سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سیدبن طاووس رحمه الله

شخصیت والاى سید بحر العلوم بر احدى پوشیده نیست، مرحوم کاشف الغطاء شیخ جعفر کبیر با آن جلالت قدر و مرجعیّت عامّه که داشت خاک نعلین سید را از روى تبرک با تحت الحنک عمامه‏اش پاک مى‏کرد ، به قدرى کرامات و خارق عادات از وى صادر شد که صاحب جواهر از او به عنوان »صاحب کرامات باهره و معجزات قاهره« تعبیر مى‏کرد
محدث قمى، محدّث نورى، مرحوم خیابانى و بسیارى از محدثان و مورخان تصریح کرده‏اند که تشرف او به پیشگاه حضرت بقیة الله (عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف) به تواتر رسیده است
افتخار قرون و اعصار علامه‏ى بحر العلوم را تشرفات فراوانى است که یکى از آنها در مسجد کوفه رخ داده است
سید جواد عاملى، صاحب مفتاح الکرامه (متوفاى 1226 ه.ق) استاد صاحب جواهر و شاگرد برجسته‏ى بحر العلوم مى‏گوید
شبى از شبهاى استادم سید بحر العلوم را دیدم که از دروازه‏ى شهر نجف بیرون رفت، من نیز به دنبال او حرکت کردم تا وارد مسجد کوفه شد، من نیز پشت سر ایشان وارد شدم
استاد را مشاهده کردم که به مقام حضرت صاحب الأمر (علیه‏السلام) رفت و در آن جا به امام زمان(عجّل‏اللّه‏تعالى فرجه‏الشّریف) به گفت و گو پرداخت
امام زمان(عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف) در پاسخ یکى از پرسش‏هاى بحرالعلوم فرمود
شما در احکام شرعیه به ادلّه‏ى ظاهریّه مأمور هستید و مکلّف به همان چیزى هستید که از آن ادلّه استفاده نموده‏اید، شما مأمور به احکام واقعیّه نیستید


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:41 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


شیخ صدوق و حضرت مهدى علیه السلام

یکى از بزرگان و علمایى که مشرف به دیدار حضرت حجة بن الحسن(علیه السلام) شده است جناب شیخ صدوق رحمه الله مى باشد که البته این تشرف موجب برکاتى بوده است که نه تنها خود ایشان که جامعه تشیّع نیز از او بهره مند شده اند. و داستان این تشرّف به این شکل است که خود ایشان نقل مى کنند
براى زیارت حضرت على بن موسى الرضا(علیه السلام) به مشهد مقدّس مشرّف شده بودم. و زمانیکه مدّت زیارتم تمام شد در راه بازگشت چند روزى در نیشابور اقامت نمودم
در آن شهر شیعیان براى دیدن به محل اقامت من مى آمدند
در این رفت و آمدها متوجه شدم که مسأله غیبت حضرت ولى عصر عجل الله فرجه شیعیان را متحیّر کرده و ایشان را به شک و تردید انداخته است. به طورى که از راه و روش صحیح منحرف شده و به نظرات و قیاس هاى باطل روى آورده اند
پس سعى نمودم تا ایشان را به اعتقاد حق هدایت نمایم و آنها را به وسیله احادیثى که از پیامبر و ائمه(علیهم السلام) در این زمینه وارد شده است به راه صحیح باز گردانم
در همین ایام بود که از شهر بخارا مردى فاضل و عالم که از اهالى قم بود به دیدار من آمد که مدتها آرزوى دیدن او را داشتم و مشتاق مشاهده ى آیین و روش و نظرات محکم او بودم
آن مرد شیخ نجم الدّین ابو سعید محمد بن حسن بن محمد بن احمد بن على بن صلت قمى ـ رحمه الله ـ بود که پدرم از مرحوم جدّ او محمد بن احمد بن على بن صلت قمى حدیث نقل مى کرد و از علم، عمل، زهد، فضل و عبادت او تعریف مى نمود
لذا از آنجا که خداوند تبارک و تعالى دیدار این عالم که از این خاندان بزرگ بود را براى من ممکن ساخت شکر او را به جا آوردم
در یکى از روزها که آن عالم براى من صحبت مى کرد بیان نمود که مردى از بزرگان فلسفه و منطق، اشکالى در ارتباط با حضرت قائم(علیه السلام) ایراد نموده است که این عالم بزرگ را به سبب طولانى شدن غیبت آن حضرت و منقطع شدن اخبار ایشان به شکّ و تردید انداخته است
پس در مورد وجود امام زمان(علیه السلام) و طولانى شدن غیبت آن حضرت روایاتى را از حضرت پیامبر اسلام و ائمه(علیهم السلام)براى او بیان کردم که قلب او آرامش یافت و آنچه از شک و تردید برایش ایجاد شده بود، زدوده شد
به همین جهت از من درخواست نمود در این زمینه کتابى بنویسم و من هم به او وعده دادم زمانیکه به وطن خود یعنى رى بازگشتم چنین کنم
در همین ایام بود که شبى در فکر اهل و عیال و برادران خود بودم که خواب بر من غلبه کرد
در خواب دیدم که در مکه و در مسجد الحرام خانه ى خدا را طواف مى کنم. گویا در شوط(81) هفتم کنار حجر الاسود و مشغول استلام(82) و بوسیدن آن بودم و مى گفتم: «امانتم را ادا کردم و به عهد و میثاق خود وفا نمودم پس تو بر آن گواه باش» در این میان مولایم حضرت قائم صاحب الزمان(علیه السلام) را دیدم کنار در کعبه ایستاده در حالى که فکر و قلبم مشغول عهد و میثاقم بود به آن حضرت نزدیک شدم
پس آن حضرت(علیه السلام) با نگاهى به چهره من آنچه در قلب من بود را متوجه شدند
من سلام عرض کردم و ایشان جواب سلام مرا دادند و فرمودند: براى آنچه تصمیم دارى چرا کتابى درباره ى غیبت نمى نویسى
عرض کردم: درباره غیبت چند مورد کتاب نوشته ام
حضرت فرمودند: نه به آن شکل، بلکه به تو امر مى کنم که الآن کتابى درباره غیبت بنویسى و در آن غیبت هایى که انبیاء داشته اند را ذکر نمایى
سپس حضرت از آن محل گذشتند. و من بیدار شدم و تا وقت طلوع فجر مشغول گریه و زارى و دعا به درگاه الهى بودم و هنگامى که صبح شد به جهت اطاعت امر ولى الله الاعظم(علیه السلام) و در حالى که از خداوند کمک مى خواستم و به او توکل نموده بودم از تقصیر خود پوزش طلبیدم و مشغول نگارش کتاب (کمال الدین و تمام النّعمه) شدم
و اینچنین بود که این تشرف علاوه بر نزول برکات براى مرحوم شیخ صدوق باعث شد شیعیان نیز با استفاده از کتاب کمال الدین اعتقادات خود را نسبت به حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشریف استوارتر بنمایند


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:41 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


سید مهدى بحرالعلوم

شخصیت والاى سید بحر العلوم بر احدى پوشیده نیست، مرحوم کاشف الغطاء شیخ جعفر کبیر با آن جلالت قدر و مرجعیّت عامّه که داشت خاک نعلین سید را از روى تبرک با تحت الحنک عمامه‏اش پاک مى‏کرد ، به قدرى کرامات و خارق عادات از وى صادر شد که صاحب جواهر از او به عنوان »صاحب کرامات باهره و معجزات قاهره« تعبیر مى‏کرد
محدث قمى، محدّث نورى، مرحوم خیابانى و بسیارى از محدثان و مورخان تصریح کرده‏اند که تشرف او به پیشگاه حضرت بقیة الله (عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف) به تواتر رسیده است
افتخار قرون و اعصار علامه‏ى بحر العلوم را تشرفات فراوانى است که یکى از آنها در مسجد کوفه رخ داده است
سید جواد عاملى، صاحب مفتاح الکرامه (متوفاى 1226 ه.ق) استاد صاحب جواهر و شاگرد برجسته‏ى بحر العلوم مى‏گوید
شبى از شبهاى استادم سید بحر العلوم را دیدم که از دروازه‏ى شهر نجف بیرون رفت، من نیز به دنبال او حرکت کردم تا وارد مسجد کوفه شد، من نیز پشت سر ایشان وارد شدم
استاد را مشاهده کردم که به مقام حضرت صاحب الأمر (علیه‏السلام) رفت و در آن جا به امام زمان(عجّل‏اللّه‏تعالى فرجه‏الشّریف) به گفت و گو پرداخت
امام زمان(عجّل‏اللّه‏تعالى‏فرجه‏الشّریف) در پاسخ یکى از پرسش‏هاى بحرالعلوم فرمود
شما در احکام شرعیه به ادلّه‏ى ظاهریّه مأمور هستید و مکلّف به همان چیزى هستید که از آن ادلّه استفاده نموده‏اید، شما مأمور به احکام واقعیّه نیستید


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:40 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


مکاشفه ملا محمد تقی مجلسی

مرحوم ملا محمد تقى مجلسى (ره ) مى فرماید: در اوایـل بـلـوغ در پى کسب رضایت الهى بودم و همیشه به خاطر یاد او ناآرام بودم , تاآن که بین خـواب و بـیـدارى حـضـرت صاحب الزمان (ع ) را دیدم که در مسجد جامع قدیم اصفهان تشریف دارنـد.
بـه آن حضرت سلام کردم و خواستم پاى مبارکشان راببوسم , ولى نگذاشتند و رفتند.
پس دست مبارک حضرت را بوسیدم و مشکلاتى که داشتم ,از ایشان پرسیدم .
یکى از آنها این بود که من در نـماز وسوسه داشتم و همیشه باخود مى گفتم اینها آن نمازى که از من خواسته اند, نیست لذا دائمـا مـشغول قضا کردن آنها بودم و به همین دلیل نماز شب خواندن برایم میسر نمى شد.
در این بـاره حکم رااز استاد خود, شیخ بهایى (ره ) پرسیدم .
ایشان فرمود: یک نماز ظهر و عصر و مغرب را بـه قـصـد نـمـاز شـب بجا آور.
من هم همین کار را مى کردم .
در این جا از حضرت حجت (ع ) این موضوع را پرسیدم فرمودند: نماز شب بخوان و کار قبلى را ترک کن .
مسائل دیگرى هم پرسیدم که یـادم نیست .
آنگاه عرض کردم : مولاى جان , براى من امکان ندارد که همیشه به حضورتان مشرف شوم , لذا تقاضا دارم کتابى که همیشه به آن عمل کنم , عطا بفرمایید.
فـرمـودنـد: کـتـابى به تو عطا کردم و آن را به مولا محمد تاج داده ام , برو و آن را از او بگیر.
من در همان عالم مکاشفه آن شخص را مى شناختم .
از در مـسـجـد, خارج شدم و به سمت دار بطیخ (محله اى است در اصفهان ) رفتم وقتى به آن جا رسیدم مولا محمد تاج مرا دید و گفت : حضرت صاحب الامر (ع ) تورافرستاده اند؟ گفتم : آرى .
او از بـغـل خـود کـتـاب کـهـنه اى بیرون آورد, آن را باز کردم وبوسیدم و بر چشم خود گذاشتم و بـرگشتم و متوجه حضرت ولى عصر (ع ) شدم .
ودر همین وقت به حال طبیعى برگشتم و دیدم کتاب در دست من نیست .
به خاطر ازدست دادن کتاب , تا طلوع فجر مشغول تضرع و گریه و ناله بـودم .
بـعد از نماز وتعقیب , به دلم افتاده بود که مولا محمد تاج , همان شیخ بهایى است و این که حضرت او را تاج نامیدند به خاطر معروفیت او در میان علما است , لذا به سراغ ایشان رفتم .
وقتى به محل تدریس او رسیدم , دیدم مشغول مقابله صحیفه کامله [سجادیه ]هستند.
سـاعـتـى نـشـستم تا از کار مقابله فارغ شد.
ظاهرا مشغول بحث و صحبت راجع به سندصحیفه سجادیه بودند, اما من متوجه این مطلب نبوده و گریه مى کردم .
نزد شیخ رفتم و خواب خود را به او گفتم و به خاطر از دست دادن کتاب گریه مى کردم .
شیخ فرمود: به تو بشارت مى دهم زیرا به علوم الهى و معارف یقینى خواهى رسید.
گرچه شیخ این مطلب را فرمود اما قلب من آرام نشد.
با حالت گریه و تفکر خارج شدم تا آن که به دلم افتاد به آن سمتى که در خواب دیده بودم , بروم .
به آن جا رفتم وقتى به محله دار بطیخ که آن را در خـواب دیـده بودم , رسیدم , مرد صالحى را که اسمش آقا حسن تاج بود, دیدم همین که او را دیدم سلام کردم .
گـفت : فلانى , کتابهایى وقفى نزد من هست هر کس از طلاب که آنها را مى گیرد به شروط وقف عـمـل نمى کند, ولى تو عمل مى کنى .
بیا و به این کتابها نگاهى بینداز و هرکدام را احتیاج دارى , بردار.
بـا او بـه کتابخانه اش رفتم و اولین کتابى که ایشان به من داد, کتابى بود که در خواب دیده بودم , یـعـنـى کتاب صحیفه سجادیه .
شروع به گریه و ناله کردم و گفتم : همین براى من کافى است و نـمى دانم خواب را براى او گفتم یا نه .
بعد از آن به نزد شیخ بهایى آمده و نسخه خودم را با نسخه ایـشان تطبیق و مقابله کردم .
نسخه جناب شیخ مربوط به جدپدر او بود که ایشان از نسخه شهید اول و او هـم از نـسـخـه عمید الرؤسا و ابن سکون برداشته بود.
این دو بزرگوار صحیفه خود را با نـسـخـه ابـن ادریس بدون واسطه یا با یک واسطه اخذ کرده بودند و نسخه اى که حضرت صاحب الامر به من عطا فرمودند, ازخط شهید اول نوشته شده بود و حتى در مطالب حاشیه , کاملا با هم موافقت داشتند.
بـعـد از مـقـابـلـه و تطبیق نسخه خودم , مردم نزد من آمده و شروع به مقابله نمودند و به برکت حـضرت حجت (ع ), صحیفه کامله [سجادیه ] در شهرها مخصوصا اصفهان مثل آفتاب ظاهر شد و در هـر خـانه اى از آن استفاده مى شود, و خیلى از مردم صالح , واهل دعا و حتى بسیارى از ایشان , مـسـتجاب الدعوه شدند.
و اینها همه آثار معجزاتى از حضرت صاحب الامر (ع ) است و آنچه خداى متعال از برکات صحیفه سجادیه به من عنایت فرمود, نمى توانم به شمار آورم


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:39 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


علامه حلّى رحمت الله علیه 

آقا سید محمد، صاحب مفاتیح الاصول و مناهل الفقه، از خط علامه حلّى که در حواشى بعضى کتبش آورده، نقل مى کند
علامه حلى در شبى از شبهاى جمعه تنها به زیارت قبر مولاى خود ابى عبدالله الحسین(علیه السلام) مى رفت
ایشان بر حیوانى سوار بود و تازیانه اى براى راندن آن به دست داشت. اتفاقاً در اثناى راه، شخصى پیاده در لباس اعراب به ایشان برخورد کرد و با ایشان همراه شد
در بین راه شخص عرب مسأله اى را مطرح کرد. علامه حلّى(قدس سره) فهمید که این عرب مردى است عالم و با اطّلاع بلکه کم مانند و بى نظیر، لذا بعضى از مشکلات خود را از ایشان سئوال کرد تا ببیند چه جوابى براى آنها دارد. با کمال تعجب دید ایشان حلاّل مشکلات و معضلات و کلید معماها است. باز مسائلى را که بر خود مشکل دیده بود، سئوال نمود و از شخص عرب جواب گرفت و خلاصه متوجه شد که این شخص علاّمة دهر است زیرا تا به حال کسى را مثل خود ندیده بود ولى خودش هم در آن مسائل متحیّر مانده بود. تا آنکه در اثناء سؤالها مسأله اى مطرح شد که آن شخص در آن مسألة به خلاف نظر علامه حلّى فتوا داد. ایشان قبول نکرد و گفت: این فتوا بر خلاف اصل و قاعده است. و دلیل و روایتى را که مستند آن شود نداریم
آن جناب فرمود: دلیل این حکم که من گفتم حدیثى است که شیخ طوسى در کتاب تهذیب نوشته است
علامه گفت: چنین حدیثى در تهذیب نیست و به یاد ندارم دیده باشم که شیخ طوسى یا غیر او نقل کرده باشند
آن مرد فرمود: آن نسخه از کتاب تهذیب را که تو دارى از ابتدایش فلان مقدار ورق بشمار، در فلان صفحه و فلان سطر حدیث را پیدا مى کنى
علامه با خود گفت: شاید این شخص که همراه من مى آید، مولاى عزیز حضرت بقیة الله الاعظم(علیه السلام) باشد. لذا براى اینکه واقعیت امر برایش روشن شود در حالى که تازیانه از دستش افتاد پرسید: آیا ملاقات با حضرت صاحب الزمان امکان دارد؟ آن شخص چون این سئوال را شنید، خم شد و تازیانه را برداشت و با دست با کفایت خود در دست علامه گذاشت و در جواب فرمود: چطور نمى توان دید و حال آنکه الآن دست او در دست تو مى باشد
همینکه علامه این کلام را شنید، بى اختیار خود را از بالاى حیوان که بر آن سوار بود بر پاهاى آن امام مهربان انداخت تا پاى مبارکش را ببوسد که از کثرت شوق بى هوش شد
وقتى به هوش آمد کسى را ندیده و افسرده و ملول گشت. بعد از آن که به خانه برگشت کتاب تهذیب خود را ملاحظه کرد و حدیث را در همان جایى که آن بزرگوار فرموده بود مشاهده نمود. در حاشیه کتاب تهذیب خود نوشت
این حدیثى است که مولایم صاحب الامر(علیه السلام) مرا به آن خبر دادند و حضرتش به آن فرمودند: در فلان ورقه و فلان صفحه و فلان سطر مى باشد
آقا سید محمد صاحب مفاتیح الاصول فرمود: من همان کتاب را دیدم و در حاشیه آن کتاب به خط علامه، مضمون این جریان را مشاهده کردم


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:39 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29
مهدی یاور امروز: 26
مهدی یاور دیروز: 38
کل مهدی یاوران: 353597

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [117]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [140]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی