هالیوود و فرجام جهان ابوالحسن علوی طباطبایی
فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هستهای و در نهایت بمب اتمی باعث نابودی حیات در کرة زمین خواهد شد، و دیگر آنکه یک برخورد نهایی بین نیروهای شرّ و کافر (اعراب و مسلمانان) علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان میانجامد و این همان جنگ «آرمگدون» است که حاوی بخشی از اعتقادات بنیادگرایان انجیلی امریکا است که یک پنجم آمریکا را تشکیل می دهند. آنها ضمن در آمیختن مسیحیت با صهیونیسم، منتظر آن واقعه ـ حضور مسیح(ع) ـ ، برپایی مملکت بزرگ اسرائیل و ساخت معبد «هیکل سلیمان» بر خرابههای مسجدالاقصی هستند. در اینجا نگاهی به تاریخ استفاده از انرژی هستهای به عنوان یک سلاح کشتارجمعی خواهیم داشت . ابوالحسن علوی طباطبائی فیلمسازی در سینمای هالیوود یکی از مهمترین روشهای ممکن است که توسط دنیای غرب برای به اصطلاح جا انداختن فرهنگ و ایدئولوژی غربی در زمینه پایان دنیا با وسعت و با کلیه امکانات مورد استفاده قرار گرفته است. در این نوع فیلمسازی با استفاده از «ژانر» یا گونه علمی ـ تخیلی همواره تصویری از آینده به شکلی داستانی و گیرا ترسیم گردیده و سعی شده تا با استفاده از عناصر تحلیل و هیجان و شگفتی به بینندة این گونه فیلمها بقبولاند که آینده جهان آن گونه خواهد بود که آنها تصویر می کنند. این مسئلة تصویری ریشه در ادبیات دارد و کتب علمی ـ افسانهای نویسندگانی چون «ژولورن»، «ریبرادبری»، «هربرت جرج ولز» «آرتورسی کلارک» و تعدادی از نویسندگان رمانهای علمی ـ تخیلی را در بر میگیرد. در تمام این آثار تنها به این نکته اشاره شده که غرب سفیدپوست با دسترسی به علم و فن آوری به پیشرفتهای حیرتانگیز بر همه چیز مسلط شده و بر همه ارکان عالم هستی، چنگ بیندازد. در واقع در اندیشه سلطهجوی غربی و به ویژه در آیندهنگری آنها به خوبی میتوان ندای فرعونیت و «انا ربّکم الأعلی» را شنید. از دیدگاه آنها معارضه و مبارزه با انسانها در آینده همواره مسئلهای حل شده است. غربیها جهان را همواره شامل دو قطب پیشرفته و عقبافتاده دانستهاند. معیار چنین پیشرفت و پسرفتی، ترقی علمی و صنعتی و انباشت ثروت و قدرتهای سیاسی و نظامی و اقتصادی است، در حالی که دیگر برای همگان این حقیقت افشا گردیده که اختلاف شرق و غرب از ابتدا به ویژه در سالهای جنگ سرد (1991ـ1946) یک بازی سیاسی بود برای تحمیق مردم تا آنان را با انتخاب یکی از دو برقدرت به عنوان قیّم و سرپرست و پشتیبان داشته باشند؛حال آنکه حقیقت ماجرا چیز دیگری بود. هر دو ابرقدرت یک ماهیت داشتند که آن هم استکبار و سلطهجویی بود. حتی بعداً افشا شد که شرق مارکسیست خود زاییده و آلت فعل غرب مالاندوز بوده است. هالیوود همواره دربارة جنگ جهانی آینده، خطر بمباران هستهای، انفجار جمعیت و فاجعة گرسنگی،آلودگی محیطزیست و بیماریهای همهگیر و مهلک و غیره تبلیغات فراوانی از طریق فیلم، نوار ویدیویی و سیدی و دیویدی به سرتاسر جهان داشته است. هدف اصلی و پشت پردة سیاستگزاران سینمایی آمریکا ترساندن مردم دنیا، تحمیل راهحلهای از پیش ساخته شده و محکم کردن بندهای بردگی و اسارت آنها است، نه آنکه بخواهند توجه انسانها را به خطراتی که بشر در پیش رو دارد، جلب کنند. باید توجه کرد که در واقع تصویر حقیقی جهان، تصویر یک جنگ و مبارزة اساسی بین دو نیرو است: یکی قدرتهای استکباری با همة ترفندهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مجهز به یک شبکة تبلیغاتی وسیع شامل وسائل ارتباطجمعی و دوم تودههای عظیم و بیکاران چندمیلیاردی انسانها که در سرتاسر جهان، حتی در همان کشورهای به اصطلاح متمدن و ابرقدرت و قلدر حضور دارند. فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هستهای و در نهایت بمب اتمی باعث نابودی حیات در کرة زمین خواهد شد، و دیگر آنکه یک برخورد نهایی بین نیروهای شرّ و کافر (اعراب و مسلمانان) علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان میانجامد و این همان جنگ «آرمگدون» است که حاوی بخشی از اعتقادات بنیادگرایان انجیلی امریکا است که یک پنجم آمریکا را تشکیل می دهند. آنها ضمن در آمیختن مسیحیت با صهیونیسم، منتظر آن واقعه ـ حضور مسیح(ع) ـ ، برپایی مملکت بزرگ اسرائیل و ساخت معبد «هیکل سلیمان» بر خرابههای مسجدالاقصی هستند. در اینجا نگاهی به تاریخ استفاده از انرژی هستهای به عنوان یک سلاح کشتارجمعی خواهیم داشت.
کشف بمب اتم و نقش دانشمندان یهودی در سال 1939م. «لئوسیلارد» فیزیکدان یهودی اهل مجارستان، از جمله افرادی بود که خبر شکستن هسته اورانیوم را دنبال میکرد. وی میدانست که اگر مقداری اورانیوم شکسته شود، انرژی حاصل از آن بسیار زیاد و انفجاری خواهد بود. به علاوه نیروی انفجاری مقدار خیلی کمی از اورانیوم با هزاران تن از مواد منفجره معمولی برابر است. او به دلیل توسعهطلبی و محدودیتهایی که «هیتلر» برای یهودیان ایجاد کرده بود، اروپا را ترک گفته و به امریکا مهاجرت کرد و در آنجا با «آلبرت انیشتین» دانشمند یهودی که وی نیز از آلمان فرار کرده بود، ملاقات کرد. چندی بعد بزرگان قوم یهود در امریکا انیشتین را واداشنتد که نامهای به «فرانکلین روزولت» ـ رئیسجمهور وقت امریکا ـ نوشته و وضعیت این اختراع جدید و امکان دستیابی هیتلر به آن را شرح دهد. البته لازم به ذکر است که آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم بمب اتمی نساخت، گرچه تعداد زیادی از فیزیکدانان آلمانی که از کشورشان فرار کرده بودند، مسلماً برنامة تحقیقات هستهای داشتند. اما در سال 1942 مخازن اساسی آنها در کشور نروژ منفجر شد و برنامه تحقیقاتی نظامی آنها دچار رکود گردید. از آن تاریخ به بعد آلمان تحقیقات نظامی خود را در ساختن بمبهای راکتدار خودکار متمرکز ساخت و باید اضافه کرد که تا سال 1945 آلمان نازی راه درازی در ساختن سلاح هستهای در پیش داشت. به هر حال انیشتین نامهای به روزولت نوشت و طرح ساخت و تولید بمب اتمی را به وی توصیه کرد. در اینجا نکتهای تاریخی وجود دارد. در سال 1947 به آلبرت انیشتین معروف پیشنهاد شد که اولین رئیسجمهور اسرائیل باشد. او تقریباً این پیشنهاد را پذیرفته بود ولی در نهایت منصرف گردید. تاریخ نامة مذکور به رئیسجمهور آمریکا، دوم ماه آگوست 1939 بود و یک ماه بعد، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز گردید. در تاریخ هشتم دسامبر سال 1941 بالاخره روزولت دستور تولید بمب هستهای را صادر کرد. درست روز بعد ، ارتش ژاپن به «پرلهاربور» حمله کرد و ایالات متحده خود را درگیر جنگ جهانی دوم یافت. دانشمندان مقیم امریکا و انگلستان که بعضی از آنها نیز یهودیان فراری از کشور آلمان و کشور ایتالیا بودند، علناً اعلام کردند، از اینکه هیتلر به اسرار ساختن بمب اتم پی برده و آن را تولید کند وحشت دارند و حتی پیشبینی میشد که در این صورت هیتلر فاتح جنگ و آلمان قدرتمندترین دولت جهان خواهد شد. در سال 1941 نیز یک کمیتة علمی ـ سیاسی به نام «ماد»، (MAAD) طی گزارشی محرمانه به دولت انگلستان خواستار تولید بمب اتمی شد و تأکید کرد که بدون تردید انجام این امر نتایج قاطعی در جنگ خواهد داشت.
پروژه مانهاتان و آغاز عصر اتم در سال 1942 یک پروژة نظامی تحقیقات اتمی در آمریکا تأسیس شد. این پروژه بسیار سرّی بود و میلیونها دلار برای ساختمان ایستگاههای تحقیقاتی آن خرج شد. طولی نکشید که هزاران دانشمند، تکنسین و مهندس در آن استخدام شدند. «انریکو فرمی» دانشمند ایتالیایی که قبلاً در سالهای دهه 1930 در مورد سرعت نوترونها و برخورد آنها با هسته اتم پژوهشهای مفیدی انجام داده بود نیز به آمریکا پناهنده شد و رهبری گروه تحقیق در زمینه واکنشهای زنجیرهای حاصل از شکستن هسته اتم را بر عهده گرفت. پروژه مانهاتان تحت کنترل یک ژنرال ارتش آمریکا به نام «لسلی گرووز» بود و یک فیزیکدان آمریکایی به نام «جی.رابرت اوپنهایمر» سرپرستی تیم تحقیقاتی را که شامل برخی از درخشانترین فیزیکدانان جهان مانند «فرمی» بودند بر عهده داشت. البته نخستین راکتور هستهای در سال 1942 در شیکاگو زیرنظر فرمی ساخته شده بود. در این راکتور تجزیه هسته یا تولید نیرو از اتم به طور مداوم صورت میگرفت و واکنش زنجیرهای کنترل شده هم به دست آمده بود. این تجارب موفقیتآمیز نشان میداد که ساختن بمب اتمی و همچنین استفاده از نیروی اتمی برای مقاصد صلحجویانه امکانپذیر است. این رویداد را آغاز «عصر اتم» مینامند. پس از آن با استفاده از روشهای گوناگون اورانیوم و پلوتونیوم کافی برای استفاده در چند بمب تولید شد. مهندسان بمب را طرحریزی کردند و بررسی نمودند که چگونه میتوان به وسیله بار «تی.ان.تی» آن را منفجر کرد و این تجربهها تا اواسط سال 1945 تکمیل شد چنانچه اشاره شد هالیوود در این سالها به مضامین مسئلهدار و از جهت تجاری موفقیتآمیز میپرداخت. سینمای علمی ـ تخیلی یکی از گونههای معروف آن زمان بود که با صرف هزینه اندک میتوانست محمل مناسبی برای تبیین مسئله انرژی هستهای باشد. سوژهای که در عصر اتم مطرح بود جنبههای منفی استفاده از انرژی اتمی یعنی بمب اتم بود. هالیوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگوید که وارد اینگونه آزمایشات نشوند زیرا در نهایت موجب نابودی خود و کره زمین خواهند شد. به این ترتیب تخریب و نابودی به واسطه انرژی اتمی و بمب اتم در رأس برنامههای تولیدی هالیوود قرار گرفت و از طریق درونمایههای مناسب با فیلمهای علمی ـ تخیلی به تماشاگران ارائه شد. کار به نحوی ارائه میشد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند. ... گفتیم که فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً براساس دو موضوع مطرح گردیده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هستهای و در نهایت بمب اتمی، باعث نابودی حیات در کرة زمین خواهد شد و دیگر آنکه سینمای امریکا این عقیده را در فیلمهایش دنبال میکند که یک برخورد نهایی بین نیروهای شر و کافر ـ یعنی اعراب و مسلمین ـ علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب آکثر شهرهای جهان منجر خواهد شد. که همان مسئلة «آرمگدون» مورد نظر بنیادگرایان انجیلی امریکا است. به دنبال این بحث نگاهی داشتیم به کشف بمب اتم، نقش دانشمندان یهودی که در نهایت به دوران جنگ جهانی دوم رسیدیم. در سال 1945 م. آزمایش انفجاری نخستین بمب اتمی در ایالات نیومکزیکو انجام شد و در ماه آگوست همان سال شهرهای هیروشیما و ناکازاکی توسط بمب اتمی بمباران شدند و جنگ جهانی دوم خاتمه یافت و امریکا در واقع قدرت خود را به شوروی سابق هم نشان داد. بعدها بحث بر سر خطر استفاده از دانش هستهای در مجامع بینالمللی مطرح گردید ولی سایر کشورها نیز به چنین آزمایشاتی دست زدند.
سینمای هالیوود بین سالهای 1930 تا 1949 کشور ایالات متحده در فاصله سالهای 1930 و 1945 ابتدا یک رکود اقتصادی حاد و سپس در سالهای جنگ جهانی دوم بهبود اقتصادی درخشانی را از سر گذراند که به همان اندازه بزرگ بود. درسالهای اولیه دهه 1930 درآمد اکثریت مردم به حدی بود که تنها به هزینه ضروریترین مایحتاج زندگیشان میرسید. قیمتها در بورس سهام به پایینترین سطح خود رسیدند. «فرانکلین روزولت» در انتخابات ریاست جمهوری فاجعه بحران اقتصادی را به گردن رئیسجمهور قبلی یعنی «هربرت هوور» انداخت و پیروز شد. دولت روزولت گامهایی برای رونق دادن به اقتصاد کشور برداشت «دولت بهبودی ملی» که در سال 1933 تشکیل شد به فعالیتهای شرکتهای بزرگ مانند تشکیل تراستها و الیگوپولی که هر دو در اختیار یهودیان بودند به دیده اغماض نگریسته و در عین حال با اتحادیههای کارگری هم با مدارای بیشتری رفتار کرد. هر دو سیاست بر هالیوود تأثیر جدی داشت. این بهبود اقتصادی ناموزون بود و بحران دیگری را در سالهای 38ـ1937 به وجود آورد. با دخالت دولت در امور اقتصادی رکود اقتصادی پایان یافت جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد ولی امریکا تا حمله ژاپن به پرلهارپر در تاریخ 7 دسامبر 1941 بیطرف ماند. از نوامبر 1939 شرکتهای تسلیحاتی اجازه یافتند که محصولات خود را در خارج از کشور بفروشند. امریکا در سال 1941 وارد جنگ شد ولی در آن زمان 3 میلیون بیکار در کشور وجود داشت. جنگ باعث توسعه اقتصاد در ایالات متحده گردید. قدرت خرید و سطح زندگی به ظاهر بالا رفت. کمبود کالا وجود داشت ولی بیشتر صنایع، فروش خود را غالباً به میزان 50 درصد یا بیشتر افزایش دادند. با افزایش بینظیر میزان حضور مردم در سینماها، صنعت سینما هم از رونق زمان جنگ بهرهمند شد. منتقدان سینمایی در دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم در پی یافتن نشانههایی از بلوغ و کمال هنری و اجتماعی در هالیوود بودند. بعضی از آنها به این نتیجه رسیدند که طی سالهای 1946 و 1947 تولید فیلمهای ژورنالیستی نیمه مستند و اجتماعی در هالیوود افزایش چشمگیری یافته بود. واردات غله از کشورهای اروپایی به ویژه آثار نئورئالیسم ایتالیا تأثیری بسیار داشت. استفاده از بازیگران آماتور که کارشان را به اندازة حرفهایها خوب ارائه کردند و در لوکیشنهای واقعی و نه در مکانهای مصنوعی ساخته شده بودند در سینمای امریکا که تا آن زمان تابع سیستم استودیویی بود، بسیار تأثیر گذاشت. در غالب فیلمهای داستانی از تمهیدات مستند، مانند فیلمبرداری در لوکیشن (مکان واقعی وقوع داستان) و ارجاعات به گنجینة غنی موضوعات واقعی، استفاده میشد. هالیوود در همین دوران یعنی بین سالهای 1945 تا 1949 اقدام به تولید مجموعهای از فیلمهای مسئلهدار موفقیتآمیز از حیث تجاری نمود که با مسائل حساسی چون تبعیض نژادی و اجتماعی علیه سیاهان و یهودیان سروکار داشتند. البته انتظار نبود که این گرایشها و سمتگیریها به حد کمال رسیده و در نهایت قادر به تأثیرگذاری بر فرهنگ سینمایی امریکایی باشند. در سال 1945 نشانههای فراوانی که از تغییرات سیاسی حکایت میکردند، مشاهده شده بود. دو سال پیش از این تاریخ هنگامی که اتحادیههای هالیوود برای برگزاری کنگرة نویسندگان به منظور کمک به امور جنگی به دانشگاه کالیفرنیا ملحق شدند، تماسهای آنها از جانب مطبوعات و از جانب یکی از کمیتههای کنگره به عنوان «یک توطئه کمونیستی» مورد حمله قرار گرفت و هنگامی که چارلی چاپلین در یک سخنرانی در نیویورک خواستار گشایش جبهة دوم در اروپا شد، از طریق هالیوود و در سراسر کشور مورد نکوهش قرار گرفت. از سال 1944 تا آخر دهه 1940 بیش از نیمی ازکل محصولات هالیوود مستقیماً با جنگ ارتباط نداشت. با ادامه جنگ در تولید فیلمهای جنایی که به نمایش جنایت، سکس و نوشخواری میپرداختند، نوعی افزایش پدید آمد. ساخت فیلمهای مذهبی نیز رو به گسترش بود. در سال 1946 هر هفته در امریکا حدود نودمیلیون بلیط سینما فروخته میشد، به طوری که هالیوود موفقترین سال خود را سپری کرد. در سال 1947 نیز «کمیته فعالیتهای غیرامریکایی» برای بررسی نفوذ کمونیستها در هالیوود تشکیل شد و فهرست سیاهی از افراد مظنون تهیه گردید. و بالاخره در سال 1948 تلویزیون به عنوان یک تهدید جدی برای صنعت سینما رو به گسترش نهاده بود
هالیوود و مسئلة انرژی هستهای چنانچه اشاره شد هالیوود در این سالها به مضامین مسئلهدار و از جهت تجاری موفقیتآمیز میپرداخت. سینمای علمی ـ تخیلی یکی از گونههای معروف آن زمان بود که با صرف هزینه اندک میتوانست محمل مناسبی برای تبیین مسئله انرژی هستهای باشد. سوژهای که در عصر اتم مطرح بود جنبههای منفی استفاده از انرژی اتمی یعنی بمب اتم بود. هالیوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگوید که وارد اینگونه آزمایشات نشوند زیرا در نهایت موجب نابودی خود و کره زمین خواهند شد. به این ترتیب تخریب و نابودی به واسطه انرژی اتمی و بمب اتم در رأس برنامههای تولیدی هالیوود قرار گرفت و از طریق درونمایههای مناسب با فیلمهای علمی ـ تخیلی به تماشاگران ارائه شد. کار به نحوی ارائه میشد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند. در میان فیلمهایی که از سال 1945 به بعد در این مورد تولید شد کمتر فیلمی در خصوص جنبههای صلحآمیز انرژی هستهای و بمب اتم، ساخته شد. سینمای علمی ـ تخیلی طبق دیدگاه و نظریه اندیشهپردازان سیاسی هالیوود که غالباً یهودی بودند و با برنامهریزیهای درازمدت مسائل سیاسی ـ اجتماعی را تحتنظر داشتند، عمل میکرد. در غالب اینگونه فیلمها همواره خطر نابودی ناشی از پرداختن به این دانش و فناوری مطرح میشد. از طرفی دیگر سوژه بمب اتمی و عواقب انسانی آن برای فیلمسازان هالیوود همواره هم جذاب و افسونکننده و هم تحریککننده بوده است و البته پرداختن به چنین سوژهای نیز همواره با اصول شادیبرانگیز و ملودرامهای خوشفرجام سینمای هالیوود تضاد کامل داشته است. علاوه بر این اینکه طی سه دهه بعد از آن و حتی تا سالهای اخیر فیلمهای بسیار کمی در خصوص موارد نابودکننده بمب اتم ساخته شده است، ممکن است به این سبب باشد که نویسندگان، کارگردانان و تهیهکنندگان هالیوود، شخصاً همچون تماشاگران سینما نسبت به پرداختن به مفاهیم بمب اتم تمایلی از خود نشان ندادهند. فیلم «آغاز یا پایان» (1946) به کارگردانی نورمن تاروگ نخستین تلاشی است که از سوی هالیوود در این مورد به عمل آمد. «نورمن تاروگ» (1981ـ1899) کارگردان مشهور و درجه دوم امریکایی است که بیشتر برای کمپانیهای متد و گلدوینمایر و پارامونت کار میکرد. فیلمهای معروف او «ماجراهای تام سایر»، «شهر پسرها»، (هر دو 1938)، «تام ادیسون جوان» (1940) میباشد. او همچنین فیلمهای کمدی «برادران استوج»، معروف به «سه کلهپوک» و فیلمهای موزیکال الویس پرپسلی خوانندة معروف جاز را در سالهای دهه 60 کارگردانی کرده است. فیلم آغاز یا پایان، تحت نظارت دقیق دولت امریکا ساخته شد و هدف از آن این بود که اصل و اساس بمب اتمی و اینکه چرا تصمیم گرفته شده بود که آن را بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی فرو بریزند را نشان دهد. چهارچوب داستان فیلم، تخیلی بود هرچند براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده بود. در کنار داستان اصلی یک روایت عاشقانه بین یک دانشمند فیزیک و همسر جوانش نیز مطرح بود. این فیلم بازسازی ماجرای «پروژه مانهاتان» بود. در این فیلم «جوزف کالیا» به نقش «فرمی» دانشمند و فیزیکدان ایتالیایی ظاهر میشد و سایر شخصیتهای فیلم بازیگران معروفی بودند که نقش فیزیکدانها و سیاستمداران درگیر در ماجرا را ایفا میکردند. این فیلم اطلاعات اندکی در خصوص بمب اتمی و یا افرادی که آن را ساخته بودند به تماشاگر میداد. «براین دانلوی» در این فیلم، ضمن اشاره به تأسیسات ناشناخته و نیز نقش نمادین افسران ارشدی که پروژه منطقه مانهاتان را سازماندهی کرده بودند، میگوید: «دستگاه اتمشکن سیکلوترون را در آنجا قرار دهید» ولی این صحنه بعدها به دلایل امنیتی سانسور شد. «تام درک» در نقش یک نابغه جوان که دچار شک و تردید شده است، ظاهر میگردد. او به استفاده از اتم برای صلح میاندیشد ولی دیگران نسبت به وی بیتوجه هستند. این فیلم در نگاهی کلی به صورت اثری ضعیف و تا اندازهای مضحک جلوه میکند. یکی از صحنههای خندهدار آن شاید آن فیلم خبری مستند است که به طور قلابی ساخته شده و در آغاز فیلم به نمایش در میآید، و ما در آنجا میبینیم که گروهی از دانشمندان اتمی فیلم یک کپسول زمان را دفن میکنند. نخستین آزمایش بمب در لوسآلاموس مکزیک صورت میگیرد و در نهایت بر روی دو شهر ژاپن انجام میشود. فیلم آغاز یا پایان از جهت جنجال و بحثی که در مورد انداختن بمب اتمی به دنبال دارد، موضع خاصی را انتخاب نمیکند. و پیام فیلم برگرفته از عنوان آن است، یعنی بشر باید به خاطر بهتر شدن و پیشرفت زندگی انسانی انرژی هستهای را مهار کرده و تحت کنترل درآورد و یا در غیر این صورت امکان نابودی کامل کره زمین در پیش خواهد بود. البته منظور آن است که این مهار کردن و تحت نظر گرفتن انرژی تنها از عهده ما امریکاییان برمیآید. وگرنه چنانچه در فیلمهای دیگر هالیوود دیدهایم افراد قدرتمند شده و همواره با در دست داشتن اسلحه اتمی جهان را در معرض خطر قرار دادهاند و قهرمان امریکایی یا انگلیسی در نهایت شر آنها را پس از طی ماجراهایی کم کرده و جهان را نجات دادهاند و البته بهترین نمونه آن فیلمها، فیلمهای جیمز باند مأمور دو صفر هفت میباشد. پرداختن به بمب اتم در مجموعههای سینمایی آن زمان که با عنوان سریال سینمایی معروف بود نیز دیده میشود در این فیلمها که نخستین سریالهای سینمایی عصر اتم محسوب می شوند دستگاههای ضد اتم مورد استفاده قرار میگیرند. مثلاً در فیلم «شهر گمشده جنگل» (1946) هنرپیشه معروف آن زمان «لایونل اتویل» را میبینیم که از بالای کوههای هیمالیا جنگ سوم جهانی را به راه انداخته است. او با ارائه عنصر متوریوم 245 به عنوان تنها عنصری که قادر است بمبهای اتمی را نابود سازد فعالیت میکند در فیلم شبح «سرخپوش» (1944) از همین سریالها، ماده سیکلوترودایکس کشف میشود که تشعشات قدرتمند ناشی از آن یک مدار کوتاه ایجاد میکند که قادر است سلاحهای اتمی را ناکار سازد. و بالاخره آنکه افراد شرور درفیلمهای «بیوه سیاهپوش» (1947) و «مرد اتمی بر علیه سوپرمن» (1950) که هر دو سریال هستند، از نیروی اتمی برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند، تولید این نوع فیلمهای دنبالهدار از سال 1912 آغاز و تا سال 1956 ادامه داشت. اینها غالباً فیلمهای پرحادثه، سراسر هیجان و زد و خوردی بودند که بیشتر مخصوص تماشاگران نوجوان و جوان ساخته میشدند. در این فیلمها به نحو مبالغهآمیزی به شرح قهرمانیهای یک شخصیت زورمند و افسانهای که ضمناً مدافع عدالت و خوبی نیز بود و در ماجراهای خطرناک به مبارزه با دشمنان متعدد و زورمند مشغول بود، پرداخته میشد که در واقع تصویری از اهداف سیاسی هالیوود را در قالب یک کار صرفاً سرگرمکننده و سطحی به تماشاگر ارائه میکرد و با فریبکاری در رؤیای تماشاگر، جهانی تخیلی و دور از واقعیت را ایجاد میکرد که تأثیرات سوء سیاسی و اجتماعی آن تا سالها در ذهن و فکر او باقی میماند.
|