى بر نمى‏گشتیم
آیةالله حاج شیخ رضا توحیدى، از فقهاى برجسته و علماى شایسته‏ى مقیم تبریز فرمودند، در مدرسه‏ى ما، شخص فاضلى به نام شیخ محمّد یا شیخ محمدرضا بود. او، اهل خوراسکان بود. همواره، مشغول بود و تا از مطالعه فارغ مى‏شد، به نماز مى‏پرداخت. او، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف مى‏شد. هنگامى که بر مى‏گشت، حال بسیار خوشى داشت. روزى از او پرسیدم
چه شده؟ گفت
یدرک ولایوصف
ایشان، از یکى از سادات معروف تبریز نام بردند که به هنگام تشرّف به عتبات، به من گفت
« مرا همراه خود به مسجد سهله ببر و مقدارى از فضائل و اعمال آن را براى‏ام بازگو کن.». در معیّت ایشان، به مسجد سهله رفتیم. من، به جهت درس و بحث، ناگزیر بودم به نجف برگردم. او، شب را در مسجد بیتوته کرد. وقتى به نجف آمد. مشخّص بود که مورد عنایت واقع شده است. استقرار نداشت. مى‏خواست پرواز کند. به پشت بام مى‏رفت و با مولایش راز دل مى‏گفت
 آیةالله غروى، از مرحوم حاج شیخ محمّدجواد سهلاوى که در مجاورت مسجد سهله اقامت داشت، نقل کردند که گفت
روزى، چیزى براى خوردن نداشتیم. به حضرت عرض کردم که« من، هیچ ولى براى بچه ‏ها چه کنم؟.» به دل‏ام گذشت که به مقام ابراهیم (علیه‏السّلام) بروم. چون به آن جا رسیدم، دیدم ظرف بزرگى پر از غذا آن جا است و هنوز بخار از آن متصاعد است. متوجّه شدم که از عنایت مولا است. آیةالله غروى فرمود، در ایّام اقامت دوازده روزه‏ام در مسجد سهله، روزى، مرحوم سهلاوى، در مقام امام زین العابدین (علیه‏السّلام) به من گفت
یک وقت، این جا را حفر کردند، به تخته سنگ سبز رنگ بسیار بزرگى رسیدند. روى آن سنگ، تصویرهایى نقش بسته بود. جنازه‏هایى مشاهده شد که قامتى بسیار رسا داشتند و مشخّص بود که به تاریخ قبل از اسلام مربوط بودند
 شیخ محمّد کوفى شوشترى، مقیم شریعه‏ى کوفه، از خوش‏بخت‏ترین انسان‏هاى عصر در رابطه با حضرت بقیّةالله، أرواحنا فداه، بود. او، مکرّر، به محضر جان جانان شرف‏یاب شد. تشرّفات‏اش مورد قبول بزرگان نجف اشرف بود. یکى از تشرفات‏اش به این صورت بود که روزى، بعد از نماز، مشغول تسبیح بوده. صدایى مى‏شنود که «اى شیخ محمّد! اگر مى‏خواهى حضرت حجّت را ببینى، به سوى مسجد سهله بشتاب.». به سرعت، به سوى مسجد سهله حرکت مى‏کند. درِ مسجد را بسته مى‏بیند و مولا را مشاهده مى‏کند که از طرف مسجد زید، به سوى سهله در حرکت است. در گوشه‏اى مى‏ایستد و تماشا مى‏کند که آیا مولا در مى‏زند یا در مسجد خود به خود باز مى‏شود. هنگامى که مولا به در مسجد مى‏رسد، در، به روى او باز مى‏شود
آیةالله توحیدى - که از نزدیک‏ترین خواصّ شیخ محمّد کوفى بود - فرمود، روزى دیدم که مرحوم کوفى، خیلى متأثّر است. از سبب‏اش جویا شدم. گفت
« یک فرد افغانى، آقا را دید، ولى من ندیدم
 شیخ محمّد کوفى، داستان لطیفى دارد که در مسجد کوفه براى‏اش اتّفاق افتاده است. در آن داستان، یکى از خادمان حضرت، براى آن حضرت، آب مى‏آورد. حضرت مقدارى میل مى‏فرماید و بقیّه را به ایشان تعارف مى‏کند. ایشان مى‏گوید
«من تشنه نیستم.». بعد از لحظاتى، از دیدگان‏اش غایب مى‏شود. هنگامى که آن خادم، آب را مى‏برد، آقاى کوفى مشاهده مى‏کند که از انگشتان‏اش شهد جارى است. آیةالله توحیدى فرمود، روزى، در خدمت مرحوم کوفى، در مسجد سهله بودیم. کوزه و کاسه‏اى از آب پر کردیم، در کنار خود گذاشتیم. مرحوم کوفى، داستان تشرّف‏اش را براى من شرح مى‏داد. چون قسمت اخیر را مى‏گفت، کاسه را برداشت و به من نشان داد و گفت
« همین طور که کاسه را آن خادم مى‏برد، از دست‏اش شهد جارى بود.». آیةاللّه توحیدى فرمود، هنگامى که مرحوم کوفى، آن صحنه را ترسیم مى‏کرد، من دیدم که از انگشتان مرحوم کوفى نیز شهد سرازیر است
 مرحوم حاج شیخ محمّد کوفى، روزى، از مسجد کوفه به سوى مسجد سهله در حرکت بود. یک مرتبه متوجّه مى‏شود که خورشید جهان تاب نیز در کنار او در حرکت است. حضرت بقیةاللّه، أرواحنافداه، به او امر مى‏فرماید که به خدمت مرحوم آیة الله اصفهانى برود و از سوى حضرت به او، این پیغام را دهد
ارخص نفسک، واجعل مجلسک فی الدّهلیز، واقض حوائج النّاس! نحن ننصرک؛ خودت را براى مردم ارزان کن، محلّ نشستن خود را در دهلیز خانه قرار بده، نیازهاى مردم را برآور! ما، یارى‏ات مى‏کنیم. بى گمان، این پیغام، به صورت شفاهى بوده، ولى آیةالله اصفهانى، از مرحوم کوفى خواسته بود


نوشته شده در یکشنبه 89/4/6 ساعت 1:13 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: دیار یار


منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 18
مهدی یاور امروز: 20
مهدی یاور دیروز: 49
کل مهدی یاوران: 353284

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [117]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [140]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی