سفارش تبلیغ
صبا ویژن


سینمای صهیونیستی بذری که درمنطقه کاشته می شود

سینمای صهیونیستی یکی ازمخوف ترین و دهشتناک ترین رسانه های گروهی و دیداری و شنیداری است که رژیم صهیونیستی سالهاست ازآن به عنوان ابزاری درجهت ارائه چهره ای پلید و ناهنجار ازمسلمانان و اعراب استفاده کرده و می کند.
سینما درجهت تحقق اهداف شوم خود پی برد، و دریافت که می تواند ازاین ابزار تبلیغاتی و رسانه ای برای ترویج اندیشه صهیونیسم و تشکیل وطن واحد یهود حداکثر استفاده را ببرد...
درمقاله حاضر عملکرد این سینما و تاریخچه آن مختصراً مورد بررسی قرارمی گیرد تا ماهیت این روند برای خوانندگان آشکارشود.
رژیم صهیونیستی از آغاز پیدایش کوشید تا ازطریق عناصری چون درام، تاریخ، و تراژدی اندیشه واهی کشته شدن 6میلیون یهودی در کوره های آدم سوزی هیتلر را در ذهن نسل های جوان درسراسر این کره خاکی جا بیندازد و به اصطلاح آن را به مخاطبان تلقین کند.
این سینما توانست با همین شیوه ضمن ارائه تصویری مظلومانه از قوم یهود، غربی ها را وادارد تا درقبال اشغال فلسطین و اخراج مردم مظلوم آن، مواضعی جانبدارانه اتخاذکرده و صهیونیست ها را مورد حمایت قراردهند.
یک سرباز حتی اگر بهترین سلاح را دراختیار داشته باشد بدون نقشه و دوربین نمی تواند راه پیداکند و مواضع دشمن را از بین ببرد.
سینما هم همین نقش را برای صهیونیسم و رژیم صهیونیستی بازی کرد و باعث شد تا این حرکت ناپاک راه خود را به سوی عقل و اندیشه ملل جهان، بویژه کشورهای عربی و اسلامی هموار کند.
اولین جلوه های سیطره صهیونیسم بر سینمای جهان در هالیوود تجسم یافت.
هالیوود از ادغام هفت شرکت بزرگ سینمایی یعنی متروگولدوین مایر، فوکس، پارامونت، کلمبیا، یونیورسال، وارنر، ویونایتدآرتیست، به وجود آمد.
جالب اینجاست که مؤسسان این شرکت ها همگی یهودی هستند.
مثلا شرکت متروگولدوین مایر توسط لوئیس مایروسام گولدوین تأسیس شد.
ویلیام فوکس، شرکت فوکس قرن بیستم را بنا نهاد، و آدولف زوکور، هری کوهین، کارول لایملی و ژاک وارنر به ترتیب شرکت های پارامونت، کلمبیا، یونیورسال و وارنر را پایه گذاری کردند.
از این پس بود که صهیونیسم کوشید تا تمام توان خود را به منظور سیطره بر هنر هفتم جهان در هالیوود متمرکز کند، این وضع تا آنجا پیش رفت که این اختاپوس هفت دست به یکی از دژهای هنری و فرهنگی صهیونیسم بدل شد وتوانست در مدت زمانی نه چندان طولانی جامعه آمریکا و سایر جوامع دیگر از جمله جوامع عربی و اسلامی را محور خود سازد.
جرج سادول در کتاب خود با نام- تاریخ سینما- در این باره می گوید: «دیگر در برابر هنر چیزی جز راهزن ها، خرده تاجرهای کم اهمیت، پوست فروش ها و ماهی فروش ها باقی نمانده که اکثر آنها را مهاجران نورسیده مانند ویلیام فوکس، کارل لایملی، لویس مایر، ساموئل گولدویچ، برادران وارنر و آدولف زوکور تشکیل می دهند.
» صهیونیست در همان آغازین روزهای پیدایش صنعت سینما، به مظلوم نمایی پرداختند وبرای به اصطلاح ظلم وستمی که برقوم یهود در این کره خاکی رفته است، اشک تمساح ریختند، که حاصل آن ساخت چندین فیلم درباره کشتار یهودیان بود.
وضع به همین منوال ادامه داشت تا اینکه در سال 1948 رویدادی مخوف دنیا را تکان داد.
این رویداد تشکیل دولت اسرائیل بود، از این زمان به بعد سینمای صهیونیستی در راستای اهداف توسعه طلبانه اسرائیل و اربابش آمریکا نهادینه شد وگروه های یهودی به ویژه در ایالات متحده آمریکا، تمام کوشش خود را در جهت حفظ و بقای این کیان نامشروع مصروف کردند.
لذامی بینیم که از سال 1948 رابطه ای مستحکم وعمیق میان هالیوود و اسرائیل پدید آمد که حتی پس از پایان دوران استودیوها نیز ادامه یافت و با بلعیده شدن شرکت های کوچک تر فیلم سازی توسط این غول هنری، این رابطه ابعاد تازه ای به خود گرفت.
اما اگر کسی گمان کند سینمای صهیونیستی تنها به اسرائیل محدود شده و هدفش فقط و فقط حفظ این رژیم است سخت در اشتباه است، چه اینکه حکمای صهیون این صنعت را نه فقط برای حفظ موجودیت اسرائیل بلکه برای توجیه وحشی گری ها و دد منشی های اشغالگران صهیونیست برضد ملل مسلمان و عرب و بویژه ملت مظلوم فلسطین و توجیه اشغال این سرزمین مقدس وهمچنین سرپوش گذاشتن بر سایر جنایات قوم یهود در طول تاریخ می خواهند.
برای صهونیست ها، سینما ابزاری است در جهت حمله به اسلام و اعراب.
ابزاری برای تحقق اهداف و منویات شوم سردمداران یهود، تا به وسیله آن اسرائیل را به عنوان واحد دموکراسی وآزادی در وسط کویر خشک اعراب و مسلمانان تروریست معرفی کنند!!! ازاین روست که ما در اسرائیل سینمایی را می بینیم مشحون از دگماتیسم، کاپیتالیسم و امپریالیسم و در عوض تهی از مضامین و ارزش های انسانی که ابری سیاه از ملیتاریسم، و تجاوزگری آن را پوشانده است.
جالب اینجاست که صهیونیست ها که فلسطین را غصب کرده و نام اسرائیل را بر آن گذاشته اند درباره این سرزمین و طبیعت زیبای آن کتاب ها نوشته اند.
دریکی ازاین کتاب ها که ازسوی مرکزفیلم اسرائیل منتشرشده چنین می خوانیم: «هرروز که می گذرد تعداد فیلم های خارجی بیشتری دراسرائیل فیلمبرداری می شود، چون اسرائیل مزایا و ویژگی های زیادی دارد، اسرائیل کشوری است کوچک که می شود عرض آن را در90 دقیقه وطول آن را در7 یا 8 ساعت با ماشین پیمود، هرجا که می روی پراست ازکوه، جنگل و دشت ورودخانه های پرآب و روستاها و دهکده هایی که خانه های آن با معماری های زیبای سنتی تزئین شده است.
همچنین اسرائیل آب وهوای بسیار خوب ومعتدلی دارد که بیشترشبیه آب وهوای کالیفرنیا است، ازسوی دیگراین سرزمین خاستگاه چندین فرهنگ و تمدن بزرگ دنیا است وهرکارگردان با هرسلیقه می تواند به راحتی هرچه را که بخواهد دراسرائیل یافته و فیلم بسازد.
» نکته دیگر آن است که دراسرائیل هزینه ساخت یک فیلم 25 تا 30درصدکمتر ازاروپای غربی است و دولت (اسرائیل) هم تسهیلات ویژه ای دراختیار سینماگران و کارگردانان قرارمی دهد به همین دلیل اکثر کارگردانان برای تولید فیلم به اسرائیل می آیند.
توجه کنید که اسرائیلی ها از فلسطین سخن می گویند، آنها منابع این سرزمین مقدس را غارت می کنند و آن را به پای غربی ها می ریزند تا با ساخت فیلم های مبتذل و به دورازواقعیت ذهن نسل های جوان کشورهای عربی واسلامی را منحرف کنند، آن هم درحالیکه آن طرف تر درغزه وکرانه باختری مردم بی دفاع فلسطین به فجیع ترین وضعی کشته می شوند، اما هیچ دوربین غربی حاضر به ثبت حتی یک صحنه ازآن هم نیست.

ترجمه: سعید طبیعت شناس منبع: البیان


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:11 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


سینمای صهیونیستی، سینمای زر و زور
ترجمه: سعید طبیعت شناس

قبل از تشکیل دولت صهیونیستی: کاردگردانان صهیونیست از اوایل قرن حاضر تا کنون دهها فیلم در داخل و خارج فلسطین اشغالی ساخته اند.
فیلمهایی چون «زندگی یهودیان در سرزمین موعود» (1912)، و «لشگر یهودیان» (1923) به کاردگردان یژاکوپ ین دوف که پس از انقلاب سال 1905 روسیه از آن کشور مهاجرت کرد منظور از لشگر یهودیان در فیلم ژاکوب گروه هایی از یهودیان است که در جنگ جهانی اول در کنار انگلستان با آلمان جنگیدند.
وی دراین فیلم به شکلی وقیحانه تاریخ را تحریف کرده و می خواهد این گونه تلقین کند که یهودیان اکثریت جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند و قوی ترین ارتش را در اختیار داشتند.
این در حالی است که یهودیان در سال 1811 تنها 8% جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند.
نکتة دیگر آن که این لشگر خیالی یهود در واقع گروه های تروریستی بودند که به منظور تهدید ساکنان عرب فلسطین زیر نظر انگلستان و سازمانهای صهیونیستی آموزش می دیدند.
دیگر فیلم ها عبارتند از: «اورد» ساخته «ناتان آلسفورد» (1932) که مورد مزارع و کشتزارهای یهودیان و به زبان عبری بود.
فیلم «این سرزمین توست» ساختة با روخ اجداتی» (1932) دربارة‌ سرزمین یهودیان، فیلم «صابرا» (1933) از کارگردان صهیونیست لهستانی «الکساندر فورد» دربارة‌ مهاجرت یهودیان اروپا به فلسطین از جمله آثار یهودیان در مورد بازگشت به سرزمین موعود است.
«فورد» پس از شکست اعراب در سال 1967 به فلسطین اشغالی مهاجرت کرد و از طریق سینما این گونه تبلیغ کرد که یهودیان باید به سرزمین آبا و اجدادی خود یعنی فلسزین بازگردند.
البته وی به جز این فیلم، سه فیلم دیگر نیز ساخت.
در سال 1947 سه فیلم توسط کارگردانان صهیونیست در خاک فلسطین فیلمبرداری شد که عبارتند از:‌ «هاملری ادما» که دربارة‌یک جوان یهودی است که از بازداشتگاههای نازی ها فرار کرد و بیماری روحی اش تنها در سرزمین موعود بهبود می یابد! «خانه پدرم» از هربرت کلین که شباهت زیادی به فیلم «سرزمین» دارد.
این فیلم دربارة‌ یک جوان یهودی است که از بازداشتگاههای آلمان نازی فرار کرده و به دنبال بدرش می گردد،‌ و سرانجام او را در سرزمین اجدادی خود یعنی فلسطین پیدا می کند! و فیلم «وعده بزرگ» از ژوزف لیتبز.
لازم به ذکر است فیلمهای صهیونیستی زیادی در خارج از فلسطین فیلمبرداری شده اند.
مانند فیلم «خانوادة روچیلد» از فردورکر (1934) با بازیگری جرج اولیس، لوریتایونگ، ادریس کارلوف، رابرت یونگ، روچلیدها از سرمایه داران بزرگ یهود بودند که نسبشان به آلمان در قرن شانزدهم می رسید.
در هیمن سالها در ایالات متحدة آمریکا نوعی سینمای صهیونیستی به نام سینمای «یدیشی» به وجود آمد که در آن از لهجه جنوب آلمان یعنی لهجة یهودیان شرق اروپا استفاده می شد.
برخی از این فیلمها عبارتند از: مازل توف (1924) دلهای شکسته (1925) بخش شرقی (1929).
که این آخری را سیدنی گلدوین کارگردانی کرده است.
در دهة‌ 3 حدود 100 فیلم داستانی بلند و 35 فیلم سینمایی کوتاه ساخته شد که اکثر آنها آمریکایی و برخی لهستانی یا اروپایی بودند.
بعد از تاسیس دولت صهیونیستی: سینمای صهیودنیستی همواره در تلاش برای مقابله با این بحران دائمی خود یعنی بحران تاسیس رژیم اشغالگر قدس بوده و می باشد.
با نگاهی به سینمای صهیونیستی درمی یابیم که این سینما نه تنها خالی از مضامین و ارزشهای انسانی است، بلکه از مفاهیم تحریف شده، نژادپرستانه، مستکبرانه و فساد اخلاقی پر است.
تولیدات این سینما،‌ به بازارهای بین المللی نیز راه یافته اند مانند فیلم «سحر امروز» از زنیف راج،‌ و فیلمهای «جراغ کوچک» و «سراب» ازابی ناشر.
لازم به ذکر است تا کنون فیلم های زیادی با سرمایه سازمانهای بین المللی یهود، موسسات خصوصی صهیونیستها و ادارات دولتی رژیم اشغالگر قدس ساخته شده که در آن اعراب به عنوان افرادی ترسو نشان داده شده و جنایات رژیم صهیونیستی به عنوان اقداماتی قهرمانه و عقلایی مورد ستایش واقع شده است!! صهیونیست ها از سینمای جهان به عنوان پیشرفته در جهت تأثیرگذاری بر ذهن و فکر مردم استفاده می کنند به همین دلیل سندیکای یهودیان برای تزریق زهر صهیونیسم در فیلم های سینمایی جهان هالیوود را قبضه کرده و در جهت تحریف تاریخ و هماهنگ ساختن آن با تفکرات و اهداف خود تلاش می کند.
در حال حاضر صهیونیست ها شرکت های عمدة‌ تولید فیلم و اغلب ستارگان سینما و دستگاههای تبلیغاتی را در اختیار داشته و هنرمندان را در جهت تبلیغ صهیونیسم به خدمت گرفته اند.
این امر به جشنواره های جهانی فیلم از جمله «جشنواره کن» در فرانسه و «برلین» در آلمان سرایت کرده و فیلم های زیادی دربارة مظلومیت یهودیان در این دو جشنواره به نمایش درمی آید.
سینمای صهیونیستی یهودیان فلسطین را چونان ملتی غیور در برابر تجاوزات و جنایات اعراب و فلسطینیان!! به تصویر می کشد و به این نکته اشاره دارد که صهیونیسم یک جنبش تروریستی نیست بلکه جنبشی است که تنها قصد پس گرفتن حق خیالی خود یعنی سرزمین موعود را دارد و می خواهد از آینده و موجودیت اسرائیل (البته رژیم اشغالگر قدس) دفاع کند! برجسته ساختن فیلمهایی که به مسایل و مصائب یهودیت د رتاریخ می پردازد، از جمله دیگر وظایف این جشنواره هاست.
پس از فهرست شیندلر ساختة استیون اسپیلبرگ که جایزه اسکار را در سال 1994 دریافت کرد، سال گذشته فیلم «زندگی زیباست» ساخته کارگردان ایتالیایی روبرتوبنینی در جشنواره «کن» مورد استقبال قرار گرفت و جایزه ویژه هیأت داوران را دریافت کرد.
این فیلم داستان یک خانواده یهودی دراردوگاههای نازی است و کارگردان آن بلا فاصله پس از دریافت جایزه جشنواره کن از سوی شهردار آورشلیم به اسرائیل دعوت شد تا به پاس پرداختن به مسایل یهودیان مورد ستایش و تقدیر قرارگیرد.
در پایان می توان گفت صهیونیست ها چونان اختاپوسی عظیم و حشتناک بر سینمای جهان سایه افکنده و خطری بوجود آورده اند که سینماگران مسلمان باید برای مقابله با آن تلاش زیادی به علم آورند.

به نقل از مجله «البلاد» شماره 372


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:10 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


هالیوود، ابزاری برای مبارزه یهودیان با مسلمانان 

تا به حال یادداشت‌های بسیاری به رشته تحریر درآمده‌اند که بر ارائه تصاویر مخدوش از اسلام و مسلمانان توسط هالیوود تاکید می‌کنند. اما اگر به این حقیقت توجه کنیم که صنعت فیلمسازی غرب به واسطه یهودیان اداره می‌شود، این شیوه عملکرد چندان جای تعجبی نخواهد داشت.
به گزارش خبرنگار سینمایی "مهر"، نیل گابر نویسنده یهودی‌تبار در کتابش تحت عنوان "امپراتوری از آن خودشان: چگونه یهودیان هالیوود را اختراع کردند" به سال 1988 نشان داد که بزرگترین استودیوهای هالیوود از جمله کلمبیا، مترو گلدوین مایر، برادران وارنر، پارامونت، یونیورسال و فاکس قرن بیستم توسط یهودیان تاسیس شده اند و به واسطه یهودیان اروپای شرقی اداره می شوند. زمانی که فیلم های ناطق پا به عرصه ظهور گذاشتند، هالیوود مورد تاخت و تاز نویسندگان یهودی قرار گرفت.
در گذشته مستعدترین آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا توسط یهودیان اداره می شدند و نفوذ این قوم در اصنافی چون وکالت و پزشکی بسیار پررنگ بود. اما با تاسیس صنعت فیلمسازی غرب همگی به سمت هالیوود گسیل شدند. اسکات فیتزجرالد از تاسیس صنعت فیلمسازی غرب به منزله جشنی برای یهودیان یاد می کند و معتقد است که اداره هالیوود به واسطه یهودیان بیشتر شبیه یک تراژدی است.
احاطه هالیوود توسط یهودیان چنان سریع صورت گرفت که هنری فورد در کتاب "استقلال نازپرورده" به این نتیجه می‌رسد که یهودیان تنها بر 50 درصد از صنعت فیلمسازی احاطه ندارند بلکه تمامی آن را در اختیار دارند. اینگونه است که در حال حاضر جهان علیه تحقیرهای حاصل از صنعت سرگرمی سازی مسلح شده، چرا که با روی کارآمدن یهودیان در هالیوود مشکلاتی در زمینه ساخت فیلم های سینمایی بوجود آمده که عواقب آن در سال های آینده مشخص می شود.
نورمن اف کانتور، پرفسور دانشگاه نیویورک در مطالعاتی که به سال 1994 انجام داد به این نکته اشاره کرد که تولید فیلم در هالیوود و توزیع آن در 50 سال نخست حیات هالیوود، تحت سلطه یهودیان مهاجر صورت می گرفته است و در حال حاضر نیز قسمت اعظم فیلمسازی در آمریکا تحت کنترل یهودیان است. جدیدترین وجه این موضوع را می توان در قالب تاسیس استودیو دیسنی در دهه 1990 مشاهده کرد که مدیران آن همگی یهودی هستند.
جاناتان گولدبرگ، خبرنگار و تاریخدان یهودی، در تحقیقی که در سال 1996 انجام داد، نوشت: "سهم یهودیان در صنعت سرگرمی سازی بیش از جمعیت آنها در آمریکاست. یهودیان در پست های مدیریتی رسانه ها به ویژه در سمت مدیریت استودیوها حضور دارند و حضور آنها به گونه ای است که از آن نمی توان تنها به عنوان سلطه یهودیان بر هالیوود یاد کرد، چرا که بیش از این است."
به گزارش "مهر" ، تنها نگرشی به اظهارات یهودیان کافی است تا دریابیم چرا اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان، کارگردانها و تهیه‌کنندگان هالیوودی را یهودیان تشکیل می دهند. آماری که اخیراً ارائه شده نشان می دهد که 59 درصد از فیلم‌های مطرح هالیوود توسط یهودیان تولید شده‌اند. بی تردید نفوذ این قوم در یکی از تاثیرگذارترین صنایع آمریکا می تواند برای آنها قدرت سیاسی بسیاری به ارمغان آورد. آنها مهمترین منبع حمایت از نامزدهای دموکرات هستند و سیاست های آمریکا را به سمت و سوی مورد نظر خود هدایت می‌کنند.
تهیه‌کنندگان یهودی هالیوود در سال 1948 اسرائیل را پایه ریزی کردند و در این میان رابرت بلاموفی تلاش های بسیاری کرد. وی در این مورد می گوید: "ناگهان اسرائیل به خانه ما تبدیل شد و احساس کردیم که هویت داریم. این عامل به ما روحیه می داد."
با روی کار آمدن یهودیان رفته رفته تصویر مسلمانان در فیلم های هالیوودی به پنداره ای از افراد ظالم و بی فرهنگ تبدیل شد که این امر بیش از پیش نمایانگر حمایت هالیوود از اسرائیل و موضع گیری آن علیه مسلمانان و جهان اسلام بود. صنعت فیلمسازی غرب در حمایت از صهیونیسم اقدام به خلق یک ژانر جدید در سینما کرد که نزاع میان اعراب و اسرائیلی ها را در محوریت داشت.
هالیوود برای نیل به این هدف در طول 50 سال گذشته اقدام به ساخت فیلم‌های گوناگونی کرده که دربرگیرنده قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها بوده اند. به عبارت دیگر می توان گفت که در این آثار قهرمان‌ها یهودیان اسرائیلی و ضد قهرمان‌ها مسلمانان بوده‌اند. دهه 1960 به تنهایی شاهد ساخت 9 فیلم ضد اسلام بود که در زمره آثار مطرح سینمای آمریکا جای داشتند.
پل نیومن در کنار رابرت ردفورد در این فیلم ها نقش یهودیان آمریکایی توسط هنرپیشگان آمریکایی ـ یهودی چون پل نیومن، تونی کورتیس و کرک داگلاس احیا می شد تا با به کارگیری بازیگران محبوب، میزان همذات پنداری مخاطبان با کاراکترهای آنها افزایش یابد.
جین فوندا، هنرپیشه چپ گرای هالیوود در گفتگویی که به مناسبت نمایش فیلم "تجدید قرارداد" انجام داد مخالفتش را با مسلمانان و به ویژه اعراب به وضوح اعلام کرد و گفت: "اگر ما نسبت به اعراب هراسی نداریم بهتر است که در مورد سلامت مغزمان تردید کنیم. عرب‌ها قدرت استراتژیک بر ما دارند. آنها کوچکترین ثباتی ندارند و ضد زن، ضد آزادی بیان و افراط گرا هستند."
در این مجال نمی‌توان به تمامی فیلم‌های ضد اسلام و ضد عربی که توسط هالیوود ساخته شده اند، اشاره کرد اما ذکر نام برخی از آنها خالی از لطف نیست.
فیلم "خروج" یکی از این آثار است که در سال 1960 تولید شد. این اثر شرح حال مرد عربی را روایت می کند که یک دختر 15 ساله یهودی (با بازی جیل های‌ورث) را به قتل می‌رساند.
فیلم "به دنبال سایه غول" محصول سال 1966 اعراب را به عنوان انسان‌هایی معرفی می کند که به هنگام شلیک به یک زن اسرائیلی و قتل وی خنده سر می دهند و شادی می کنند.
فیلم "شبکه" محصول سال 1976 که چهار تندیس اسکار دریافت کرد، دربرگیرنده نمائی است که در آن اخبارگو از اعراب به عنوان افراط گرایان قدیمی یاد می کند که رفته رفته کنترل آمریکا را در دست می گیرند.
فیلم "یکشنبه سیاه" محصول سال 1977 از جمله فیلم‌هایی است که در آن اسرائیلی ها نقش قهرمان را بازی می کنند و اعراب نقش ضد قهرمان‌ها و تروریست‌ها را بر عهده دارند.

نمایی از فیلم "دروغ‌های حقیقی"
به گزارش "مهر" ، در این میان فیلم "دلتا فورس" محصول سال 1986 از مسلمانان به عنوان تروریست هایی یاد می کند که درصدد قتل رئیس جمهور آمریکا برمی آیند. هالیوود در فیلم های "عقاب آهنی" و "مرگ پیش از رسوایی" به مخاطبان نشان می دهد که چگونه باید با مسلمانان رفتار کنند و از اعراب به عنوان افرادی کثیف و بی ارزش یاد می‌کند.
این در حالی است که هالیوود برای مخدوش کردن چهره مسلمانان حتی به گونه سینمایی انیمیشن و مخاطبان آن نیز رحم نکرد.
صنعت فیلمسازی غرب در سال 1994 فیلم "دروغ‌های حقیقی" را روانه سالن های سینما کرد. این فیلم شرح حال ماموری است که باید از اقدامات تروریستی یک مرد عرب جلوگیری به عمل بیاورد. از دیگر فیلم‌هایی که با رویکرد ضد عرب و ضد اسلام ساخته شد می توان به آثاری چون "تصمیم نهایی"، "کاظم"، "بدون دخترم هرگز" و "محاصره" اشاره کرد.
با این وجود تنها گذر تاریخ است که نشان می دهند دروغ های حقیقی ریشه در کدامین کشور دارند و تا چه میزان در تشویش اذهان عمومی جهان تاثیرگذار بوده اند.


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:9 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


هالیوود و فرجام جهان
ابوالحسن علوی طباطبایی

فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هسته‌ای و در نهایت بمب اتمی باعث نابودی حیات در کرة زمین خواهد شد، و دیگر آنکه یک برخورد نهایی بین نیروهای شرّ و کافر (اعراب و مسلمانان) علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان می‌انجامد و این همان جنگ «آرمگدون» است که حاوی بخشی از اعتقادات بنیادگرایان انجیلی امریکا است که یک پنجم آمریکا را تشکیل می دهند. آنها ضمن در آمیختن مسیحیت با صهیونیسم، منتظر آن واقعه ـ حضور مسیح(ع) ـ ، برپایی مملکت بزرگ اسرائیل و ساخت معبد «هیکل سلیمان» بر خرابه‌های مسجدالاقصی هستند. در اینجا نگاهی به تاریخ استفاده از انرژی هسته‌ای به عنوان یک سلاح کشتارجمعی خواهیم داشت . ابوالحسن علوی طباطبائی
فیلم‌سازی در سینمای هالیوود یکی از مهم‌ترین روش‌های ممکن است که توسط دنیای غرب برای به اصطلاح جا انداختن فرهنگ و ایدئولوژی غربی در زمینه پایان دنیا با وسعت و با کلیه امکانات مورد استفاده قرار گرفته است. در این نوع فیلم‌سازی با استفاده از «ژانر» یا گونه علمی ـ تخیلی همواره تصویری از آینده به شکلی داستانی و گیرا ترسیم گردیده و سعی شده تا با استفاده از عناصر تحلیل و هیجان و شگفتی به بینندة این گونه فیلم‌ها بقبولاند که آینده جهان آن گونه خواهد بود که آنها تصویر می کنند. این مسئلة تصویری ریشه در ادبیات دارد و کتب علمی ـ افسانه‌ای نویسندگانی چون «ژول‌ورن»، «ری‌برادبری»، «هربرت جرج ولز» «آرتورسی کلارک» و تعدادی از نویسندگان رمان‌های علمی ـ تخیلی را در بر می‌گیرد.
در تمام این آثار تنها به این نکته اشاره شده که غرب سفیدپوست با دسترسی به علم و فن آوری به پیشرفت‌های حیرت‌انگیز بر همه چیز مسلط شده و بر همه ارکان عالم هستی، چنگ بیندازد. در واقع در اندیشه سلطه‌جوی غربی و به ویژه در آینده‌نگری آنها به خوبی می‌توان ندای فرعونیت و «انا ربّکم الأعلی» را شنید. از دیدگاه آنها معارضه و مبارزه با انسان‌ها در آینده همواره مسئله‌ای حل شده است.
غربی‌ها جهان را همواره شامل دو قطب پیشرفته و عقب‌افتاده دانسته‌اند. معیار چنین پیشرفت و پس‌رفتی، ترقی علمی و صنعتی و انباشت ثروت و قدرت‌های سیاسی و نظامی و اقتصادی است، در حالی که دیگر برای همگان این حقیقت افشا گردیده که اختلاف شرق و غرب از ابتدا به ویژه در سال‌های جنگ سرد (1991ـ1946) یک بازی سیاسی بود برای تحمیق مردم تا آنان را با انتخاب یکی از دو برقدرت به عنوان قیّم و سرپرست و پشتیبان داشته باشند؛حال آنکه حقیقت ماجرا چیز دیگری بود. هر دو ابرقدرت یک ماهیت داشتند که آن هم استکبار و سلطه‌جویی بود. حتی بعداً افشا شد که شرق مارکسیست خود زاییده و آلت فعل غرب مال‌اندوز بوده است.
هالیوود همواره دربارة جنگ جهانی آینده، خطر بمباران هسته‌ای، انفجار جمعیت و فاجعة گرسنگی،آلودگی محیط‌زیست و بیماری‌های همه‌گیر و مهلک و غیره تبلیغات فراوانی از طریق فیلم، نوار ویدیویی و سی‌دی و دی‌وی‌دی به سرتاسر جهان داشته است. هدف اصلی و پشت پردة سیاست‌گزاران سینمایی آمریکا ترساندن مردم دنیا، تحمیل راه‌حل‌های از پیش ساخته شده و محکم کردن بند‌های بردگی و اسارت آنها است، نه آنکه بخواهند توجه انسان‌ها را به خطراتی که بشر در پیش رو دارد، جلب کنند. باید توجه کرد که در واقع تصویر حقیقی جهان، تصویر یک جنگ و مبارزة اساسی بین دو نیرو است: یکی قدرت‌های استکباری با همة ترفندهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و مجهز به یک شبکة تبلیغاتی وسیع شامل وسائل ارتباط‌جمعی و دوم توده‌های عظیم و بیکاران چندمیلیاردی انسان‌ها که در سرتاسر جهان، حتی در همان کشورهای به اصطلاح متمدن و ابرقدرت و قلدر حضور دارند.
فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً بر اساس دو اصل دنبال شده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هسته‌ای و در نهایت بمب اتمی باعث نابودی حیات در کرة زمین خواهد شد، و دیگر آنکه یک برخورد نهایی بین نیروهای شرّ و کافر (اعراب و مسلمانان) علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب اکثر شهرهای جهان می‌انجامد و این همان جنگ «آرمگدون» است که حاوی بخشی از اعتقادات بنیادگرایان انجیلی امریکا است که یک پنجم آمریکا را تشکیل می دهند. آنها ضمن در آمیختن مسیحیت با صهیونیسم، منتظر آن واقعه ـ حضور مسیح(ع) ـ ، برپایی مملکت بزرگ اسرائیل و ساخت معبد «هیکل سلیمان» بر خرابه‌های مسجدالاقصی هستند. در اینجا نگاهی به تاریخ استفاده از انرژی هسته‌ای به عنوان یک سلاح کشتارجمعی خواهیم داشت.

کشف بمب اتم و نقش دانشمندان یهودی
در سال 1939م. «لئوسیلارد» فیزیکدان یهودی اهل مجارستان، از جمله افرادی بود که خبر شکستن هسته اورانیوم را دنبال می‌کرد. وی می‌دانست که اگر مقداری اورانیوم شکسته شود، انرژی حاصل از آن بسیار زیاد و انفجاری خواهد بود. به علاوه نیروی انفجاری مقدار خیلی کمی از اورانیوم با هزاران تن از مواد منفجره معمولی برابر است. او به دلیل توسعه‌طلبی و محدودیت‌هایی که «هیتلر» برای یهودیان ایجاد کرده بود، اروپا را ترک گفته و به امریکا مهاجرت کرد و در آنجا با «آلبرت انیشتین» دانشمند یهودی که وی نیز از آلمان فرار کرده بود، ملاقات کرد. چندی بعد بزرگان قوم یهود در امریکا انیشتین را واداشنتد که نامه‌ای به «فرانکلین روزولت» ـ رئیس‌جمهور وقت امریکا ـ نوشته و وضعیت این اختراع جدید و امکان دستیابی هیتلر به آن را شرح دهد. البته لازم به ذکر است که آلمان نازی در دوران جنگ جهانی دوم بمب اتمی نساخت، گرچه تعداد زیادی از فیزیکدانان آلمانی که از کشورشان فرار کرده بودند، مسلماً برنامة تحقیقات هسته‌ای داشتند. اما در سال 1942 مخازن اساسی آنها در کشور نروژ منفجر شد و برنامه تحقیقاتی نظامی آنها دچار رکود گردید. از آن تاریخ به بعد آلمان تحقیقات نظامی خود را در ساختن بمب‌های راکت‌دار خودکار متمرکز ساخت و باید اضافه کرد که تا سال 1945 آلمان نازی راه درازی در ساختن سلاح هسته‌ای در پیش داشت.
به هر حال انیشتین نامه‌ای به روزولت نوشت و طرح ساخت و تولید بمب اتمی را به وی توصیه کرد. در اینجا نکته‌ای تاریخی وجود دارد. در سال 1947 به آلبرت انیشتین معروف پیشنهاد شد که اولین رئیس‌جمهور اسرائیل باشد. او تقریباً این پیشنهاد را پذیرفته بود ولی در نهایت منصرف گردید.
تاریخ نامة مذکور به رئیس‌جمهور آمریکا، دوم ماه آگوست 1939 بود و یک ماه بعد، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز گردید. در تاریخ هشتم دسامبر سال 1941 بالاخره روزولت دستور تولید بمب هسته‌ای را صادر کرد. درست روز بعد ، ارتش ژاپن به «پرل‌هاربور» حمله کرد و ایالات متحده خود را درگیر جنگ جهانی دوم یافت. دانشمندان مقیم امریکا و انگلستان که بعضی از آنها نیز یهودیان فراری از کشور آلمان و کشور ایتالیا بودند، علناً اعلام کردند، از اینکه هیتلر به اسرار ساختن بمب اتم پی برده و آن را تولید کند وحشت دارند و حتی پیش‌بینی می‌شد که در این صورت هیتلر فاتح جنگ و آلمان قدرتمندترین دولت جهان خواهد شد. در سال 1941 نیز یک کمیتة
علمی ـ سیاسی به نام «ماد»، (MAAD) طی گزارشی محرمانه به دولت انگلستان خواستار تولید بمب اتمی شد و تأکید کرد که بدون تردید انجام این امر نتایج قاطعی در جنگ خواهد داشت.

پروژه مانهاتان و آغاز عصر اتم
در سال 1942 یک پروژة نظامی تحقیقات اتمی در آمریکا تأسیس شد. این پروژه بسیار سرّی بود و میلیون‌ها دلار برای ساختمان ایستگاه‌های تحقیقاتی آن خرج شد. طولی نکشید که هزاران دانشمند، تکنسین و مهندس در آن استخدام شدند. «انریکو فرمی» دانشمند ایتالیایی که قبلاً در سال‌های دهه 1930 در مورد سرعت نوترون‌ها و برخورد آنها با هسته اتم پژوهش‌های مفیدی انجام داده بود نیز به آمریکا پناهنده شد و رهبری گروه تحقیق در زمینه واکنش‌های زنجیره‌ای حاصل از شکستن هسته اتم را بر عهده گرفت. پروژه مانهاتان تحت کنترل یک ژنرال ارتش آمریکا به نام «لسلی گرووز» بود و یک فیزیکدان آمریکایی به نام «جی.رابرت اوپنهایمر» سرپرستی تیم تحقیقاتی را که شامل برخی از درخشان‌ترین فیزیکدانان جهان مانند «فرمی» بودند بر عهده داشت.
البته نخستین راکتور هسته‌ای در سال 1942 در شیکاگو زیرنظر فرمی ساخته شده بود. در این راکتور تجزیه هسته یا تولید نیرو از اتم به طور مداوم صورت می‌گرفت و واکنش زنجیره‌ای کنترل شده هم به دست آمده بود. این تجارب موفقیت‌آمیز نشان می‌داد که ساختن بمب اتمی و همچنین استفاده از نیروی اتمی برای مقاصد صلح‌جویانه امکان‌پذیر است. این رویداد را آغاز «عصر اتم» می‌نامند.
پس از آن با استفاده از روش‌های گوناگون اورانیوم و پلوتونیوم کافی برای استفاده در چند بمب تولید شد. مهندسان بمب را طرح‌ریزی کردند و بررسی نمودند که چگونه می‌توان به وسیله بار «تی.ان.تی» آن را منفجر کرد و این تجربه‌ها تا اواسط سال 1945 تکمیل شد چنانچه اشاره شد هالیوود در این سال‌ها به مضامین مسئله‌دار و از جهت تجاری موفقیت‌آمیز می‌پرداخت. سینمای علمی ـ تخیلی یکی از گونه‌های معروف آن زمان بود که با صرف هزینه اندک می‌توانست محمل مناسبی برای تبیین مسئله انرژی هسته‌ای باشد. سوژه‌ای که در عصر اتم مطرح بود جنبه‌های منفی استفاده از انرژی اتمی یعنی بمب اتم بود. هالیوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگوید که وارد این‌گونه آزمایشات نشوند زیرا در نهایت موجب نابودی خود و کره زمین خواهند شد. به این ترتیب تخریب و نابودی به واسطه انرژی اتمی و بمب اتم در رأس برنامه‌های تولیدی هالیوود قرار گرفت و از طریق درون‌مایه‌های مناسب با فیلم‌های علمی ـ تخیلی به تماشاگران ارائه شد. کار به نحوی ارائه می‌شد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند. ... گفتیم که فرجام جهان از دیدگاه هالیوود اصولاً براساس دو موضوع مطرح گردیده است: یکی آنکه بشر به دلیل پرداختن به انرژی هسته‌ای و در نهایت بمب اتمی، باعث نابودی حیات در کرة زمین خواهد شد و دیگر آنکه سینمای امریکا این عقیده را در فیلم‌هایش دنبال می‌کند که یک برخورد نهایی بین نیروهای شر و کافر ـ یعنی اعراب و مسلمین ـ علیه مسیح موعود و کشور بزرگ اسرائیل به نابودی و تخریب آکثر شهرهای جهان منجر خواهد شد. که همان مسئلة «آرمگدون» مورد نظر بنیادگرایان انجیلی امریکا است.
به دنبال این بحث نگاهی داشتیم به کشف بمب اتم، نقش دانشمندان یهودی که در نهایت به دوران جنگ جهانی دوم رسیدیم. در سال 1945 م. آزمایش انفجاری نخستین بمب اتمی در ایالات نیومکزیکو انجام شد و در ماه آگوست همان سال شهرهای هیروشیما و ناکازاکی توسط بمب اتمی بمباران شدند و جنگ جهانی دوم خاتمه یافت و امریکا در واقع قدرت خود را به شوروی سابق هم نشان داد. بعدها بحث بر سر خطر استفاده از دانش هسته‌ای در مجامع بین‌المللی مطرح گردید ولی سایر کشورها نیز به چنین آزمایشاتی دست زدند.

سینمای هالیوود بین سال‌های 1930 تا 1949
کشور ایالات متحده در فاصله سال‌های 1930 و 1945 ابتدا یک رکود اقتصادی حاد و سپس در سال‌های جنگ جهانی دوم بهبود اقتصادی درخشانی را از سر گذراند که به همان اندازه بزرگ بود. درسال‌های اولیه دهه 1930 درآمد اکثریت مردم به حدی بود که تنها به هزینه ضروری‌ترین مایحتاج زندگی‌شان می‌رسید. قیمت‌ها در بورس سهام به پایین‌ترین سطح خود رسیدند.
«فرانکلین روزولت» در انتخابات ریاست جمهوری فاجعه بحران اقتصادی را به گردن رئیس‌جمهور قبلی یعنی «هربرت هوور» انداخت و پیروز شد. دولت روزولت گام‌هایی برای رونق دادن به اقتصاد کشور برداشت «دولت بهبودی ملی» که در سال 1933 تشکیل شد به فعالیت‌های شرکت‌های بزرگ مانند تشکیل تراست‌ها و الیگوپولی که هر دو در اختیار یهودیان بودند به دیده اغماض نگریسته و در عین حال با اتحادیه‌های کارگری هم با مدارای بیشتری رفتار کرد. هر دو سیاست بر هالیوود تأثیر جدی داشت. این بهبود اقتصادی ناموزون بود و بحران دیگری را در سال‌های 38ـ1937 به وجود آورد. با دخالت دولت در امور اقتصادی رکود اقتصادی پایان یافت جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد ولی امریکا تا حمله ژاپن به پرل‌هارپر در تاریخ 7 دسامبر 1941 بی‌طرف ماند. از نوامبر 1939 شرکت‌های تسلیحاتی اجازه یافتند که محصولات خود را در خارج از کشور بفروشند. امریکا در سال 1941 وارد جنگ شد ولی در آن زمان 3 میلیون بیکار در کشور وجود داشت.
جنگ باعث توسعه اقتصاد در ایالات متحده گردید. قدرت خرید و سطح زندگی به ظاهر بالا رفت. کمبود کالا وجود داشت ولی بیشتر صنایع، فروش خود را غالباً به میزان 50 درصد یا بیشتر افزایش دادند. با افزایش بی‌نظیر میزان حضور مردم در سینماها، صنعت سینما هم از رونق زمان جنگ بهره‌مند شد.
منتقدان سینمایی در دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم در پی یافتن نشانه‌هایی از بلوغ و کمال هنری و اجتماعی در هالیوود بودند. بعضی از آنها به این نتیجه رسیدند که طی سال‌های 1946 و 1947 تولید فیلم‌های ژورنالیستی نیمه مستند و اجتماعی در هالیوود افزایش چشمگیری یافته بود. واردات غله از کشورهای اروپایی به ویژه آثار نئورئالیسم ایتالیا تأثیری بسیار داشت.
استفاده از بازیگران آماتور که کارشان را به اندازة حرفه‌ای‌ها خوب ارائه کردند و در لوکیشن‌های واقعی و نه در مکان‌های مصنوعی ساخته شده بودند در سینمای امریکا که تا آن زمان تابع سیستم استودیویی بود، بسیار تأثیر گذاشت. در غالب فیلم‌های داستانی از تمهیدات مستند، مانند فیلمبرداری در لوکیشن (مکان واقعی وقوع داستان) و ارجاعات به گنجینة غنی موضوعات واقعی، استفاده می‌شد.
هالیوود در همین دوران یعنی بین سال‌های 1945 تا 1949 اقدام به تولید مجموعه‌ای از فیلم‌های مسئله‌دار موفقیت‌آمیز از حیث تجاری نمود که با مسائل حساسی چون تبعیض نژادی و اجتماعی علیه سیاهان و یهودیان سروکار داشتند. البته انتظار نبود که این گرایش‌ها و سمت‌گیری‌ها به حد کمال رسیده و در نهایت قادر به تأثیرگذاری بر فرهنگ سینمایی امریکایی باشند.
در سال 1945 نشانه‌های فراوانی که از تغییرات سیاسی حکایت می‌کردند، مشاهده شده بود. دو سال پیش از این تاریخ هنگامی که اتحادیه‌های هالیوود برای برگزاری کنگرة نویسندگان به منظور کمک به امور جنگی به دانشگاه کالیفرنیا ملحق شدند، تماس‌های آنها از جانب مطبوعات و از جانب یکی از کمیته‌های کنگره به عنوان «یک توطئه کمونیستی» مورد حمله قرار گرفت و هنگامی که چارلی چاپلین در یک سخنرانی در نیویورک خواستار گشایش جبهة دوم در اروپا شد، از طریق هالیوود و در سراسر کشور مورد نکوهش قرار گرفت.
از سال 1944 تا آخر دهه 1940 بیش از نیمی ازکل محصولات هالیوود مستقیماً با جنگ ارتباط نداشت. با ادامه جنگ در تولید فیلم‌های جنایی که به نمایش جنایت، سکس و نوشخواری می‌پرداختند، نوعی افزایش پدید آمد. ساخت فیلم‌های مذهبی نیز رو به گسترش بود. در سال 1946 هر هفته در امریکا حدود نودمیلیون بلیط سینما فروخته می‌شد، به طوری که هالیوود موفق‌ترین سال خود را سپری کرد. در سال 1947 نیز «کمیته فعالیت‌های غیرامریکایی» برای بررسی نفوذ کمونیست‌ها در هالیوود تشکیل شد و فهرست سیاهی از افراد مظنون تهیه گردید. و بالاخره در سال 1948 تلویزیون به عنوان یک تهدید جدی برای صنعت سینما رو به گسترش نهاده بود

هالیوود و مسئلة انرژی هسته‌ای
چنانچه اشاره شد هالیوود در این سال‌ها به مضامین مسئله‌دار و از جهت تجاری موفقیت‌آمیز می‌پرداخت. سینمای علمی ـ تخیلی یکی از گونه‌های معروف آن زمان بود که با صرف هزینه اندک می‌توانست محمل مناسبی برای تبیین مسئله انرژی هسته‌ای باشد. سوژه‌ای که در عصر اتم مطرح بود جنبه‌های منفی استفاده از انرژی اتمی یعنی بمب اتم بود. هالیوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگوید که وارد این‌گونه آزمایشات نشوند زیرا در نهایت موجب نابودی خود و کره زمین خواهند شد. به این ترتیب تخریب و نابودی به واسطه انرژی اتمی و بمب اتم در رأس برنامه‌های تولیدی هالیوود قرار گرفت و از طریق درون‌مایه‌های مناسب با فیلم‌های علمی ـ تخیلی به تماشاگران ارائه شد. کار به نحوی ارائه می‌شد که تماشاگر از طریق فیلم تهدید بزرگ و خطرناکی را از سوی دانش و دانشمندان احساس کند.
در میان فیلم‌هایی که از سال 1945 به بعد در این مورد تولید شد کمتر فیلمی در خصوص جنبه‌های صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای و بمب اتم، ساخته شد. سینمای علمی ـ تخیلی طبق دیدگاه و نظریه اندیشه‌پردازان سیاسی هالیوود که غالباً یهودی بودند و با برنامه‌ریزی‌های درازمدت مسائل سیاسی ـ اجتماعی را تحت‌نظر داشتند، عمل می‌کرد. در غالب این‌گونه فیلم‌ها همواره خطر نابودی ناشی از پرداختن به این دانش و فناوری مطرح می‌شد.
از طرفی دیگر سوژه بمب اتمی و عواقب انسانی آن برای فیلمسازان هالیوود همواره هم جذاب و افسون‌کننده و هم تحریک‌کننده بوده است و البته پرداختن به چنین سوژه‌ای نیز همواره با اصول شادی‌برانگیز و ملودرام‌های خوش‌فرجام سینمای هالیوود تضاد کامل داشته است. علاوه بر این اینکه طی سه دهه بعد از آن و حتی تا سال‌های اخیر فیلم‌های بسیار کمی در خصوص موارد نابودکننده بمب اتم ساخته شده است، ممکن است به این سبب باشد که نویسندگان، کارگردانان و تهیه‌کنندگان هالیوود، شخصاً همچون تماشاگران سینما نسبت به پرداختن به مفاهیم بمب اتم تمایلی از خود نشان نداده‌ند.
فیلم «آغاز یا پایان» (1946) به کارگردانی نورمن تاروگ نخستین تلاشی است که از سوی هالیوود در این مورد به عمل آمد. «نورمن تاروگ» (1981ـ1899) کارگردان مشهور و درجه دوم امریکایی است که بیشتر برای کمپانی‌های متد و گلدوین‌مایر و پارامونت کار می‌کرد. فیلم‌های معروف او «ماجراهای تام سایر»، «شهر پسرها»، (هر دو 1938)، «تام ادیسون جوان» (1940) می‌باشد. او همچنین فیلم‌های کمدی «برادران استوج»، معروف به «سه کله‌پوک» و فیلم‌های موزیکال الویس پرپسلی خوانندة معروف جاز را در سال‌های دهه 60 کارگردانی کرده است.
فیلم آغاز یا پایان، تحت نظارت دقیق دولت امریکا ساخته شد و هدف از آن این بود که اصل و اساس بمب اتمی و اینکه چرا تصمیم گرفته شده بود که آن را بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی فرو بریزند را نشان دهد. چهارچوب داستان فیلم، تخیلی بود هرچند براساس یک ماجرای واقعی ساخته شده بود. در کنار داستان اصلی یک روایت عاشقانه بین یک دانشمند فیزیک و همسر جوانش نیز مطرح بود.
این فیلم بازسازی ماجرای «پروژه مانهاتان» بود. در این فیلم «جوزف کالیا» به نقش «فرمی» دانشمند و فیزیکدان ایتالیایی ظاهر می‌شد و سایر شخصیت‌های فیلم بازیگران معروفی بودند که نقش فیزیکدان‌ها و سیاستمداران درگیر در ماجرا را ایفا می‌کردند. این فیلم اطلاعات اندکی در خصوص بمب اتمی و یا افرادی که آن را ساخته بودند به تماشاگر می‌داد. «براین دانلوی» در این فیلم، ضمن اشاره به تأسیسات ناشناخته و نیز نقش نمادین افسران ارشدی که پروژه منطقه مانهاتان را سازماندهی کرده بودند، می‌گوید: «دستگاه اتم‌شکن سیکلوترون را در آنجا قرار دهید» ولی این صحنه بعدها به دلایل امنیتی سانسور شد. «تام درک» در نقش یک نابغه جوان که دچار شک و تردید شده است، ظاهر می‌گردد. او به استفاده از اتم برای صلح می‌اندیشد ولی دیگران نسبت به وی بی‌توجه هستند.
این فیلم در نگاهی کلی به صورت اثری ضعیف و تا اندازه‌ای مضحک جلوه می‌کند. یکی از صحنه‌های خنده‌دار آن شاید آن فیلم خبری مستند است که به طور قلابی ساخته شده و در آغاز فیلم به نمایش در می‌آید، و ما در آنجا می‌بینیم که گروهی از دانشمندان اتمی فیلم یک کپسول زمان را دفن می‌کنند. نخستین آزمایش بمب در لوس‌آلاموس مکزیک صورت می‌گیرد و در نهایت بر روی دو شهر ژاپن انجام می‌شود.
فیلم آغاز یا پایان از جهت جنجال و بحثی که در مورد انداختن بمب اتمی به دنبال دارد، موضع خاصی را انتخاب نمی‌کند. و پیام فیلم برگرفته از عنوان آن است، یعنی بشر باید به خاطر بهتر شدن و پیشرفت زندگی انسانی انرژی هسته‌ای را مهار کرده و تحت کنترل درآورد و یا در غیر این صورت امکان نابودی کامل کره زمین در پیش خواهد بود. البته منظور آن است که این مهار کردن و تحت نظر گرفتن انرژی تنها از عهده ما امریکاییان برمی‌آید. وگرنه چنانچه در فیلم‌های دیگر هالیوود دیده‌ایم افراد قدرتمند شده و همواره با در دست داشتن اسلحه اتمی جهان را در معرض خطر قرار داده‌اند و قهرمان امریکایی یا انگلیسی در نهایت شر آنها را پس از طی ماجراهایی کم کرده و جهان را نجات داده‌اند و البته بهترین نمونه آن فیلم‌ها، فیلم‌های جیمز باند مأمور دو صفر هفت می‌باشد.
پرداختن به بمب اتم در مجموعه‌های سینمایی آن زمان که با عنوان سریال سینمایی معروف بود نیز دیده می‌شود در این فیلم‌ها که نخستین سریال‌های سینمایی عصر اتم محسوب می شوند دستگاه‌های ضد اتم مورد استفاده قرار می‌گیرند. مثلاً در فیلم «شهر گمشده جنگل» (1946) هنرپیشه معروف آن زمان «لایونل اتویل» را می‌بینیم که از بالای کوه‌های هیمالیا جنگ سوم جهانی را به راه انداخته است. او با ارائه عنصر متوریوم 245 به عنوان تنها عنصری که قادر است بمب‌های اتمی را نابود سازد فعالیت می‌کند
در فیلم شبح «سرخ‌پوش» (1944) از همین سریال‌ها، ماده سیکلوترودایکس کشف می‌شود که تشعشات قدرتمند ناشی از آن یک مدار کوتاه ایجاد می‌کند که قادر است سلاح‌های اتمی را ناکار سازد. و بالاخره آنکه افراد شرور درفیلم‌های «بیوه سیاه‌پوش» (1947) و «مرد اتمی بر علیه سوپرمن» (1950) که هر دو سریال هستند، از نیروی اتمی برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کنند، تولید این نوع فیلم‌های دنباله‌دار از سال 1912 آغاز و تا سال 1956 ادامه داشت.
اینها غالباً فیلم‌های پرحادثه، سراسر هیجان و زد و خوردی بودند که بیشتر مخصوص تماشاگران نوجوان و جوان ساخته می‌شدند. در این فیلم‌ها به نحو مبالغه‌آمیزی به شرح قهرمانی‌های یک شخصیت زورمند و افسانه‌ای که ضمناً مدافع عدالت و خوبی نیز بود و در ماجراهای خطرناک به مبارزه با دشمنان متعدد و زورمند مشغول بود، پرداخته می‌شد که در واقع تصویری از اهداف سیاسی هالیوود را در قالب یک کار صرفاً سرگرم‌کننده و سطحی به تماشاگر ارائه می‌کرد و با فریبکاری در رؤیای تماشاگر، جهانی تخیلی و دور از واقعیت را ایجاد می‌کرد که تأثیرات سوء سیاسی و اجتماعی آن تا سال‌ها در ذهن و فکر او باقی می‌ماند.


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:8 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


هالیوود در تسخیر یهود

اخیراً فهرست 28 صفحه‌ای از 1500 یهودی شاغل در هالیوود (اعم از بازیگر، کارگران، تهیه کننده و…) منتشر شده است که شامل بسیاری از مشاهیر سینما می‌شود و به اعتراف تهیه‌کنندگان آن هنوز کامل نیست و بسیارند یهودیان گمنامی که در هالیوود مشغول به کار هستند. از میان تهیه‌کنندگان یهودی هالیوود: آدولف زوکر، ساموئل زنتسر، جوئل سیلور و رابرت مردوخ از شهرت بیشتری برخوردارند. در فهرست کارگردانان یهودی با اسامی مشهورتری مواجه می‌شویم که برخی از آنها تهیه کنندة آثار خود نیز محسوب می‌شوند؛ اریک فون اشتروهایم، ژوزف فون اشترنبرگ، ارنست لوبیچ، استنلی کوبریک، ماکس افولس، دیوید کروننبرگ، فریتس لانگ، ویلیام شاتنر، رومن پولانسکی، سیدنی لوست، بیلی وایلدر، استیون اسپیلبرگ، وودی آلن، سیدنی پولاک، راب راینر، کلودللوتش، ژان لوک گدارد، مل بروکس، پیتر باگرانوویچ، ساموئل گلدوین، اندی اکرمن، مایک نیکولز، تیم برتون، ران سیلور، تونی راندال و…
فهرست بازیکنان یهودی هالیوود آنچنان طولانی و مفصل است که جز انتخاب اسامی مشهور، گریزی نیست. اسامی تعدادی از بازیگران مرد یهودی این چنین است؛ جری لوئیس ، جک لمون ، داگلاس فیربنکس، کرک داگلاس ، مایکل داگلاس ، هریسون فورد، ریچارد گر، داستین هافمن، رابرت رد فورد، رابرت دویزو، پیتر لوری، جان گارفیلد، جرج سیگال، پل نیومن، الی والاش، چارلز برانسون، ارنست بورگنابن، هورست بوخهلست، ژان گلود ون دام(فرانکی) ، تلی ساوالاس، لی‌کاب، جان استیوارت، جف گولد بلوم، پیتر سلرز، تونی کریتس، برادران ماکس، یول براینر، ران ریفکین، ادوارد جی رابینسون، مارتین شین، چارلی شین، باب هاپکینز، ریچارد دریفوس، فرد آستر، رابرت داونی جونیور، والتر ماتائو، آلن آلداء، رابین ویلیامز، روژه هنی، کوین پولاک،‌ اندی کافمن، انتونی شه، رود استایگر، باب هاسکینس، مایکل وایزه و …
و در فهرست بازیگران زن یهودی نیز اسامی آشنا فراوانند از جمله؛ میشل افایفر، ریتا هایورث، سیلویا سیدنی، سارا برنارد، هدی لامار، الیزابت تیلور، مریلین مونرو، لورن باکال، آن نیکرافت، آدری هیپورن، باربارا شرلی، جودی هالیدی، جنیفر رابین، سالی فیلد، سارا جسیکا پارکر، لیز تیلور، کری فیشر، شلی وینترز، دایان وست، سارا بولاک و …
علاوه بر آنچه ذکر شد در فهرست یهودیان مشهور، اسامی آشنایی چون؛ هری هودین، الویس پریسلی، مایکل جکسون، رینگو استار، دیوید گاپرفیلد و مادونا (که به مکتب صوفیانه کابالا پیوست و در مؤسسه نارالتوراه اسرائیل تعلیم دیده است) ، جلب نظر می‌کند … صرف‌نظر از مضامین سیاسی ـ صهیونیستی رایج در سینمای آمریکا، همچنان این سؤال به قوت مطرح است که تعداد اندک یهودیان مقیم آمریکا و اروپا، چگونه این راکم معنی‌دارِ سینماگرانِ یهودی را در هالیوود و سینما توجیه می‌کند؟ مگر شایستگی هنرمندان یهودی در نظام طبقاتی هالیوود چه اندازه است که اینگونه مشاغل کلیدی را در عرصه سینما قبضه کرده‌اند و سؤال دیگر آنکه آیا به راستی هالیوود یهودی است؟

صهیونیسم و برنامه های کودکان
لابی (گروه فشار) صهیونیسم در هالیوود، در عرصه تولید فیلم‌های کودکان نیز تا کنون بسیار مؤثر و فعال عمل کرده است. امروز در سراسر دنیا «والت دیزنی» نامی آشناست و بیشتر کودکان شخصیت‌های کارتونی والت دیزنی را به خوبی می‌شناسند. بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی: «میکی ماوس» نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است که مدام از سوی رقیبان قوی‌تر تهدید می‌شود و او صرفاً با اتکا به زیرکی و چالاکی خویش، بر تمامی دشمنان فایق می‌آید. امروز هم تداوم این شخصیت کارتونی را در انیمیشن «تام و جری» می‌توان مشاهده کرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنتها و ناجوانمردی هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه ای نادان و احمق پیروز می شود. این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی ( که دقیقا مفهوم سمبل « موش » را می فهمند) و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند.
همیشه در این فکر بوده ام که جواب کودکان معصومی را که می پرسند: «چرا بر خلاف عالم واقع در این قبیل فیلمها همیشه موش برنده می شود؟» چگونه بدهم و هیچ گاه پاسخی جز همین تحلیل به ذهنم نرسیده است.
مورد دیگر، شخصیت‌های کارتونی مطرود و گوشه‌گیری هستند که به دلیل زشت‌رویی توسط دیگران تحقیر می‌شوند ولی در نهایت این ناتوانی و زشتی با توانایی و زیبایی جایگزین می‌گرد و آنها بر تمامی مشکلات غلبه می‌کنند و غبطه رقیبان را بر می‌انگیزند. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره این گروه از آثاراست. در این فیلم شاهدیم که مادر دامبو بر خلاف سایر فیلها که کلاهی زنگوله دار بر سر دارند ، کلاه عرقچین مانند مخصوص یهودیان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می‌برد! و خود دامبو هم طی عملیاتی در سیرک پرچمی را که به پرچم رژیم اشغالگر قدس بی‌شباهت نیست به اهتزاز در می‌آورد.
کارتون «جوجه اردک زشت» هم که شخصیت گوشه گیر و آواره و زشت روی فیلم نامه تبدیل به قوی زیبایی می شود و در پایان فیلم به سمت خورشید می رود ، از همین کلیشه پیروی می کند و نماد یهودی تنها و مطرودی است که با رفتن به سمت سرزمین موعودش به سعادت رسیده است. « عبارت رفتن به سمت خورشید در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است»
کارتونهای بسیاری هم مروج زندگی و اخلاق غربی هستند و سعی دارند خصوصا شرقی ها را شیفته و هضم شده در روشهای غربی نشان دهند و با این الگودهی مخاطبان را به سمت ارزشهای دنیوی یهودی-آمریکایی بکشانند ؛ مثلا در سری جدید کارتون سند باد (افسانه هفت دریا) شاهد آنیم که فضای شرقی مجموعه های پیشین مبدل به فضایی خشونت بار و پر زد و خرد شده است.مثلا در صحنه ای که سند باد از پشت سکان کشتی کنار می رود،با هفتاد ضربه شمشیرو خون ریزی بسیار ، کنترل کشتی را به دست می گیرد . شدت خشونت در این فیلم آن چنان زیاد است که حتی دریا با خون افراد سرخ می شود و مثل بسیاری از فیلمهای جدید غربی لشگری از شیطانکها و دیوها با سند باد و نامزد خشن و مبارزطلب او «مارینا» و دوست وفادارش «کیل» می جنگند. حتی دیالوگها هم خشونت بار است. جالب است که نویسنده این فیلم«جان لوگان» در کارنامه خود اثری پر برخورد چون «گلادیاتور» را دارد. در این محصول والت دیزنی هم «میشل افایفر» یهودی به جای«اریس» خدای جنگ صحبت می کند.در این فیلم سند باد بر خلاف گذشته ظاهری کاملا غربی و بی هویت گرفته که در نقش یک دزد دریایی قهار باید از هفت دریا عبور کند وکتاب صلح را از خدای جنگ (اریس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودی نجات دهد. جریان در شهر «سیراکیوس» که شاهزاده عادلی به نام «پروتئوس» در آنجا حکومت می کنداتفاق می افتد. در این فیلم از علاء الدین وعلی بابا هم خبری نیست.
در کارتون «لوک خوش شانس» گانگستری سفید پوست که نماد کلانتر و قانون اومانیستی آمریکایی است وهمیشه ورد زبانش تنهایی و غریبی و آوارگی خودش می باشد ، با چهره و اخلاقی نیکو (که با وجود اسب بذله گویش « سالی» و سگ خنده رویش «بوشویک» جذابیت دوچندانی می یابد) همیشه در جستجوی مجرمان و تبهکاران است و هیچگاه با شکست روبرو نمی شود. در بعضی از قسمتهای آن شاهدیم که لوک متمدن و مهربان فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردمی از فرقه های مذهبی خرافی می باشد و اگر نبود لوک جنگ قبیلگی و ظلم تبهکاری همه جا را فرا می گرفت. بالاخره برای ما هنوز جای این سوال باقی است که خانه لوک کجاست؟ و چرا همیشه در پایان غرور انگیز پیروزیهایش در غروبی زیبا به سمت خورشید (نماد سرزمین موعود درکتاب مقدس) می رود! بالاخره فسادها و جرمهای فراوان و رو به رشد موجود در غرب را ببینیم یا حرف کارگردان «لوک» را گوش بدهیم.
در بسیاری از فیلمها و کارتونهای پلیسی هم جای این سوال باقی است.
در کارتون «گالیور» هم می بینیم سفید پوست بزرگی با سمبلها و مدلهای مو و لباس نژاد انگلیسی-آمریکایی به جزیره آدم کوچولوها (جهان شرقی) می رود و این کوچولوهای بی دفاع بر قدرت مادی و مغز پرجولان گالیور تکیه کرده و دشمنان خود را شکست می دهند و بدون حضور گالیور شکست آنها قطعی بود.
در فیلم «رابینسون کروزوئه» هم شاهدیم سفید پوستی انگلیسی تبار که کشتی اش شکسته و در جزیره ای تنها مانده است با سیاه پوستانی بی تمدن و وحشی و آدم خوار رو برو می شود که یکدیگر را قربانی کرده و می خورند؛ اما رابینسون پرعاطفه و دل نازک یکی از این بی تمدنها را به نام «جمعه» از دست قبیله آدم خوار و سبک مغزش نجات می دهد و جمعه در اثر همنمشینی با این یار مهربان « با سواد» می شود و به سمت تمدن و پیشرفت حرکت می کند و به تدریج تمام آن مردم عقب مانده به شیوه های زندگی و معاشرت رابینسون ایمان آورده و آن قهرمان بزرگ را به عنوان رهبر و منجی عزیز خود می پذیرند و به سبک او زندگی می کنند. آیا غلوآمیزتر از این هم می شد تمدن غرب را به عنوان تنها سرور و راهبر جهانیان توسعه نیافته و به اصطلاحِ غربی ها «جهان سومی» ، معرفی کرد یا نه؟
نگره صهیونیستی حاکم بر آثار والت دیزنی، بعضاً به تولید انیمیشن‌ها و فیلمهای تاریخی در خصوص زندگی انبیای الهی منجر شده که سه کارتون: «کشتی نوح، زندگی حضرت موسی و زندگی حضرت یوسف» علیهم‌السلام از آن جمله‌اند. در تمامی این آثار، بر اساس قصص تورات، روایات تحریف شده‌ای از زندگی انبیای اولوالعزم ارائه شده است که شأن و منزلت و عصمت این بزرگ مردان را در ذهن مخاطب پائین می آورد و رواج سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) و مادی گرایی را تسریع می کند. جالب توجه آنکه در برخی از این آثار، شخصیت‌های اصلی انیمیشن با صدای مشهورترین ستارگان یهودی سینما سخن می‌گویند! مثلاً در انیمیشن «پرنس مصر» که روایتگر زندگی حضرت موسی علیه‌السلام است، «وال کیلمر» به جای موسی علیه‌السلام، «میشل اِفایفر» به جای همسر و «ساندرا بولاک» به جای خواهر او صحبت می‌کنند. همچنین در تیتراژ پایانی این انیمیشن پر هزینه اسامی مشهور دیگری (از بازیگران یهود هالیوود) می‌توان دید که صدای آنها برای بسیاری از تماشاگران غربی خاطره‌انگیز و آشناست.
علاوه بر انیمیشن، در عرصه فیلم کودک نیز هالیوود از تعدی صهیونیست‌ها مصون نمانده و کلیشه‌های خاصی در قالب فیلم کودکان، طی چند دهه اخیر مدام تکرار شده‌اند. مثلاً کلیشه کودک محروم مانده از میراث اجدادی یا جدا افتاده از آغوش گرم مادر که هر یک به نوعی تداعی‌گر یهودی مظلوم و به دور مانده از سرزمین مادری خویش‌اند در این قبیل داستان ها از پیام هایی که در کتب مقدس یهودیان آمده است ومخاطب یهودی و بسیاری از غیر یهودیان به راحتی می فهمند که منظور از آن چیست استفاده می شود یهودیان اسراییل را مادر قوم خویش می دانند و اینکه شهر یا منطقه ای به انسان تشبیه شود، درجای جای تورات آمده است.«داستان سیندرلا»مثال خوبی برای این کلیشه نخ‌ نما وتکراری است.
داستان « هاچ زنبور عسل » هم به کودک یهودی می فهماند که باید به دنبال مادرزیبا و نورانی خویش باشی و همه غیر یهودیان موجوداتی مخوف ، بدجنس و حتی بد بو هستند که می خواهند او را از بین ببرند . این داستان به بچه های غیر یهودی هم این پیام را القاء می کند که دیگران دشمنان و موانع رسیدن او به هدفش هستند و در مجموع حس اعتماد به دیگران را در کودک از بین می برد
کلیشه کودک شیطانی که با زیرکی بر دشمنانی که قصد تجاوز به خانه و کاشانه او را دارند، فایق می‌آید و آنها را به سختی مجازات می‌کندهم شبیه مورد قبلی است . مجموعه طنز «تنها در خانه» بر اساس همین کلیشه پدید آمده و با نگاهی ساده به مضامین آن، ردپای چهار جنگ اعراب و اسراییلی و شکست اعراب در هر چهار جنگ را می‌توان دید.
برخی از آثار انیمیشن نیز محملی برای پیام‌های سیاسی هستند. مثلاً در کارتون «شیر شاه» ردپای نزاع دو ابرقدرت طی سال‌های جنگ سرد و آشتی مجدد نسل‌های آتی بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق به وضوح مشهود است. توضیح اینکه شیر نماد سلطه جهانی یهود است و در تورات آمده است : « وبقیه یعقوب ، در میان امتها و قومهای بسیار مثل شیردر میان جانوارن جنگل و مانند شیر درنده در میان گله های گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پایمال می کند و می درد و کسی نمی تواند مانع او شود . قوم اسراییل دربرابر دشمنانش خواهد ایستاد و آنها را نابود خواهد کرد . »
__________________________
مرجع :
سایت علمی پژوهشی یهود اومانیسم و صهیونیسم بین الملل


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:6 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: جمعه 103 آذر 2
مهدی یاور امروز: 253
مهدی یاور دیروز: 44
کل مهدی یاوران: 358372

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [121]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [144]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی