سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شیخ حسن کاظمینى

جناب آقا شیخ حسن کاظمینى فرمود: سال 1224, در کاظمین , زیاد طالب تشرف خدمت حضرت ولى عصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف بودم و به اندازه اى این عشق و علاقه شدید شد که از تحصیل باز ماندم و ناچاریک دکان عطارى و سمسارى باز کردم .
روزهـاى جـمـعه بعد از غسل جمعه , لباس احرام مى پوشیدم و شمشیر حمایل مى کردم و مشغول ذکـر مـى شـدم .
(ایـن شـمـشـیر همیشه بالاى دکان ایشان معلق بود) دراین روز خرید و فروش نمى کردم و منتظر ظهور امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه الشریف بودم .
یکى از جمعه ها مشغول به ذکر بودم که سه نفر سید جلوى صورتم ظاهر و به در دکان تشریف فرما شدند.
دو نفر از آنها کامل مرد بودند و یکى جوانى در حدود بیست وچهار ساله که در وسط آن دو آقـا قرار داشت و فوق العاده صورت مبارکشان نورانى بود.
بحدى جلب توجه مرا نمودند که از ذکر باز ماندم و محو جمال ایشان شدم وآرزو مى کردم که داخل دکان من بیایند.
آرام آرام با نهایت وقار آمدند تا به در دکان من رسیدند.
سلام کردم .
جـواب دادند و فرمودند: آقا شیخ حسن , گل گاوزبان دارى ؟ (و اسم دارویى را بردندکه ته دکان بود و الان اسمش در نظرم نیست .
) فـورا عـرض کـردم : بـلى دارم .
حال آن که روز جمعه من خرید و فروش نمى کردم و به کسى هم جواب نمى دادم .
فرمودند: بیاور.
عـرض کـردم : چـشم و به ته دکان براى آوردن آن دارویى که ایشان فرمودند, رفتم و آن را آوردم .
وقـتـى که برگشتم , دیدم کسى در دکان نیست , ولى عصایى روى میز جلوى دکان قرار دارد.
آن عصا, عصایى بود که در دست آن آقاى وسطى دیده بودم .
عصا رابوسیدم و عقب دکان گذاشتم و بیرون آمدم و هر چه از اشخاصى که آن اطراف بودند,سؤال کردم : این سه نفر سیدى که در دکان من بودند, کجا رفتند؟ گفتند: ما کسى را ندیدیم .
دیـوانه شدم .
به دکان برگشتم و خیلى متفکر و مهموم بودم که بعد از این همه اشتیاق ,به زیارت مـولایـم شرفیاب شدم , ولى ایشان را نشناختم .
در این اثناء مریض مجروحى را دیدم که او را میان پـنـبـه گـذاشـتـه اند و به حرم مطهر حضرت موسى بن جعفر (ع ) مى برند.
آنها را برگردانیدم و گفتم : بیایید.
من مریض شما را خوب مى کنم .
مـریض را برگردانیدند و به دکان آوردند.
او را رو به قبله روى تختى , که عقب دکان بود و روزها روى آن مـى خـوابیدم , خواباندم .
دو رکعت نماز حاجت خواندم و با این که یقین داشتم که مولاى مـن حـضـرت ولـى عـصر عجل اللّه تعالى فرجه الشریف بوده است که به دکان من تشریف آورده , خـواسـتم اطمینان خاطر پیدا کنم .
در قلبم خطور دادم که اگرآن آقا, ولى عصر (ع ) بوده است .
ایـن عـصـا را بـر روى ایـن مریض مى کشم .
وقتى ازروى او رد شد, بلافاصله شفا براى او حاصل و جـراحـات بـدنش به کلى رفع شود, لذاعصا را از سر تا پایش کشیدم .
فى الفور شفا یافت و به کلى جراحات بدن او برطرف شد و زیر عصا گوشت تازه رویید.
آن مریض از شوق , یک لیره جلوى دکان من گذاشت , ولى من قبول نکردم .
او گمان کرد آن وجه کـم اسـت کـه قـبول نمى کنم .
از دکان به پایین جست و از شوق بناى رفتن گذاشت .
به دنبال او دویـدم و گـفتم : من پول نمى خواهم و او گمان مى کرد که مى گویم کم است .
تا به او رسیدم و پول را رد کرده و به دکان برگشتم و اشک مى ریختم که آن حضرت را زیارت کردم و نشناختم .
وقـتى به دکان برگشتم , دیدم عصا نیست .
از کثرت هموم و غمومى که از نشناختن آن حضرت و نبودن عصا به من رو داد فریاد زدم : اى مردم هر کس مولایم حضرت ولى عصر (ع ) را دوست دارد, بیاید و تصدق سر آن حضرت هر چه مى خواهد از دکان من ببرد.
مردم مى گفتند: باز دیوانه شده اى ؟ گفتم : اگر نیایید ببرید, هر چه هست در بازار مى ریزم .
فقط بیست و چهار اشرفى را که قبلا جمع کرده بودم , برداشتم و دکان را رها کردم و به خانه آمدم .
عـیال و اولاد را جمع کرده و گفتم : من عازم مشهد مقدس هستم .
هر که ازشما میل دارد, با من بیاید.
همه همراه من آمدند مگر پسر بزرگم محمد امین که نیامد.
بـه عـتبه بوسى (آستان بوسى ) حضرت رضا (ع ) مشرف شدم و قدرى از آن اشرفیهاکه مانده بود, سرمایه کردم و روى سکوى در صحن مقدس به تسبیح و مهر فروشى مشغول شدم .
هـر سـیـدى که مى گذشت و از چهره او خوشم مى آمد, مى نشاندم .
به او سیگار مى دادم و برایش چاى مى آوردم .
وقتى چاى مى آوردم , در ضمن دامنم را به دامن او گره مى زدم و او را به حضرت رضا (ع ) قسم مى دادم که آیا شما امام زمان (ع ) نیستى ؟ خجالت مى کشید و مى گفت : من خاک قدم ایشان هم نیستم .
تا این که روزى به حرم مشرف شدم و دیدم که سیدى به ضریح مقدس چسبیده وبسیار مى گرید.
دست به شانه اش زدم و گفتم : آقاجان , براى چه گریه مى کنید؟ گفت : چطور گریه نکنم و حال آن که حتى یک درهم براى خرجى در جیبم نیست .
گفتم : فعلا این پنج قران را بگیر و اموراتت را اداره کن , بعد برگرد این جا, چون قصدمعامله اى با تو دارم .
سید اصرار کرد چه معامله اى مى خواهى با من انجام دهى ؟ من که چیزى ندارم ؟ گـفـتـم : عقیده من این است که هر سیدى یک خانه در بهشت دارد.
آیا آن خانه اى که دربهشت دارى به من مى فروشى ؟ گفت : بلى , مى فروشم , ولى من که خانه اى براى خود در بهشت نمى شناسم , اما چون مى خواهید بخرید, مى فروشم .
ضـمـنـا مـن چهل و یک اشرفى جمع کرده بودم که براى اهل بیتم یک خانه بخرم .
همین وجه را آوردم و از سید خانه را براى آخرتم خریدم .
سید رفت و برگشت و کاغذ و دوات و قلم آورد و نوشت که فروختم در حضورشاهد عادل حضرت رضا (ع ) خانه اى را که این شخص عقیده دارد من در بهشت دارم به مبلغ چهل و یک اشرفى که از پولهاى دنیا است و پول را تحویل گرفتم .
به سید گفتم : بگو بعت (فروختم ).
گفت : بعت .
گفتم : اشتریت (خریدم ), و وجه را تسلیم کردم .
سید وجه را گرفت و پى کار خود رفت و من هم ورقه را گرفتم و به خانه صبیه ام مراجعت کردم .
دخترم گفت : پدرجان چه کردى ؟ گفتم : خانه اى براى شما خریدارى کردم که آبهاى جارى و درختهاى سبز و خرم داردو همه نوع میوه جات در آن باغ موجود است .
خـیال کردند که چنین خانه اى در دنیا برایشان خریده ام .
خیلى مسرور شدند.
دخترم گفت : شما که این خانه را خریدید, مى بایست ما را ببرید که اول آن را ببینیم و بدانیم که همسایه هاى این خانه چه کسانى هستند.
گـفـتم : خواهید آمد و خواهید دید.
بعد گفتم : یک طرف این خانه به خانه حضرت خاتم النبیین (ص ) و یـک طـرف بـه خـانه امیرالمؤمنین (ع ) و یک طرف به خانه حضرت امام حسن (ع ) و یک طرف به خانه حضرت سیدالشهداء (ع )محدود است .
این است حدود چهارگانه این خانه .
آن وقت فهمیدند که من چه کرده ام .
گفتند: شیخ چه کرده اى ؟ گفتم : خانه اى خریده ام که هرگز خراب نمى شود.
از ایـن قضیه مدتى گذشت .
روزى با خانواده ام نشسته بودم , دیدم که در روبرویمان آقاى موقرى تشریف آوردند.
من سلام کردم .
ایشان جواب دادند.
بعد مرا به اسم خطاب نمودند و فرمودند: شیخ حسن , مولاى توامام زمان (ع ) مـى فرمایند: چرا این قدر فرزند پیغمبر را اذیت مى کنى و ایشان راخجالت مى دهى ؟ به امام زمان (ع ) چه حاجتى دارى و از آن حضرت چه مى خواهى ؟ به دامن ایشان چسبیدم و عرض کردم : قربانتان شوم آیا شما خودتان امام زمان (ع )هستید؟ فرمودند: من امام زمان نیستم بلکه فرستاده ایشان مى باشم .
مى خواهم ببینم چه حاجتى دارى ؟ و دستم را گرفته و به گوشه صحن مطهر بردند و براى اطمینان قلب من چند علامت و نشانى که کـسـى اطـلاع نداشت , براى من بیان نمودند.
از جمله فرمودند: شیخ حسن تو آن کس نیستى در دجله روى قفه (جاى نسبتا بلند) نشسته بودى .
همان وقت کشتى رسید و آب را حرکت داد و غرق شدى .
در آن موقع متوسل به چه کسى شدى ؟ و کى تو را نجات داد؟ من متمسک به ایشان شدم و عرض کردم : آقاجان شما خودتان هستید.
فـرمـودنـد: نـه , مـن نـیـسـتم .
اینها علامتهایى است که مولاى تو براى من بیان نموده است .
بعد فـرمودند: تو آن کس نیستى که در کاظمین دکان عطارى داشتى ؟ و قضیه عصا (که گذشت ) را نقل فرمودند و گفتند: آورنده عصا و برنده آن را شناختى ؟ ایشان مولاى تو امام عصر (ع ) بود.
حال چه حاجتى دارى ؟ حوائجت را بگو.
مـن عـرض کـردم : حوائجم بیش از سه حاجت نیست , اول این که مى خواهم بدانم باایمان از دنیا خواهم رفت یا نه ؟ دوم ایـن کـه مى خواهم بدانم از یاوران امام عصر (ع ) هستم و معامله اى که با سیدکرده ام درست است یا نه ؟ سوم این که مى خواهم بدانم چه وقت از دنیا مى روم ؟ آن آقـاى مـوقـر خـداحافظى کردند و تشریف بردند و به قدر یک قدم که برداشتند ازنظرم غایب شدند و دیگر ایشان را ندیدم .
چند روزى از این قضیه گذشت .
پیوسته منتظر خبر بودم .
روزى در موقع عصرمجددا چشمم به جـمـال ایـشـان روشن شد دست مرا گرفتند و باز در گوشه صحن مطهر به جاى خلوتى برده و فـرمودند: سلام تو را به مولایت ابلاغ کردم ایشان هم به تو سلام رسانده و فرمودند: خاطرت جمع باشد که با ایمان از دنیا خواهى رفت و ازیاوران ما هم هستى و اسم تو در زمره یاوران ما ثبت شده است و معامله اى که با سیدکرده اى صحیح است .
امـا هـر وقت زمان فوت تو برسد علامتش این است که بین هفته در عالم خواب خواهى دید که دو ورقه از عالم بالا به سوى تو نازل مى شود در یکى از آنها نوشته شده است : لااله الا اللّه محمدا رسول اللّه و در ورقـه دیگر نوشته شده : على ولى اللّه حقا حقا و طلوع فجر جمعه آن هفته به رحمت خدا واصل خواهى شد.
بـه مـجـرد گفتن این کلمه , یعنى به رحمت خدا واصل خواهى شد از نظرم غایب گشت .
من هم منتظر وعده شدم .
سید تقى که ناقل جریان است مى گوید: یـک روز دیـدم شـیخ حسن در نهایت مسرت و خوشحالى از حرم حضرت رضا(ع ) به طرف منزل برمى گشت .
سؤال کردم : آقا شیخ حسن ! امروز شما را خیلى مسرور مى بینم ؟ گفت : من همین یک هفته بیشتر میهمان شما نیستم هر طور که مى توانید مهمان نوازى کنید.
شـبـهـاى ایـن هـفته به کلى خواب نداشت مگر روزها که خواب قیلوله مى رفت ومضطرب بیدار مى شد پیوسته در حرم مطهر حضرت رضا (ع ) و در منزل مشغول دعا خواندن بود.
تا روز پنج شنبه هـمـان هـفته که حنا گرفت و پاکیزه ترین لباسهاى خودرا برداشته و به حمام رفت خود را کاملا شستشو داده و محاسن و دست و پا راخضاب نمود و خیلى دیر از حمام بیرون آمد.
آن روز و شـب را غـذا نـخـورد چون در این هفته کلا روزه بود.
بعد از خارج شدن ازحمام به حرم حضرت رضا (ع ) مشرف شد و نزدیک دو ساعت و نیم از شب جمعه گذشته بود که از حرم بیرون آمد و به طرف منزل روانه گردید و به من فرمود: تمام اهل بیت و بچه ها را جمع کن .
همه را حاضر نمودم قدرى با آنها صحبت کرده و مزاح نمود و فرمود: مرا حلال کنیدصحبت من با شـمـا هـمـین است دیگر مرا نخواهید دید و اینک با شما خداحافظى مى کنم .
بچه ها و اهل بیت را مرخص نمود و فرمود: همگى را به خدا مى سپارم .
تـمامى بچه ها از اتاق بیرون رفتند بعد به من فرمود: سید تقى شما امشب مرا تنهانگذارید ساعتى استراحت کنید, اما به شرط این که زودتر برخیزید.
بنده (سید تقى ) که خوابم نبرد و ایشان دائما مشغول دعا خواندن بودند.
چـون خـوابم نبرد برخاستم و گفتم : شما چرا استراحت نمى کنید این قدر خیالات نداشته باشید شما که حالى ندارید, اقلا قدرى استراحت کنید.
بـه صورت من تبسمى کرد و فرمود: نزدیک است که استراحت کنم و اگر چه من وصیت کرده ام بـاز هـم وصـیـت مى کنم اشهد ان لااله الا اللّه و اشهد ان محمدا رسول اللّه (ص ) و اشهد ان علیا و اولاده الـمـعصومین حجج اللّه .
بدان که مرگ حق است و سؤال نکیرین حق و ان اللّه یبعث من فى الـقـبـور (خداى تعالى هر آن که را در قبرهاباشد زنده مى کند و بر مى انگیزاند).
و عقیده دارم که مـعـاد حـق اسـت و صراط و میزان حق است .
و اما بعد قرض ندارم حتى یک درهم و یک رکعت از نمازهاى واجب من در هیچ حالى قضا نشده و یک روز روزه ام را قضا نکرده ام و یک درهم ازمظالم بـنـدگـان خدا به گردن من نیست و چیزى براى شما باقى نگذاشته ام مگر دو لیره که در جیب جلیقه من است آن هم براى غسال و حق دفن من است و براى مختصرمجلس ترحیم که براى من تشکیل مى دهید و همه شما را به خدا مى سپارم والسلام .
ودیگر از حالا به بعد با من صحبت نکنید و آنـچـه در کـفـنـم هست با من دفن کنید وورقه اى را که از سید گرفته ام در کفن من بگذارید والسلام على من اتبع الهدى .
پـس به اذکارى که داشت مشغول شد و به عادت هر شب نماز شب را خواند بعد ازنماز شب , روى سجاده اى که داشت نشست و گویا منتظر مرگ بود.
یـک مـرتـبه دیدم از جا بلند شد و در نهایت خضوع و خشوع کسى را تعارف کرد وشمردم سیزده مـرتـبـه بـلند شد و در نهایت ادب تعارف کرد و یک مرتبه دیدم مثل مرغى که بال بزند خود را به سمت در اتاق پرتاب کرد و از دل نعره زد که یا مولاى یاصاحب الزمان و صورت خود را چند دقیقه بر عتبه در گذاشت .
مـن بلند شدم و زیر بغل او را گرفتم در حالى که او گریه مى کرد بعد گفتم : شما را چه مى شود این چه حالى است که دارید؟ گفت : اسکت .
(ساکت باش ) و به عربى فرمود: چهارده نور مبارک همگى این جاتشریف دارند.
من با خود گفتم : از بس عاشق چهارده معصوم (ع ) است این طور به نظرش مى آیدفکر نمى کردم کـه ایـن حـال سـکرات باشد و آنها تشریف داشته باشند چون حالش خوب بود و هیچ گونه درد و مرضى نداشت و هر چه مى گفت صحیح و حالش هم پریشان نبود.
فاصله اى نشد که دیدم تبسمى نمود و از جا حرکت کرد و سه مرتبه گفت : خوش آمدید اى قابض الارواح و آن وقت صورت را اطراف حجره برگردانید در حالتى که دستهایش را بر سینه گذاشته بـود و عـرض کـرد: السلام علیک یا رسول اللّه اجازه مى فرمایید و بعد عرض کرد: السلام علیک یا امـیرالمؤمنین اجازه مى فرمایید و همین طور تمام چهارده نور مطهر را سلام عرض نمود و اجازه طلبید و عرض کرد: دستم به دامنتان .
آن وقـت رو بـه قـبله خوابید و سه مرتبه عرض کرد: یا اللّه به این چهارده نور مقدس .
بعد ملافه را روى صـورت خـود کشید و دستها را پهلویش گذاشت .
چون ملافه را کنارزدم دیدم از دنیا رفته است .
بچه ها را براى نماز صبح بیدار کرده و گریه مى کردم که ازگریه من مطلب را فهمیدند.
صـبح جنازه ایشان را با تشییع کنندگان زیادى برداشته و در غسالخانه قتلگاه غسل دادیم و بدن مطهرش را شب در دارالسعاده حضرت رضا (ع ) دفن کردیم .
رحمة اللّه علیه


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:37 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


شیخ مفید رحمه الله

 از کسانى که موفق به دریافت نامه از ناحیه مقدّسه حضرت بقیّة الاعظم عجّل الله تعالى فرجه الشریف شده است جناب ابى عبدالله محمد بن نعمان معروف به شیخ مفید (رحمه الله) مى باشد
و آن نامه به این شرح است
لأخ السدید و والولىّ الرشید الشیخ المفید ابى عبدالله محمد بن نعمان ادام الله اعزازه من مستودع العهد المأخوذ على عباده
ترجمه، (این نامه ای ست) از کسى که خدا عهد او را به بندگانش وعده داده براى برادر استوار (در دین) و دوستى که (در ایمان) رشد پیدا کرده است جناب شیخ مفید ابى عبدالله محمد بن نعمان که خدا عزّت او را پایدار بدارد
بسم الله الرحمن الرحیم
امّا بعد سلام علیک اى دوستدار مخلص در دین که به یقین، مخصوص حقّ ما گشتى به درستى که ما حمد مى کنیم خدایى را که غیر او خدایى نیست و از او مى خواهیم که درود بفرستد بر آقا و مولا و پیغمبر ما محمّد و آل طاهرین او
و تو را (که خدا توفیق تو را براى یارى حق پایدار گرداند و درستى گفتار تو را که از ما سخن مى گویى، پاداش عنایت فرماید) خبرى مى دهم که خدا به ما اذن داد که تو را به نوشتن نامه اى برایت، مشرف سازیم و تو را امر نمائیم که بعضى از امور را به دوستان ما که نزد تو هستند برسانى (خداوند آنها را با اطاعت از خودش عزیز گرداند و کارهاى مهمّ ایشان را به عنایت و حفاظت خود، به عهده گیرد) پس اطاعت کن و توجه داشته باش (که خدا تو را براى یارى خود علیه دشمنانش که از دین خارج شده اند، تأیید نماید) بر چیزیکه ذکر مى کنم و به دستور العملى که برایت مى نویسم عمل کن و آن را به کسانى که به ایشان اطمینان دارى، برسان. انشاء الله
اگر چه خدا صلاح ما و شیعیان مؤمن ما را در این دانسته تا زمانیکه حکومت دنیا با گناهکاران است در جایى منزل کنیم که از شهرهاى اهل ظلم و ستم دور باشد، لیکن ما از خبرهاى شما آگاه هستیم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پنهان نیست و انحرافاتى که به شما رسیده را مى دانیم. خطاهایى که پیشینیان صالح از آن کناره مى گرفتند ولى بسیارى از شما به آنها میل پیدا کرده اند و آن عهدى را خدا از ایشان گرفته بود، پشت سر انداختند. گویا اصلا عهد و میثاقى نمى دانند. ما شما را رها نمى سازیم و یاد شما را فراموش نمى کنیم که اگر اینچنین نبود بلاها بر شما نازل مى شد و دشمنان، شما را نابود مى کردند پس از معصیت خدا پرهیز نمائید و تقوى پیشه کنید و براى نجات و رهایى شما از فتنه اى که به شما روى آورده، ما را یارى کنید(78) فتنه اى که هر کس زمان مرگش فرا رسیده باشد، در آن فتنه هلاک مى شود و کسى که به آرزویش (دیدار و ظهور ما) رسیده باشد، نجات مى یابد و این فتنه نشانه نزدیک شدن حرکت ما و علامت جدا شدن خوب و بد شما است که به جهت انتقال امر و نهى ما صورت مى گیرد
و خداوند نور خود را تمام مى کند اگر چه که مشرکین ناراحت باشند
از آتشى که تفکرات بنى امیّه شعله هاى آن را بر افروخت و طایفه هدایت یافته را به هراس انداخت، به تقیه پناه آورید. نجات دادن کسى که در این فتنه خود را پنهان نسازد و براى رهایى از آن در راههاى مورد رضایت گام بر مى دارد، بر عهده من مى باشد
از حادثه اى که در ماه جمادى الاولى امسال اتفاق مى افتد، عبرت بگیرید
و به جهت آنچه بعد از آن روى مى دهد، از خواب (غفلت) بیدار شوید
به زودى از آسمان نشانه اى روشن، ظاهر مى شود و همانند آن نیز در زمین علامتى آشکار گردد که تفاوتى با هم ندارند در مشرق زمین حادثه اى روى مى دهد که سبب حزن و اندوه و اضطراب است و بعد از آن گروهى که از اسلام خارج باشند بر عراق غلبه پیدا کنند و به سبب اعمال ایشان ارزاق مردم عراق تنگ شود
سپس به جهت هلاک شدن شخصى از اشرار، گشایش و فرج در آن غم و اندوه ایجاد مى شود و مردمان خوب و با تقوى مسرور و خوشحال گردند و هر کس اراده نماید که حج انجام دهد به آرزوى خود برسد اگر چه تعداد آنها بسیار باشد و همه با هم اجتماع نمایند
و ما به جهت آن آسان شدن حج و واقع شدن آن به صورت اختیار و اجتماع ایشان، شأن و مقام و قدرتى داریم که نظامند و طبق قاعده انجام مى پذیرد
 پس باید هر یک از شما کارى را که باعث قرب و نزدیکى شما به محبّت ما شود، انجام دهد و اعمالى را که سبب نزدیکى شما به آنچه ما را ناراحت و خشمگین مى نماید ترک نماید. چرا که فرج ما مسأله اى است که ناگهان فرا مى رسد. زمانیکه توبه فائده اى نمى بخشد و پشیمانى از گناه نجات بخش نخواهد بود
و خداوند راه صلاح و رسیدن به حق را به شما الهام نماید و با لطف خود اسباب دستیابى به رحمتش را براى شما فراهم سازد
این است صورت خطى که با دست مبارک نوشته شده و بر صاحب آن دست سلام باد
این نوشته ى ما به توست اى برادر و اى دوستدار که در محبت ما صادق و با صفایى و یار وفادار ما مى باشى. خداوند با دیده اى که هرگز به خواب نمى رود، از تو محافظت کند
پس از این نوشته نگهدارى کن و کسى را بر خطّ آنچه نوشته ایم آگاه مکن و هرکس را که به او اطمینان دارى از مطالب آن آگاه ساز و به ایشان توصیه نما که به آن عمل کنند ان شاء الله تعالى و صلى الله على محمد و آله الطاهرین 


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:34 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


خواب شوم مسیحیان صهیونیست

با شروع حمله نظامی آمریکا و انگلیس به عراق، تحلیل گران و نویسندگان بسیاری در مورد ابعاد مختلف نظامی، سیاسی و استراتژیک این جنگ به تحلیل و بررسی پرداختند. اما با وجود این حجم بزرگ مطالب، هنوز بعد دیگری از این تهاجم که همان جنبه مذهبی قضیه است، از دید تحلیل گران مخفی مانده است.
اعلام جنگ آمریکا به عراق و اشغال نظامی آن براساس فشارها، عقاید و ایده های گروهی با نام «مسیحیان صهیونیست» صورت گرفته است. مسیحیان صهیونیست، تحت تأثیر عقاید مذهبی خود، تفسیری مذهبی از این جنگ ارائه می دهند. به عقیده آنان، جنگ عراق پیش زمینه حوادث قبل از ظهور مسیح است و وقوع این جنگ، بر پیشگویی های کتاب مقدس مهر تأیید می زند. مسیحیان صهیونیست، از اعضای مکتب و اعتقادات مسیحیت به شمار می آیند، که سعی دارند با مطالعه جزء به جزء کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) و با تکیه بر عصمت حرفی آن، وقایع آینده را پیشگویی و تفسیرکنند. همین اعتقاد ویژه، این گروه را از دیگر اندیشمندان مسیحی متمایز می سازد.
پایه اعتقادات این مکتب در قرن نوزدهم و تحت تأثیر نگرشی ویژه به کتاب مقدس (عهد قدیم و جدید) شکل گرفت. بر طبق اعتقادات آنها، تاریخ بشریت به هفت عصر تقسیم می شود؟
در حال حاضر، جهان در حال پشت سر گذاشتن دوره ششم حیات تاریخی خود و آماده شدن برای ورود به عصر هفتم که همان ظهور مسیح است، می باشد.
براساس پیشگویی ها، در عصری که ما زندگی می کنیم، فجایع بی سابقه و حوادث بسیاری اتفاق می افتد که در نهایت به آخرین جنگ سرنوشت ساز بشریت یا همان «آرماگدون» ختم می شود.در این جنگ، مسیح دشمنان خود را از بین برده و سلطنت هزار ساله خود را بر پا می کند. به همین دلیل به پیروان این عقیده، «هزاره گرا» گفته می شود. اکثر طرفداران این مکتب که بالغ بر 12 میلیون نفر هستند، در آمریکا مستقر می باشند. عده ای از آنها کرسی های کنگره و پست های مختلف در سطوح گوناگون را در دولت کنونی آمریکا، دراختیار دارند.
می گویند خود «جرج بوش»، رئیس جمهور آمریکا، نیز یکی از مسیحیان صهیونیست است. او به طور مرتب در جلسات مطالعه و تفسیر کتاب مقدس شرکت می کند و آنرا یکی از آیین های مهم مذهبی می داند.
همچنین تعدادی از همکاران و هم قطاران جرج بوش نیز عضوی از مسیحیان صهیونیست به شمار می آیند که از آن جمله می توان «دونالد اوانس» دبیر بازرگانی را نام برد که به لحاظ نفوذ با «بیلی گراهام»، کشیش مسیحی صهیونیستی، که در طول مبارزات انتخاباتی بوش در کنار او و در جلسات، مؤعظه می کرد، برابری می کند. مسیحیان صهیونیست عقیده دارند که براساس پیش گویی ها اشغال عراق پیش زمینه وقایع قبل از ظهور مسیح است. آنان اعتقاد راسخی به پیش گویی های مطرح شده در کتاب «مکاشفات یوحنا» (عهد جدید) دارند.
علیرغم متن بسیار مبهم و نمادین این پیشگویی ها در کتاب مقدس، فصل های مربوط به «عراق» بسیار واضح آمده است. در کتاب مقدس، عراق با نام «بابل» معرفی شده است.
با وجود اینکه در طول تاریخ، عراق بارها مورد هجوم بیگانگان قرار گرفته است، مسیحیان صهیونیست عقیده دارند که تصرف عراق توسط آمریکا با ظهور مجدد مسیح مرتبط است و بر طبق عقیده مسیحیان صهیونیست عقیده دارند که تصرف عراقی توسط آمریکا با ظهور مجدد مسیح مرتبط است و بر طبق عقیده مسیحیان صهیونیست، طرح تقسیم عراق به سه ناحیه، احتمالا با عبارت «و شهر بزرگ به سه قسم منقسم گشت...» منطبق است. حتی این گروه لشکری از کشیشان صهیونیست را به عراق فرستاده اند تا مردم عراق را متقاعد کنند که تصرف کشورشان، امر محتوم الهی بوده است و در پیش گویی های کتاب مقدس به صراحت به آن اشاره شده و آنها باید آن را بپذیرند. «گراهام فرانکلین» در مورد این مبلغین گفته است، آنها به عراق رفته اند تا به عنوان یک مسیحی، عشق و علاقه خود را به مردم نشان دهند و آنها این کار را با نام مسیح انجام می دهند.
براساس عقاید مسیحیان صهیونیست، بسیاری از متون کتاب مقدس و از جمله سرود مذهبی «حزقیال نبی»، که در عهد عتیق آمده است. به لزوم تجمع یهودیان در فلسطین و تشکیل حکومت یهودی اشاره می کند و حتی عقیده دارند که یهودیان باید به سوی فلسطین مهاجرت کنند، تا نقش خود را در وقایع دوران ظهور مسیح ایفا نمایند.
با نگاهی به گذشته در می یابیم که اعتقاد مسیحیان صهیونیست به این موضوع، حتی به قبل از تولد جنبش صهیونیسم برمی گردد، و آنها از آن زمانی سعی بر تحقق این پیشگویی ها داشته اند.
و حتی امروز که سال ها از زمان تاسیس اسرائیل می گذرد، مسیحیان صهیونیست تمام تلاش خود را برای جذب یهودیان از اقصی نقاط جهان به سوی اسرائیل، انجام می دهند.
مسیحیت صهیونیست شامل ده ها انجمن است که مهمترین آن «سفارت مسیحیت» واقع در اورشلیم، به شمار می آید.
مسیحیان صهیونیست براساس مطالب کتاب سفر پیدایش تورات، تلاش می کنند تا حکومت اسرائیل را از نیل تا فرات گسترش دهند.
تورات، سفر پیدایش، باب پانزدهم، ردیف 18:
«در آنروز خداوند با ابرام عهد بست و گفت، این زمین را از نهر مصر تا به نهر عظیم، یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیدم.»
به همین علت است که مسیحیت صهیونیسم با فرآیند صلح خاورمیانه به شدت مخالف است. و از دولت اسرائیل می خواهند که سرزمین های اشغالی را یکپارچه سازد. آنان همچنین به دلیل اعتقاد خود مبنی بر ساخت معبد سلیمان و اینکه معبد سلیمان در زیر مسجد الاقصی واقع است، به شدت سعی در تخریب مسجد الاقصی دارند. براساس اعتقاد آنان، مسیح پس از ظهور در معبد سلیمان نماز می گذارد، پس مسیحیان باید تا زمان ظهور مسیح مراسم عبادی و قربانی خود را مطابق شریعت موسوی در معبد سلیمان تمرین کنند.
همچنین مسیحیان صهیونیست در حال آماده سازی خود هستند تا در صورت محیا شدن شرایط با مسلمین وارد جنگ شوند و وقوع این جنگ را براساس پیش گویی ها محتوم می دانند.
مسیحیان صهیونیست برخلاف نظر اکثریت کلیساهای دیگر، مخالفان یهودیت و یهودیان- کسانی که خود را مردم برگزیده خداوند می دانند- دشمن و محور شرارت محسوب می شود.
براساس عقاید آنان، فلسطینیان، اعراب و مسلمین دشمنان یهودیت هستند و باید با آنها جنگید. آنان این موضوع را به صراحت در کنفرانس هایشان مطرح می کنند و در مقالاتشان مورد بحث و بررسی قرار می دهند.
بنابراین از نظر آنان، تروریست بودن اعراب و مسلمین امری عادی و مسلم است.
«جی آر گراهام» در یکی از کتاب هایش می گوید: اسلام یک دین شیطانی است و قرآن عامل تحریک مسلمین به سمت خشونت است.
پیروان این اندیشه، دولت آمریکا را به همراهی با اسرائیل درجهت ازبین بردن تمامی امکانات و توانایی های مسلمین که به عنوان خطری برای حیات اسرائیل می باشد کرده اند.
آنان آینده جهان را به بدترین شکلی متصور می شوند و وضعیت جهان را به بدترین شرایط آخرالزمان سوق می دهند وبرای رسیدن به این هدف ازهیچ تلاشی فروگذار نمی کنند، زیرا به عقیده آنان پیشگویی های کتاب مقدس اینگونه می گویند.
«پت رابرتسون»، کشیش معروف مسیحی صهیونیستی عقیده دارد: «وضعیت جهان، نباید به سوی صلح و بهبود حرکت کند، جهان را باید به سمت بدترین شرایط ممکن سوق داد، مسیحیان باید بیاموزند که چگونه موجب تأخیر ظهور مسیح نشوند. بنابراین حتی مسیحیان نباید نگران آسیب های زیست محیطی باشند، زیرا براساس پیش گویی ها، این امر مقدمه ظهور مسیح است.»
از نگاه آنان، وقوع جنگ ها پیش زمینه ظهور مسیح است و نباید برای توقف جنگ و یا برقراری صلح تلاش صورت گیرد. زیرا آنها عقیده دارند قبل ازظهور مسیح صلحی وجود ندارد و همه جهانیان در جنگ به سر می برند.
«جیم رابرتسون» یکی از کشیشان معروف تلویزیونی می گوید: «قبل از ظهور مسیح صلحی وجود ندارد، و تا قبل از ظهور مسیح هر تلاشی برای برقراری صلح، بی معنی و برخلاف گفتار خداوند و مسیح است».
«استراسبورگ» سرپرست یکی از سایت های اینترنتی که به جمع آوری و بررسی و تطبیق وقایع پیش از ظهور مسیح می پردازد، می نویسد: «من از واقعه یازدهم سپتامبر بسیار خشنود شدم. و مؤمنین به علت جو عمومی حاکم به دروغ از وقوع این حادثه اظهار تأسف کردند، اما آنان از عمق وجودشان، ایمان دارند که این حادثه، خواست آنان که همان ظهور مسیح است، را محقق می سازد.


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:19 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


بینش ‏آخرالزمانىِ ‏اهلِ ‏کتاب‏ ؛ ARMAGEDON

 نویسنده کتاب، گریس هال سل، در کودکى در ناحیه‏اى در تگزاس آمریکا با افکار بنیادگرایانه مسیحى پرورش یافته است. «بنیادگرایى مسیحى» در گذشته بر سلوک اخلاقى صحیح تکیه داشت، ولى در دهه‏هاى گذشته صرفاً سیاسى شده است. به «بنیادگرایان»، لقب «تجدیدِحیات‏یافته» نیز داده مى‏شود. این مسئله شامل یک نوع تجربه بیدارى معنوى و یا صرفاً گرایش به افکار سیاسى خاص مى‏باشد. آنها معتقدند تاریخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پایان مى‏رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسیح است؛ پس از آن داورى نهایى براى همه مردگان و زندگان انجام مى‏شود.
نویسنده براى تحقیق در زمینه بینش آخرالزمانى در مسیحیت، کتاب «زمین، سیاره بزرگِ مرحوم» از «هال لیندسى» را که در سراسر دهه 70 میلادى، پرفروش‏ترین کتاب بوده است مطالعه مى‏کند.
این مکتب مى‏گوید خداوند مقرر کرده است که بشر هفت مرحله یا هفت مشیت الهى را از سر بگذراند که یکى از آنها «نبرد هسته‏اى آرماگدون» است. این نظام «مشیتِ الهى‏گرایى» نامیده مى‏شود. با آغاز این جنگ وحشتناک، رستگارشدگان به آسمان‏ها عروج خواهند کرد و از مصیبت جنگ در امان خواهند بود.
برنامه‏هاى عامه‏پسند تلویزیونى کشیشان پروتستان در آمریکا که حدود 60 میلیون بیننده دارند، پیوسته مى‏کوشند مردم را متقاعد سازند که به‏جاى «صلح» باید در پىِ «جنگ» باشند. آنها با نقل آیات انجیل سعى مى‏کنند ثابت کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم. اینان چون اعتقاد دارند اسراییل باید «مقر فرود آمدن» دومین ظهور مسیح باشد، سعى دارند پرستش سرزمین اسراییل را به یک آیین مذهبى بدل سازند. آثار سیاسىِ قرار گرفتن معتقدین به «مشیت الهى‏گرایى» در سِمَت‏هاى حساس ایالات متحده مى‏تواند بسیار نگران‏کننده باشد. به‏عنوان مثال، «جیمس وات» به‏عنوان وزیر کشور اسبق ایالات متحده، در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت: «به علت ظهور دوباره و قریب‏الوقوع مسیح، نمى‏توانم خیلى در بندِ نابودى منابع طبیعىِ خودمان باشم».
پیام مشیت الهى‏گرایان، منحصر به مرزهاى ایالات متحد نیست. این گروه در اوت 1985 نمایشى را به صحنه آوردند که نخستین کنگره «مسیحیان صهیونیست» نام گرفت.
در اوایل دهه 90، آمریکائیان به بیش از 1400 رادیوى مذهبى گوش مى‏دادند. اکثریت هنگفتى از 80000 کشیش بنیادگراى پروتستان که روزانه از 400 ایستگاه رادیویى سخن‏پراکنى مى‏کنند، هواخواهان مشیت الهى‏گرایى هستند. برخى از مشهورترین این افراد عبارتند از: پت رابرتسون، جیمى سواگارت، جیم باکر و جرى فال ول.
مدرسه‏هاى انجیلى بسیارى، چه فرقه‏اى چه فرافرقه‏اى در سراسر آمریکا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم مى‏دهند. تعداد این مدارس در حدود 200 موسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مى‏باشند. این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان مى‏شوند، به میان مردم مى‏روند و این دیدگاه را تبلیغ مى‏کنند.
اما «آرماگدون»؛ که در اصل «هار مجدو» مى‏باشد، به معنى «کوه مجدو» است. «مجدو» در شمال فلسطین اشغالى در کرانه غربى رود اردن واقع شده و در طول تاریخ، شهرى استراتژیک بوده است. این شهر بر سر راه شرق و غرب و شمال و جنوب قرار داشته است و تبعاً جنگ‏هاى بسیارى در آن رخ داده است. در صحیفه «حزقیال نبى»، درباره این جنگ آمده است: «باران‏هاى سیل‏آسا و تگرگ سخت آتش و گوگرد، تکان‏هاى سختى در زمین پدید خواهند آورد؛ کوه‏ها سرنگون خواهند شد، صخره‏ها خواهند افتاد و جمیع حصارهاى زمین منهدم خواهد گردید».
کشیشان بنیادگرا این توصیفات را نشانه مبادله سلاح‏هاى تاکتیکى هسته‏اى مى‏دانند. آن‏ها معتقدند مسیح ضربه نخست را وارد خواهد کرد. او سلاح نوینى را به کار خواهد برد که اثرى شبیه بمب نوترونى دارد: در کتاب «زکریاى نبى» آمده است: «گوشت ایشان در حالتى که بر پاى‏هاى خود ایستاده‏اند کاهیده خواهد شد و چشمانشان در حدقه گداخته خواهد گردید و زبان ایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.»
برخى معجزات در طى این نبرد روى خواهد داد: از جمله نهر فرات خشک خواهد شد. در این تهاجم همه اعراب به اضافه کنفدراسیون روسیه و ایران به اسراییل هجوم خواهند برد. دجّال وارد خاورمیانه مى‏شود و تندیس خود را در معبد یهودى نصب مى‏کند و تقاضا مى‏کند که همه جهان آن را به جاى خداوند بپرستند.
کشیشان بنیادگرا زمانى کمونیست شدن روسیه را نشانه آخرالزمان دانستند. به تبع این نگرش، آنها اعتقاد قلبى به قراردادهاى صلح خاورمیانه ندارند و آنها را پایدار نمى‏دانند.
لانگ، مدیر تحقیقات انستیتو کریستیک در 1985 افشا کرد که «رونالد ریگان»، رئیس جمهور آمریکا، معتقد به ایدئولوژى آرماگدون بوده است. رونالد ریگان در طى همه سال‏هاى زندگى خود تحت تاثیر آموزش مادرش «نل ریگان» بود که گفته مى‏شود زنى بسیار معتقد به کتاب مقدس بوده است. خود وى گفته است که ایمانش را مدیون مادرش است. «الینگ وود» که خود یکى از معتقدان پر و پا قرص پرستش اسراییل و از جمله نبرد آخر الزمان است، گفته است که او و فرماندار ریگان اغلب با هم مى‏نشینند و درباره پیشگویى‏هاى کتاب مقدس به بحث و گفت‏وگو مى‏پردازند. ریگان در یک مجلس شام مى‏گوید:
«این نبىِ خشمگین عهد قدیم، حزقیال است که بهتر از هر کسى، قتل عامى که عصر ما را به ویرانى خواهد کشید را پیشگویى کرده است» و سپس با خشم تندى درباره کمونیست شدن لیبى سخن مى‏گوید و اظهار عقیده میکند که «این علامت آن است که فرا رسیدن آرماگدون، دور نیست». ریگان همچنین در یک مصاحبه گفته است اعتقاد دارد که تجدید حیات پیدا کرده است. دادن لقب «امپراتورى شیطانى» به روسیه توسط وى که بعدها در زبان سیاستمدارن آمریکایى مصطلح شد، از همین بینش سرچشمه مى‏گیرد.
اصول آموزش هواخواهان «مشیت الهى» این است که قبل از استقرار پادشاهى جهانى مسیح مطابق پیشگویى‏هاى کتاب مقدس، ابتدا مى‏بایست یهودیان به اسراییل بازگردند، سپس دولت یهود تاسیس شود و کلام خدا براى همه امت‏ها تبلیغ شود. آنها معتقدند یک روز یک یهودى افراطى، قدس را منفجر خواهد کرد تا در جاى آن معبد سلیمان بازسازى شود، مراسم قربانى یهود از نو آغاز شود و سپس نوبت به آرماگدون خواهد رسید. حفارى‏هایى که در زیر قدس انجام مى‏شود به منظور کشف آثار معبد سلیمان است تا ثابت شود معبد سلیمان در همین مکان فعلى قدس بوده است. در نتیجه با این توجیه به خراب کردن قدس و تاسیس معبد سلیمان در جاى آن بپردازند. در حالى که مسلمانان بیم دارند هدف از این حفارى‏ها فرو ریختن خودبه‏خودى مسجدالاقصى باشد.


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:14 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


فتح جهان با دروغی به نام «کوره یهودی سوزی»

طرح جدی «مظلومیت یهود» از مهمترین سیاستگذاری های فرهنگی و هنری امروز در تمدن جهودزده غرب است.
همان گونه که مسلمانان در طول تاریخ ، شهیدان مظلوم خود را دارند و از حماسه آفرینی های عظیم ایشان نیرو می گیرند ، یهودیان نیز برای خود «هولوکاست» - یعنی ماجرای کذب قتل عام 6میلیون یهودی در اتاقهای گاز و سوزاندنشان در کوره های آدم سوزی - را ساخته اند! کارکرد هولوکاست به جهات سیاسی و فرهنگی شبیه سازی شده ای این چنین است ، با این تفاوت اساسی که هولوکاست آن گونه که یهودیان صهیونیستی چون اسپیلبرگ در فیلم «فهرست شیندلر» روایت می کند ، یکسره دروغین و تحریف شده است.
صهیونیسم جهانی برای تثبیت هولوکاست ، اهمیت سیاسی فوق العاده ای قائل است و دقیقا از همین رو تنها نویسندگانی برنده نوبل می شوند که اراداتی خالصانه و صادقانه نسبت به صهیونیسم و ماجرای دروغین قتل عام 6میلیون یهودی ابراز داشته باشند. جایزه ادبی نوبل 2002میلادی ، به یک یهودی مجارستانی به نام «ایمر کرتس» داده شد. در خبرها آمده بود ، کرتس در آثارش به ارائه بازتابی از واقعیت یهودکشی نازیسم پرداخته است.
همچنین نکته دیگری که توجه نگارنده را به خود جلب کرد، حضور «الی ویزل» عنصر فعال فرهنگی و سیاسی صهیونیسم ، در مراسم اهدای جایزه ادبی نوبل 2002 بود. کرتس جایزه خود را از دست ویزل دریافت کرد. می دانیم که در دوران معاصر جوایز مشهور جهانی نظیر نوبل (در بخشهای گوناگونش) ، عمدتا با اهداف سیاسی نثار برگزیدگانی شده است که در جهت سیاستگذاری های کلان استکبار به نقش آفرینی پرداخته اند. به عنوان مثال درک والکوت ، برنده نوبل ادبیات 1992 میلادی کشتار یهودیان را در جریان جنگ جهانی دوم ، مهمترین حادثه قرن بیستم می داند و می گوید: «به نظر می رسد که از این واقعه درس لازم را نگرفته ایم ، چون برخی مواقع می کوشیم آن را انکار کنیم». در اینجا می خواهیم اندکی به زمینه های سیاسی مطرح شدن کرتس بپردازیم.
گفتنی است که این نویسنده مجارستانی در کشور خویش هم چندان مطرح نیست و برای خوانندگان انگلیسی زبان نیز نام شناخته شده ای نیست.
پس چرا ناگهان و یکشبه چنین فردی مطرح و آثارش ترویج می شود؟ برای آشنایی بیشتر با ماجرای انتخاب چهره ای چون کرتس باید دو مجارستانی دیگر را نیز بشناسیم : یکی «لوئیس مارشالکو» و دیگری «ویزل». اولی نویسنده ای است که مخالفت با «هولوکاست» و افشای دسیسه های یهودیان سلطه جو او را در لابه لای پرده های گمنامی پوشانده و دیگری روزنامه نگار و داستان نویسی است که توان خود را صرف تبلیغ و ترویج دروغ هولوکاست کرده و از این راه به شهرت ، ثروت و اقتدار فراوانی دست یافته است.

اول: مارشالکو
لوئیس مارشالکو ، نویسنده و محققی است علی القاعده مجارستانی و قطعا مسیحی.
مارشالکو در سال 1958 میلادی به زبان مجاری کتابی نوشته که به انگلیسی ترجمه و توسط «باشگاه کتاب مسیحی» در اروپا منتشر شده است.
در ترجمه فارسی این کتاب «فاتحین جهانی (جنایتکاران حقیقی جنگ)» ، به نکاتی بس خواندنی برمی خوریم که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم :
1- تمدن جدید از لحاظ سیاسی تحت حکومت و اداره ، و از لحاظ اقتصادی در کنترل افرادی است که در مناصب کلیدی قرار دارند. امروزه میزان نفوذ و تاثیر کسانی که در این پستهای حساس و کلیدی هستند یقینا از فرمان روسای دولت کشورها و یا مصوبات و قطعنامه های پارلمان های مختلف بیشتر است.
یهودیان از دیر باز خوب می دانستند که چگونه این مناصب کلیدی را حفظ کنند و در اشغال خود نگه دارند و نیز این که چگونه از آنها استفاده کنند تا بتوانند قدرت سیاسی را در قبضه خویش درآورند و یا این که از پشت صحنه بر مقدرات کشورها حکومت رانند.» مارشالکو در ادامه به ارائه آماری از اوضاع اقتصادی امریکا در آغاز جنگ جهانی دوم می پردازد و می گوید: تعداد 440 خانواده از ثروتمندترین خانواده های امریکایی که یهودی نیستند جمعا مبلغ 25میلیارد دلار ثروت دارند ؛ در حالی که یک مشت یهودی امریکایی دارای ثروتی معادل 500میلیارد دلارند.
2- اکثر قوم یهود از کشته های خویش در جنگ جهانی دوم به سوئاستفاده سیاسی و مالی پرداختند؛ «تجارت خوبی به راه انداختند و از آنها در جهت خدمت به هدف سلطه جهانی خویش بهره برداری کردند.» مارشالکو در ادامه به یک بررسی جالب دست می زند و بر مبنای شواهد متعدد آماری نشان می دهد: این پیشفرض که تلفات یهودیان بین 5تا 6میلیون نفر بوده است کاملا مهمل و بی اساس است.
حداکثر تعداد قربانیان قابل تصور از مرز یک تا یک و نیم میلیون نفر تجاوز نخواهد کرد؛ چرا که اصلا بیش از این تعداد یهودی در دسترس هیتلر یا هیملر نبوده است.
از این رو می توانیم منطقا فرض کنیم که تعداد واقعی تلفات به مراتب کمتر از این ارقام بوده است». مارشالکو می افزاید:«[در بالاترین سطح ممکن ، تعداد یهودیان جان باخته را نمی توان بیش از 500تا 600هزار نفر دانست.
اما در مقایسه با این ، ملل مسیحی تلفات به مراتب بیشتری را متحمل شدند]. اجازه دهید ملت کوچک مجارستان را در نظر آوریم که کل جمعیت آن شاید از تعداد یهودیان امروز بیشتر نباشد. تعداد قربانیان جنگ مجارستان ، چه آنهایی که در بمباران های هوایی مرده بودند و یا این که در اردوگاه های مرگ سیبری از گرسنگی جان باخته اند و یا یخ زده باشند، حداقل به رقم یک میلیون نفر می رسید». چرچیل گفته است که «دو جور دروغ داریم : یکی دروغ های بی شرمانه و یکی هم ارائه آمار و ارقام » اما این دروغ های یهودیان ، آن هر دو نوع را شامل می شود. این دروغ ها برای یهودیان اهل سلطه ، منافع فراوان مالی و سیاسی به همراه داشته است : به لحاظ مالی صهیونیست ها تاکنون میلیاردها دلار به عنوان غرامت از کشورهای اروپایی دریافت کرده اند و از نظر سیاسی نیز درباره مظلومیت اسرائیل و صهیونیست ها تبلیغات بسیاری کرده اند.
3- مارشالکو درباره اتاقهای گاز و کوره های آدم سوزی هم اسناد جالبی ارائه می کند. از جمله این اسناد مقاله ای از «شم» روزنامه زیرزمینی ناسیونالیست های یهودی فرانسه است که در 8ژوئیه 1944 درباره وضعیت 9 اردوگاه از اردوگاه های نگهداری و توقیف یهودیان در آلمان توضیح می دهد. در این گزارش ، حتی یک کلمه هم بحثی از قلع و قمع یهودیان یا سوئرفتار با آنان نیست.
در این گزارش همچنین هیچ حرفی از اتاقهای گاز، اردوگاه های مرگ و یا بچه کشی به میان نمی آید. درست در نقطه مقابل آن ، گزارش شم می گوید که [بچه های 2 تا 5 ساله را به کودکستان های مختلف برلین می فرستادند تا از کمکهای ویژه ای برخوردار شوند]. مارشالکو توضیح می دهد که چگونه زیر نظر یهودیان در پایان سال 1945 میلادی ، اردوگاهی چون «داخو» مورد تخریب و بازسازی هدف دار قرار گرفت.
او می نویسد: «قبل از هر چیز منظره زیبای سرسبز و بستان گونه اردوگاه باید به کلی تخریب می شد؛ چون برای سینماروهای امریکایی پذیرش این امر که یهودیان را در دل باغ و بستان و بستری از گل و گیاه شکنجه می کردند، کار مشکلی بود ، بویژه وقتی آنها را به سینماها کشانده بودند تا صحنه های مخوف و ترسناک (اردوگاه ها) را نشانشان دهند. از این رو به کارگران جدید اردوگاه دستور دادند مثلا یک گودال خون که لوله ای از آن به خارج می رفت بسازند تا طوری به نظر آید که از این گودال ، خون یهودیان از طریق آن لوله تخلیه می شده است.
محوطه استحمام زندانی ها ، اتاق رخت کنی آنها و محوطه های ورودی ، تماما باید بازسازی می شدند تا به صورتی درآیند که به کوره آدم سوزی ای که یهودیان ادعا می کردند ، شبیه باشند».


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:12 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: شنبه 103 اردیبهشت 29
مهدی یاور امروز: 10
مهدی یاور دیروز: 38
کل مهدی یاوران: 353581

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [117]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [140]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی