سفارش تبلیغ
صبا ویژن


غریبگی با معشوق
فاطمه حیدری

چندبار این جمله را دیده بودم اما برایم معنایی نداشت. هروقت که عمیق در موردش فکر می‌کردم آخر کار می‌گفتم این جمله برای من معنایی ندارد حداقل در مورد من یکی که صدق نمی‌کند. آخر می‌شود که ما با کسی که دوستش می‌داریم غریبه باشیم و قهر کنیم. خوب دلمان برای او تنگ می‌شود چطور طاقت بیاوریم. اصلاً مگر ممکن است بی‌تاب آمدن یک غریبه باشیم؟ تا این‌که یک روز معنای غریبه شدن را با تمام وجودم لمس کردم انگار لغت‌نامه وجودم تازه ورق خورده و از حرف عین روی کلمه غریبه ایستاد و بعد مکثی کرد تا من معنای غریبه شدن را بفهمم و بدانم که من الان هم با خیلی‌ها غریبه‌ام فقط فکر می‌کنم که آشنایم … .
خیلی برایم سخت بود آخر پدرم را بسیار دوست می‌دارم با همین دیدارهای کوتاه این زندگی ماشینی، باز هم او را از جان دوست می‌دارم اما امروز دیوار کاذب آشنایی من و پدرم شکست و شیشه کلفت غریبگی نمایان شد؛ پدرم حرفی زد که فهمیدم چقدر دورم از آن‌چه او دوست می‌دارد. انگار یادم رفته بود یک معنای غریبه بودن شاید این باشد که ما ندانیم او چه دوست دارد و ما را چگونه می‌پسندد؟
دیدم بعد از این همه سال آشنایی، هنوز هم با پدر غریبه‌ام … پدری که در عین غریبگی برایم دعا می‌کند و مرا دوست می‌دارد و من فقط فکر می‌کنم او را دوست دارم او را می‌شناسم و با او دوستم!
آخر ادعایم می‌شد که من با پدر اول دوستیم، بعد پدر و فرزند … .
حالا که در ذهنم این جمله را مرور می‌کنم می‌بینم صدها برابر نیاز دارم به این‌که با او آشتی کنم
حالا می‌فهمم که ما با امام عصرمان غریبه شده‌ایم با او قهریم و باید آشتی کنیم یعنی چه؟
داستان غریبگی هر کس با امام زمانش خود حکایتی است مفصل … .
هر روز صبح با یک دنیا امید برای کسب روزی کرکره مغازه را بالا می‌دهی موقع حساب کردن سود و منفعت حتی حساب چَک و چانه‌های  مردم را نیز می‌کنی که 500 تومان باشد برایمان استفاده و 200 تومان برای چک و چانه.
خیلی تلاش می‌کنی که این‌طور نشود اما انگار حجم کارت که اضافه می‌شود انگار هرچه خورشید بیشتر در خانه‌اش فرو می‌رود اخلاقت بی‌حوصله‌تر می‌شود و تندتر غر می‌زند. حوصله‌ات از دست تو حوصله‌اش سر می رود و بهانه می‌گیرد و تو می‌مانی و یک اخلاق بی‌حوصله، خستگی، اعصابی که هر لحظه ممکن است خط خطی شود و یک عالمه مشتری پر انرژی.
بعضی روزها که استفاده و خرید کم است؛ شیطان شُکرت را نشانه می‌گیرد و در بی‌حوصلگی قدری ناله می‌کنی و بی صبری خرج می‌کنی. اما هر چه فکر می‌کنم یادم نمی‌آید روزهای پردرآمد شُکرت چگونه است.
اذان می‌گویند حّیَّ علی الصلاة … ای بابا مغازه تازه پر شده از مشتری خدا که نگفته حتماً نماز را اول وقت بخوانید وگرنه تا غروب فرصت نمی‌داد الان مشتری واجب‌تر است آخر مشتری مثل پرنده است به اشاره‌ای می‌پرد … ای بابا یادت رفته این پرنده هم خدایی دارد که پرواز و ماندن را به او آموخته است … هو الرزاق … .
شیطان عجیب خودش را نخود آشِ انتخاب‌های تو می‌کند.
راستی نفهمیدی همسایه آن طرفی که لَنگ پول جهاز دخترش بود و با همسر مریضش پول دارو هم نداشت، توانست پولی به دست آورد یا نه؟
آقا رضای محله پایینی که کسی را ندارد حالش چطور است؟
اگر یک موقع خواستی خمس بدهی … هیچ!! فراموش کن حرفم را … .
راستی آخر کشف نکردی چرا پسرت پسته پارسال را با پسته امسال مخلوط می‌کرد؟
نمی‌دانم اکبر آقا مثل این‌که رئیس اداره تعیین قیمت‌هاست. آخر، هر صبح که از خواب بیدار می‌شود بنا به جنگ عراق و سرمای کردستان و گرمای جنوب قیمت‌ها را افزایش می‌دهد … عجب شریک با نفوذی … راستی …
حالا بگو غریبه‌ای با معشوقت یا آشنایی …
کارت خیلی سخت است. خدا قوت در این شهر شلوغ با کمبود بنزین و صف طولانی گاز با این تاکسی که هر روز یک بازی درمی‌آورد واقعاً سخت است … اجرش هم بیشتر است … .
خدا به کسب و کارت برکت بدهد. اخلاق خوشت را همه دوست دارند
به کدام سرچشمه متصلی که هر چه هوا گرم‌تر می‌شود یا سردتر حوصله‌ات با آرامش تو را نگاه می‌کند.
اگر مسافری در را نه به عمد که از روی عجله محکم کوبید دهانت جز به دعا و استغفار و پذیرش پوزش او گشوده نمی‌شود.
«خدا خیرت دهد». این دعای آن مسافری بود که غریب بود و تو به بهانه غریبه بودنش و بی‌خبری‌اَش از کرایه‌ها، چند برابر از او پول نگرفتی … خوب هوای زائران این شهر را داری … .
برف و بوران پارسال یادت هست آخر شب خسته و سرمازده سر راهت آن بنده خدا را هم رساندی وضع مالی‌اش خوب نبود.
چه دعایی کرد برایت به جای پول … .
این را نشنیده بودم مسافر جا به جا کنی به نیت فَرَج … عجیب عاشق شده‌ای … عجیب معشوق هم به سویت نظر دارد … .
موقع اذان جلوی مسجد می‌ایستی و نماز می‌خوانی نگاه کن مردم موقع نماز عجله دارند برای چه؟ نمی‌دانم اما وقت خوبی است برای مسافر کشی … نه انگار این حرف‌های شیطان را هم نمی‌شنوی … .
معلوم است حسابی دوستش داری
شب قدر تو بودی که روی تاکسی‌ات زده بودی صلواتی؟!
خوش به حالت؛ دینمان تو را مژده داده به عاقبت به خیری …
غریبه آشنا، خدا قوت

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:53 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


قمر بنی هاشم علیه السلام الگوی منتظران
محمد رضا فوادیان

بهترین الگو و اسوه برای منتظرانِ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، حضرت ابوالفضل  علیه السلام است؛ برای پی بردن به این حقیقت؛ گرچه زیارات آن بزرگوار مملو از درس‌های فراوانی مانند: تسلیم، تصدیق، وفا، بصیرت، یاری، خیرخواهی، ایثار، ابد و خضوع در برابر امام زمان عجل الله تعالی فرجه است ولی ما در اینجا به رجز‌ها و حماسه‌سراییهای آن بزرگوار می‌پردازیم:
اشعار، شعارها و رجزهاى هر شخصى، برگرفته از شعور، افکار و امیال اوست. رجز مکنونات قلبى را به منصه ظهور مى¬گذارد. از این رو رجزهاى حضرت عباس علیه السلام را یک بار دیگر مرور مى کنیم تا رهیافت و درسى براى این عصر و زمان باشد.
حضرت عباس علیه السلام به هنگام حمله براى آب آوردن چنین رجز مى خواند.
نَفْسى لِسِبْطِ الْمُصْطَفَى الطُّهرِ وِقى***اِنّى اَنَا الْعَبّاسُ اَغْدُو بِالسّقاء[1][1]
جان من فداى فرزند پاک مصطفى باد. منم عباس که با مشک براى سیراب کردن تشنگان مى آیم.
عاشقان امام زمان(علیه السلام) در دعاى ندبه چند بار «بنفسى انت»; جانم فدایت را مى گویند، امّا آیا مانند عباس علیه السلام براى امام زمانشان هستند؟
قمر بنى هاشم علیه السلام بعد از خارج شدن از شریعه فرات فرمود:
هذا الحسین واردَ المنونِ***و تشربین باردَ المعین[2][2]
اینک حسین وارد میدان جنگ شده است و تو آب خنک و گوارا مى نوشى؟!
با توجه به این فرمایش، یاوران امام مهدى علیه السلام در این برهه از زمان چه باید بگویند؟ و مهدى زیستى چگونه باید باشد؟ امام زمانى که در زندان غیبت[3][3] به سر مى برد، آیا من باید سرگرم دنیاى خویش باشم؟! هیهات؛هرگز
هنگامى که دست راست او در راه یارى امام زمانش علیه السلام قطع گردید، فرمود:
وَاللّهُ اِنْ قَطَعْتُمْ یمینى***اِنّى اُحامى اَبَدَاً عَنْ دِینى
وَ عَنْ اِمامِ صادِقِ الْیَقینِ***نجل النّبىِ الطّاهِرِ الاَْمینِ[4][4]
به خدا سوگند، گرچه دست راست مرا قطع کردید، ولى من تا آنجا که زنده هستم، از آئین خود و از امام و پیشوایم که در ایمان خود صادق و فرزند پیامبر پاک و امین است، دفاع خواهم نمود.
مقرم در این خصوص مى نویسد: وقتى دست راست عباس را قطع کردند
فَلَمْ یَعْبَأ بِیَمینِهِ بَعَدَ اَنْ کانَ هَمُّهُ ایصالُ الْماءِ اِلى اَطْفالِ الْحُسین(علیه السلام); او به قطع شدن دستش توجهى نکرد و قصدش این بود که هر چه زودتر آب را به اهل بیت و کودکان امام حسین برساند.[5][5]
اگر ما در راه یارى امام عصر علیه السلام دچار زحمت و سختى شویم، آیا جانانه، کار و فعالیت را دنبال مى کنیم؟
فَجادَ بِالْیَمینِ وَالشِّمالِ***لِنُصْرَة الدین وَ حِفْظِ الاْل[6][6]
پس دست راست و چپش را ]در راه خدا[ بخشید، تا که دین یارى شود و خاندان رسالت حفظ گردد.
چقدر از زندگى ما وقف یارى رساندن به امام زمانمان علیه السلام است؟ و تا چه اندازه حاضریم، او را یارى کنیم؟ هر کس خوب فکر کند و خود را محک بزند؟
اَلْمَوْتُ تَحْتَ ضَبابِ السَّیفِ مَکْرَمَةٌ***اِنْ کانَ مِنْ بَعدِهِ اِسکانَ جَنّاتِ
لا تَأسِفَنَّ عَلَى الدُّنیا وَلِذَّتِها***فَعِنْدَ جَدِّى تُغفَرْ کُلُّ زَلاّتِ
مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگوارى و عظمت است، هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت گردد.
براى دنیا و لذّت هاى آن هرگز غصّه و افسوس مخور، و بدان که تنها در پیشگاه جدّ من، همه لغزش ها آمرزیده خواهد شد.[7][7]
اگر ما چشم به شفاعت این خاندان داریم! باید براى آن روز سرمایه گذارى و سپرده گذارى نماییم. و هیچ سرمایه اى بهتر از یارى ولى عصر علیه السلام نیست. از این رجز مى¬آموزیم که از دنیا و لذّت هاى زودگذر آن چشم بپوشیم و جان خود را در راه امام زمان علیه السلام به سختى بیاندازیم.
و هنگامى که با تیغ برّان دشمنان امام زمانش را پراکنده مى ساخت، فرمود:
اَذُبُّ عَنْ سبط النَّبِىِّ اَحْمَدِ***اَضْرِبُکُمْ بِالصّارِمِ المُهَنَّدِ
از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت احمد صل الله علیه و آله حمایت مى کنم، و با شمشیر استوار و برّان شما را سرکوب مى نمایم.
امروز، دشمنان شیعه از هر سو و به هر طریق، امامت و ولایت را مورد حمله قرار مى دهند. صهیونیسم جهانخوار با حربه هاى فیلم، اینترنت و... مهدویت را مورد آماج حمله هاى خود قرار داده است. و این مسئله مى طلبد که هر کس، به هر طریقى از کیان شیعه، خصوصاً مهدویت دفاع کند. هر کسى در هر پستى با بذل وقت، توان و... باید مانند حضرت عباس علیه السلام به یارى امام زمان علیه السلام شتافته و اکتفاء به کم ننماید.
خلاصه آنکه روح رجزهاى حضرت عباس(علیه السلام) چهار مطلب مهم است که عبارتند از:
فدایى، حامى، ساعى و مواسى

فدایى
قمر بنى هاشم(علیه السلام) فدایى مولاى خویش بود، هر آنچه داشت، حتى دو فرزند دلبند خویش را تقدیم امام زمانش علیه السلام[8][8] و فداى دین کرد. لذا در زیارت ناحیه مقدسه از زبان امام هادى علیه السلامچنین مى خوانیم
اَلْفادِى لَهُ; آنکه خود را فداکارانه فداى برادر نمود.[9][9]
امام زمان علیه السلام هم فدایى مى خواهد. کسى را مى خواهد که حاضر باشد، همه هستى اش را فداى او علیه السلامکند.

حامى
تندیس نهایتِ حمایت، باب الحوائج، قمر بنى هاشم علیه السلاماست، حمایت او از امام زمانش علیه السلام بسیار روشن و تابناک در رجزهاى او پیداست. لذا در زیارت روز عرفه عرضه مى داریم
فَنِعم الاخُ الصّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحامِىُ النّاصِرُ[10][10]
شما برادرى نیکو و با صبر و شکیبا بودى که مجاهده و حمایت و یارى و دفاع از برادرت نمودى
اکنون بیاندیشیم، چند درصد از وقت و زندگى ما در راه حمایت از امام زمان علیه السلام  صرف مى شود.

ساعى
نماد نهایتِ تلاش براى اهداف امام حسین علیه السلام ؛ دلاور نینوا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلاماست و رجزهاى او علیه السلام گویاى این حقیقت است که لحظه اى بى تفاوت، بهانه جو، فرار از میدان کار و عمل سپرى نکرد. اگر دست در بدن ندارد، از حرکت نمى ایستد، لذا امام هادى علیه السلام در تعریف از مقام عباس مى فرماید:
اَلسّاعِى اِلَیهِ بِمائِهِ[11][11]; آنکه تلاش بسیار براى آب رسانى به سوى لب تشنگان نمود.
اگر آن روز، خواست امام حسین علیه السلام رساندن آب به خیام بود. عباس علیه السلام تلاش وافرى نمود. امروز خواست امام زمان علیه السلام رساندن معارف ناب اسلامى و حقایق مهدوى به تشنگان عالم است. لذا چگونه باید تلاش نمود؟

مواسى
مواسى از مواسات به معناى کمک، یارى و همدردى است. و در اصل به معنى بریدن مى آید. در نتیجه به معنى شدت دلبستگى و همبستگى است قمر بنى هاشم علیه السلام از همه دنیا بریده، و پیوند با برادرش و امام زمانش سالار شهیدان علیه السلام داشت و عارفانه و عاشقانه در خدمت مولایش بود. لذا امام هادى علیه السلام این گونه سلام مى فرستد:
اَلسَّلامُ عَلى اَبِى الْفَضْلِ العَبّاسِ بنِ اَمِیرِ الْمُؤمِنینَ، اَلْمُواسِى اَخاهُ بِنَفْسِهِ;
سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرمؤمنان، آنکه با کمال مواسات، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد.
و در زیارت روز عرفه عرضه مى داریم:
فَنِعْمَ الاَخُ الْمُواسى; نیکو برادرى در فداکارى بودى.
و در زیارت عید فطر و عید قربان عرضه مى داریم:
اَلسَّلامُ عَلَیکَ ایّها الْعَبْدُ الصّالِحُ وَالصِّدّیقُ المُواسى اَشْهَدُ... واسیت بنفسک;
درود بر شما، اى بنده شایسته و صادق فداکار، شهادت مى دهم که شما با تمام وجودت فرزند رسول خدا صل الله علیه و آله را همدردى نمودى.
و چه زیبا سروده است:
وَمْن واساهُ لاَُثینیه شَىءٌ***وَجادَلَهُ عَلى عَطَشِ بِماء
با حسین علیه السلام مواسات نمود و هیچ چیزى او را از مواسات با برادر منصرف نکرد و در حال شدت تشنگى به آب رسید ولى آب ننوشید.
________________________________________
[1][1]. بحارالانوار، ج 45، ص 40.
[2][2]. ناسخ التواریخ، ج 2، ص 345.
[3][3]. ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت، در ضمن بیان شباهتهاى حضرت مهدى(علیه السلام) با برخى از انبیاى گذشته فرمود: «فى صاحِبِ هذا الامر... سنّة من یوسف... وامّا من یوسف فالسجن والغیبة» کمال الدین، باب 32، ح 11.
[4][4]. ناسخ التواریخ، ج 2، ص 345.
[5][5]. مقتل مقرم، ص 269.
[6][6]. سردار کربلا، ص 212.
[7][7]. پرچمدار نینوا، ص 176.
[8][8]. علاّمه سید محسن امین دو پسر حضرت ابوالفضل(علیه السلام) (محمّد، عبداللّه) را در شمار شهیدان کربلا ذکر کرده است. اعیان الشیعة، ج 1، ص 610 و محدّث کبیر، ابن شهر آشوب، یک پسر حضرت عباس(علیه السلام) (محمد) را جزء شهداى کربلا شمرده است. مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص  112، نقل از پرچمدار نینوا، ص 77.
[9][9]. اقبال الاعمال، ج 3، ص 74; بحارالانوار، ج 45، ص 66.
[10][10]. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس(علیه السلام) در روز عرفه.
[11][11]. اقبال الاعمال، ج 3، ص 74; بحارالانوار، ج 45، ص 66.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:52 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


غدیر همین‌جاست … درست همین‌جا
فاطمه حیدری

برکه در برکه، آواز بلند علوی‌ات طنین‌انداز شد، آسمان‌ها، کوه‌ها، دره‌ها، بیشه‌ها و درختان، تمام‌قد به احترام قامت هاشمی‌ات ایستادند، تاریخ، ثانیه‌های بی‌رمقش را به یاد می‌آورد.
آفتاب لحظه‌ای ایستاد، همه دیدند که به احترام تو، لحظه‌ای خورشید روی نتابید تا همه ببینند، نور تو از آفتاب بیشتر است؛ صدای تپش قلب‌ها حتی ریگ‌های بی‌خیال آن بیابان تفتیده را مجبور کرد، سرکی بکشند تا ببینند چه خبر است، پنجره‌های نداشتة بیابان، باز شده بودند، کویر گوش شده بود تا بشنود هر آن‌چه باید می‌شنید، رفتگان برگشتند، کاش رفتگان تاریخ هم برمی‌گشتند تا دوباره ببینند ….
فرشتگان، دوشادوش هم، آمادة هلهله بودند، شاید جبرییل را هنگام ابلاغ پیام خداوند دیده بودند و پیام نورانی پیامبر را؛ محمد با هر نَفَسش، پیام خدا را مرور می‌کرد.
برکه، خوشحال از حضور ناب یک عشق، موج، ‌موج، بوسه برای ابر‌ها می‌فرستاد تا ابرها ببارند و عشق خداوند را بوسه‌باران کنند.
غدیر، این برکة تنهایی، این جغرافیای تنهایی علی و فاطمه، امروز مملو از جمعیت بود.
آفتاب می‌تابید، محمد صلی الله علیه و آله ایستاد، آرام گام برمی‌داشت، آرامش گام‌هایش طوفانی در دل‌های بی‌قرار به پا کرد و برکه‌ای که همیشه تنها بود، ذوق‌زده از حضور نابه‌هنگام این جمعیت به دنبال کسی می‌گشت که دلیل حضور فرشتگان بود، رسول حق، لب به سخن گشود، محمد صلی الله علیه و آله گفت و همه اقرار می‌کردند.
محمد صلی الله علیه و آله گفت و فرشتگان تکبیر می‌گفتند، همة آن‌هایی که حق را انکار کردند هم، اقرار می‌کردند، همة آن‌هایی که حق را پامال کردند هم، آن روز اقرار می‌کردند، همة آن‌هایی که حق را نشناختند هم، آن روز اقرار می‌کردند.
محمد صلی الله علیه و آله گفت و گفت و گفت… از چیزهایی گفت که مردم، یادشان بود؛ ولی یا خودشان را به فراموشی زده بودند یا حضور ذهن نداشتند.
محمد صلی الله علیه و آله از همه اقرار گرفت، حالا هنگام نتیجه‌گیری بود، محمد گفت: «ای مردم … هر که را من مولای اویم از این پس، علی مولای او است.»
شیطان به زمین کوفته شد، مردم دسته، دسته به سراغ علی رفتند تا با او بیعت کنند، علی علیه السلام امام، و دین کامل شد.
برکه گریه می‌کرد، همه فکر کردند، برکه اشک شوق می‌ریزد یا فکر می‌کردند، بارانی که روی برکه می‌بارد، باران است، هیچ کس نفهیمد، چرا اشک فرشته‌ها و اشک برکه، این‌قدر بی‌صدا روی زمین می‌لغزید.
پیامبر صلی الله علیه و آله، وداعی جانسوز کرد و رفت، دخترش فاطمه علیها السلام هم، پس از او تاب نیاورد و رفت.
آن‌هایی که در حضور برکة غدیر اقرار کردند، بیعت با علی را به راحتی کنار زدند و حقش را پامال نمودند، مرد نخلستان‌های کوفه، 25 سال سکوت کرد.
همه فکر می‌کردند، غدیر فراموش شد، غدیر فراموش نشد، آدم‌های گواه غدیر هم فراموش نشدند، تنها عده‌ای خود را به خواب زدند برای برخی، خواب عنکبوتی مردم به نفع بود، آخر اگر علی می‌آمد، عدالت می‌آورد؛ نان می‌آورد، نان تساوی بیت‌المال؛ اگر علی می‌آمد، دیگر برخی‌ها ـ که به قول خودشان، یار دیرین پیامبر بودند ـ نمی‌توانستند از این نام بهره بگیرند، مقام کسب کنند، صاحب منصب شوند و دین را برای دل خودشان تغییر دهند؛ نمی‌توانستند حدیثی بگویند که از پیامبر صلی الله علیه و آله نبود.
برخی‌ها باید فکر زندگی راحت را از سر بیرون می‌کردند، ای بابا چه خبر است؟ هر چه‌قدر با پیامبر صلی الله علیه و آله همراهی کردیم و زندگی ساده داشتیم، بس است، همراهی با علی دیگر چیست؟
اگر علی می‌آمد، اگر امامت علی قبول می‌شد، ممکن بود، دیگر این مردم را هیچ‌جوری نشود، مهار کرد؛ پس با این اوصاف به صلاح نبود، علی بیاید، بهتر است علی در خانه بماند، منافع ما بهتر تأمین می‌شود، کاری ندارد، دوست خلیفه‌ای که جای پیامبر نشست، شمشیر به دست ایستاده، اجازه نمی‌دهد فوت پیامبر اعلام شود، او می‌خواهد، دوستش از راه برسد تا قرارهای خصوصی خودشان با شیطان را ـ که از شما چه پنهان روز غدیر بسته شد ـ عملی کنند.
علی علیه السلام هم آدمی نیست که ادعای خلافت کند وگرنه میان مردم به منصب‌پرستی مشهور می شود، چقدر دشمنان علی، زیرکانه کار می‌کنند در شگفتم! و چرا دوستان علی، فکرشان را به کار نمی‌اندازند؟
برخی‌ها هم که ادعای دوستی دارند، نمی‌گویند، علی نیاید، می‌گویند، علی بیاید! چند وقتی صبر کند، آخر ما مُردیم از بس آرزوهای دور و درازمان را از میان بردیم، اگر علی چند سال صبر کند و بعد بیاید، بهتر است.
قصة غدیر، دیگر در گوش بچه‌های آن سرزمین تکرار نشد.
برای پول بود یا مقام و منصب؛ برای استفادة شخصی از دین بود یا تحریف و ایجاد دینی جدید؛ برای دشمنی با علی بود یا دوستی با دشمنان علی؛ برای کسب افتخار جانشینی پیامبر بود یا استفاده از این منصب؛ برای هر چه بود، قصة غدیر فراموش شد، نه، فراموش نشد، قصة غدیر تنها در چشمان خجالت زدة مردم تکرار شد؛ ولی به زبان نیامد، مردمی که جرأت سربلند‌کردن نداشتند، آخر می‌گویند، چشم‌ها، هیچ‌گاه دروغ نمی‌گویند؛ ولی چشم‌های دشمنان علی، همیشه دروغ می‌گویند؛ چون می‌دانند، علی علیه السلام کیست و با او دشمنند.
قصة غدیر و تنهایی علی، غربت بنی‌هاشم است و بچه‌های علی.
امروز غدیر، ظهور منجی عشق است که دارد به فراموشی سپرده می‌شود، علی‌منکران دیروز، امروز مهدی را انکار می‌کنند و تازه فهمیده‌اند که اگر مهدی بیاید، اصلاً نمی‌توانند هرکاری دلشان می‌خواهد، انجام دهند، شمشیر از روبسته‌اند و چنان امام زمان را انکار می‌کنند که انگار هیچ امامی نبوده است!
دوران غیبت، فرصتی برای خودسازی است، نه خودبازی که اگر همة هستی‌مان را ببازیم، دیگر هیچ نداریم؛ دوران غیبت فرصتی برای بازیابی هویت گمشده است.
شعار دادن و عمل نکردن در دوران غیبت، یعنی فراموشی غدیر ظهور و تنهایی آقا، گناه و ستم به نفس، دیگران، مردم و طبیعت، یعنی فراموشی غدیر ظهور و تنهایی آقا. ایستادن، نگاه کردن، هیچ‌کاری انجام ندادن، دست روی دست گذاشتن و تنها گفتن این جمله که «آقا بیا» یعنی فراموشی غدیر ظهور و تنهایی آقا.
منتظر بودن و غدیرشناس بودن، یعنی این‌که تو، حق مهدیِ علی را ادا کنی.
یعنی اصلاح جامعه، اصلاح خودم و اصلاح نفْسم.
غدیر هر روز تکرار می‌شود و ندای هر که را من مولای اویم، بارها در گوش جانمان طنین می‌اندازد.
غدیر، همین جا است، همین نقطة نورانی فکر تو، غدیر، همین امروز است.
همین وجدان تو … و این پرسش، آیا من  نیز غدیر را فراموش کردم؟!

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:47 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


انتظار و انقلاب
رحیم کارگر[1]

انقلاب اسلامی ایران، ثمرة جوشش خونهای عاشورا و رویش شکوفههای انتظار است. دو آموزة مهم و حیاتی «عاشورا و انتظار» تأثیر شگرفی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتند؛ عاشورا به عنوان الگوی مبارزه با زشتیها، ستمها و انحرافات و انتظار، زمینه سازی برای ظهور و رهبری نائب عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه.
در این نوشتار به بحث «پیوند انقلاب اسلامی ایران با انتظار ظهور حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه» می پردازیم:
مسأله «غیبت امام زمان (عج)» و «انتظار ظهور منجی عالم بشری»، زمینه ساز تغییر نگرش و رفتارهای مردم ایران، تقویت بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه، گسترش روزافزون اندیشههای اصلاح گرانه، تلاش و کوشش برای تغییر و تحوّل، عدم پذیرش حاکمیّتهای سیاسی، داشتن امید و آرزو برای پیروزی و در نهایت قیام و انقلاب علیه بی عدالتی و فساد بوده است.
نقش و تأثیر اساسی «فرهنگ انتظار»، همانند عاشورا و شهادت، در شکل گیری مبانی فکری و ایدئولوژیکی انقلاب، غیر قابل انکار و تردید است. انتظار به طور مستقیم یا غیر مستقیم، محور فکری و رهبری انقلاب اسلامی بوده و نقش عمدهای در شروع و پیروزی آن داشته است.
به عقیدة شیعه، هر حکومتی، غاصب و ظالم است، به هر شکل و در هر قالبی که باشد؛ مگر آنکه امام معصوم   علیه السلامیا نایب او، زمام حکومت را در دست گیرد. به همین دلیل شیعیان در طول تاریخ، به طور مداوم، در یک جریان انقلابی مستمر به سر میبردند؛ نه آرام میگرفتند و نه آن را رها میکردند».[2]
«اعتقاد به مهدویت»، «انتظار امام غایب» و «تشکیل حکومت جهانی به دست او» جایگاهی بس والا و ارجمند در فرهنگ ناب شیعه دارد. شیعه، حیات و بالندگی خود را مدیون آن است و بر آن اساس زندگی و رشد میکند؛ نفس میکشد؛ نور و روشنایی میگیرد؛ هدایت و راهنمایی میشود و ...
«ماربین»، مستشرق معروف آلمانی، در کتاب «انقلاب بزرگ» میگوید: «از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه موجب امیدواری و رستگاری شیعه شده است، اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است».[3]
شاخصه و ویژگی عمدة «اعتقاد به مهدویت» انتظار و آمادگی مداوم و آگاهانه برای ظهور امامی است که از دیدهها غایب است و درصدد نابودی ظلم، ستم، فساد، تباهی، بیدینی و انحراف از جهان است.
مهدی (عج)، تنها یک اندیشه نیست که ما، در انتظار ولادت او باشیم و یک پیشگویی نیست که به امید آمدن مصداق آن نشسته باشیم؛ بلکه مهدی یک واقعیت خارجی است و انتظار آمدنش یک آماده باش است که ما منتظر عملیات او هستیم.
روحیة اصلاح طلبی و پیشرفت، قیام و انقلاب علیه بیعدالتیها، تلاش و کوشش برای پیشرفت و تعالی، مبارزه جویی با ظالمان و مفسدان، عدم همراهی با حاکمان نامشروع، تشکیل حکومت صالح و ... برداشت های صحیح و مجاهدانه از «انتظار» است. این نگرش، نقش مهم و محوری در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به رهبری داهیانة امام راحل (ره) داشت. بارزترین مشخصة تفکر سیاسی اسلام شیعی و مسأله انتظار، اجازة قیام علیه حاکمان ظالم است... .
منشأ این قدرت مذهبی، عمدتاً انتظار ظهور امام غایب و آمادگی شیعیان برای ایثار، جهاد، مبارزه، اصلاح گری و قیام در زمان غیبت بوده است. چنانکه الگویی با عظمت چون حسین علیه السلام، همیشه آنان را در صحنة قیام و انقلاب نگاه داشته است.
«حامد الگار»، در کتاب «انقلاب اسلامی در ایران»، ریشة انقلاب اسلامی ایران را با موضوع امامت از دیدگاه شیعه و مسأله غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه و پیامدهای سیاسی آن متصل میداند.[4]
از این نظر، اعتقاد به مهدویت و غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه ، یکی از منابع بالقوة انقلاب و مبارزه در شیعه است. این اصل از چند طریق به انقلاب و مبارزه، متصل میشود:
 
الف. مفهوم انتظار
انتظار، یک مفهوم فعال و مثبت دارد و آن، آمادگی روحی و جسمیِ منتظر، برای همراهی با آن حضرت در هنگام ظهور است.
از نظر امام خمینی (ره)، انتظار، زمانی معنای واقعی و اساسی خود را پیدا میکند که با امید به قدرت یافتن اسلام معنا شود؛ «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقُّق پیدا کند و مقدمات ظهور، إن شاءالله، مهیّا شود».[5]
 
ب. حکومت در عصر غیبت
ملت مسلمان ایران، بر اساس اعتقاد به امامت و غیبت امام معصوم  علیه السلام، به ولایت فقیه نیز همانند امامت مینگرند و اسباب و شرایط حاکمیت وی را فراهم میکنند. به همین سبب، دعوت فقیه عزیز و بزرگوار (امام خمینی) را برای اقامة حدود الهی و تشکیل حکومت اسلامی پذیرفته و قیام کردند. این نیز همان مایة انقلابی است که در امامت وجود داشت.
 
ج. مشروعیّت حکومت
نفی نظری مشروعیّت همه قدرتهای حاکم در عصر غیبت، همواره اندیشهای مهم و مؤثر بوده که شیعه از آن به عنوان مؤثرترین سلاح علیه حاکمان مستبد و ظالم، استفاده کرده است. قیام اصلاح طلبانة امام خمینی قدس سره، تبلور و نماد انتظار مردم برای ظهور نجات دهندة مستضعفان و ستم پیشگان از دست دنیا مداران فاسد و ستمگر بود.
خانم «تداسکاچ پل» در مقالهای خود، به این امر مهم اشاره کرده و مینویسد:
«... نقش امام خمینی، به عنون یک کانون مرکزی برای رهبری انقلابی، پژواکی از انتظار مداوم مردمی برای ظهور دوبارة امام دوازدهم را در خود داشت؛ امامی که مدتها قبل، از انظار پنهان گشته بود تا در زمانی که یک اسلام کامل- مقطع نهایی سیر تاریخ- پدید آید، او بار دیگر به جهان باز گردد».[6]
و بالاخره سخن را با این بیان امام راحل قدس سره پایان میبریم:
«امید است که این انقلاب جرقه و بارقهای الهی باشد که انفجاری عظیم در توده های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارک حضرت بقیة الله، أرواحنا لتراب مقدمه الفداء، منتهی شود».[7]
________________________________________
[1]- پژوهشگر برتر فرهنگی سال، با ارائه کتاب آینده جهان.
[2]- تاریخ عصر غیبت، ص376.
[3]- تهاجم یا تفاوت فرهنگی، انتشارات حُسن افزا، ص132 .
[4]- انقلاب اسلامی در ایران ص21 و 22.
[5]- صحیفة نور، ج20،ص196 .
[6]- «تداسکاچ پل»، مقاله حکومت تحصیل دار و اسلام شیعه در انقلاب و رهیافتهای نظری بر انقلاب اسلامی، ص206.
[7]-  صحیفة نور، ج15، ص75.

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:42 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


امام حسن عسکری علیه السلام
محمد رضا نصوری*

امام حسن عسکری علیه السلامیازدهمین پیشوای شیعیان، و پدر بزرگوار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در سال 232هـ /845م چشم به جهان گشود، پدر بزرگوارش امام دهم حضرت هادی علیه السلامو مادرش، بانوی پارسا و شایسته «حدیث» یا «حدیثه»[1] و در برخی منابع نامش را «سوسن»[2] و «عسفان»[3] یاد کرده‌اند.
از مشهورترین القاب امام عسکری علیه السلاممی‌توان به «الصّامت»، «الهادی»، «الرّفیق»، «الزّکی»، «النقی» و «الخالص» اشاره کرد.[4] «ابن الرضا» لقبی است که امام جواد علیه السلامو امام عسکری علیه السلامهر دو به آن شهرت یافته‌اند.[5]
امام عسکری علیه السلامقریب به 6 سال امامت مسلمین را عهده‌دار بودند و در طول این مدت نسبت به هدایت مردم و حفظ جان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زحمات زیادی را متحمل شدند.
حاکمان دوران امام عسکری علیه السلامکه بیشترین فشار را به حضرت وارد می‌کردند، عبارتند از:
1- المعتزّ بالله (252-225هـ ) 2- المهتدی بالله (255-256هـ ) 3- المعتمد بالله (256-279هـ )
امام علیه السلامدر این دوران به صورت پنهانی و با اجرای اصل «تقیه»، با سیستم سازمان وکالت امور شیعیان را دنبال می‌فرمودند.
امام عسکری علیه السلام، در سال 243هـ با فشار متوکل عباسی به سامراء منتقل شد[6] ، چون تصوّر عباسیان این بود که ممکن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند دست به قیام بزنند. لذا حضور آنها در مرکز خلافت، مانع از چنین اقدامی می‌شود.
اقامت طولانی امام عسکری علیه السلامدر سامراء جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست؛ به طوری که حضرت مجبور بودند هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه رفته و حضور خود را اعلام نماید[7] از طرفی هم تنها پیروان و شیعیان خاص می‌توانستند با آن حضرت ارتباط داشته باشند.[8]
امام عسکری علیه السلاماگر چه بسیار جوان و تحت مراقبت جاسوسان و عاملان خلیفه بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی شهرت فراوانی پیدا کرده بودند، حتی روزهایی که حضرت به مقر خلافت می‌رفت، در طول مسیر حضرت، که مملو از مردم و بسیار شلوغ بود، مردم به احترام ساکت می‌شدند و جمعیت با شور و شعف بسیار به امام علیه السلاماظهار ارادت می‌کردند.[9]

اوضاع سیاسی، اجتماعی عصر امام عسکری علیه السلام
در این زمان شیعیان به صورت یک قدرت عظیم در عراق مطرح بود و علناً با حاکمان عباسی مخالفت می‌کردند و حاکمان عباسی نیز، توجه و فشار خود را معطوف امامان علیهم السلام شیعه و پیروان آنان کرده بودند. از یک سو عباسیان می‌دانستند که مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف در نسل امام عسکری علیه السلامخواهد بود لذا با گسترش جاسوسان خود مراقب وضع زندگی امام علیه السلامبودند؛ حتی در زمان معتز امام علیه السلامبازداشت و روانه زندان شده بود و  به «سعید حاجب» مأموریت داده بود تا امام علیه السلامرا به سوی کوفه ببرد و در بین راه حضرت را به شهادت برساند ولی پس از سه روز همراهان وی، خود او را به هلاکت رساندند.[10] «مهتدی» هم تصمیم به قتل امام علیه السلامگرفت ولی موفق به اجرای آن نشد.
از سوی دیگر، امام عسکری علیه السلامباید زمینه را برای امامت فرزندش و آمادگی مردم برای ورود به عصر غیبت را فراهم می‌کردند، که با فشار و محدودیت‌های حاکمان عباسی کار بسیار دشواری بود البته این زمینه سازی از قبل توسط امامان گذشته انجام گرفته بود ولی در زمان امام عسکری علیه السلامجلوة بیشتری می‌یافت زیرا امام علیه السلامبا وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، او را تنها به شیعیان و مریدان خاص نشان داده بود و تماس مستقیم شیعیان، با خود آن حضرت، روز به روز محدودتر و کمتر می‌شد.

بخشی از فعالیتهای امام حسن عسکری علیه السلام
1. رساله‌ها و نامه ها
رساله‌ها و نامه هایی از امام حسن عسکری  علیه السلامدر تاریخ ثبت شده است که آنها را برای شیعیان، برخی مناطق شیعه نشین، یا افراد عادی فرستاده اند حتی زمانی که در حصر عباسیان بودندو در نامه‌ها ضمن اشاره به معارف دینی و لزوم انجام احکام الهی، بسیاری از مسائل لازم و ضروری را یادآوری یا بر انجام برخی کارها پافشاری کرده اند که برای نمونه، می‌توان از نامة امام عسکری علیه السلامبه علی بن حسین بابویه اشاره نمود که امام در این نامه برای ایشان دعا نمودند و خداوند دعای ایشان را مستجاب نموده و شیخ صدوق را به او عطا کرده است.[11]
2. تأسیس حوزه علمیه
یکی از دغدغه‌های اصلی امامان شیعه حفظ شیعان و تربیت نیرو بوده است امام عسکری  علیه السلامبا تأسیس مرکز علمی در پی تربیت نیرو بر آمده و شاگردان والامقام و ارجمندی تحویل جامعه داده اند مانند احمد بن اسحاق قمی، عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح (هر دو از نواب اربعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبدا... بن جعفر حمیری مؤلف کتاب الغیبة و الحیرة از کارگزاران نواب اول ودوم بوده است.
البته هدف امام عسکری  عجل الله تعالی فرجه الشریف ضمن تشویق نشر دهندگان و نگهبانان فرهنگ اهل بیت  علیه السلام، آنان را به مناطق مختلف شیعه نشین اعزام کرده تا ضمن پاسخ گو بودن به شبهات، ارتباط با شیعیان را حفظ نمایند.
3. مبارزه با انحرافات و شبهات
بخشی از فعالیت‌های علمی امام حسن عسکری علیه السلاممربوط به موضعگیری‌های قاطع ایشان در برابر اندیشه‌های انحرافی صوفیان، واقفه، مفوضه و... بود که حضرت با صراحت موضع گرفته و ضمن باطل و دروغ دانستن آنان شیعیان را از انحراف حفظ می‌نمودند و مناظره با کسانی که عقائد باطل داشتند و مردم را دچار شک و تردید می‌نمودند؛ مانند مقابله با راهب نصرانی ومناظره و گفتمان با فیلسوف معروف عراقی بنام یعقوب بن اسحاق کندی.[12]
4. ساماندهی و تقویت سازمان وکالت
این سازمان‌ همان نظام ارتباط امام با شیعیان بود که از عصر امام صادق علیه السلامشکل گرفته و در طی ده‌ها سال فعالیت مخفی خود را ادامه داده بود در زمان امام عسکری علیه السلامچون شیعه رفته رفته به عصر غیبت نزدیک می‌شد لذا امام عسکری علیه السلامراه را برای حرکت سازمان وکالت در مسیر خودش هموار نموده بود ایشان همانند پدر بزرگوارش وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نموده تا بر کار سایر وکلا نظارت داشته باشند علاوه بر این عثمان بن سعید عمری را به عنوان وکیل الوکلای خود معرفی نمود تا همة وکلا به او مراجعه کنند.[13]
البته انجام تمام امور با تاکتیک و سیاست تقیه و رازداری صورت می‌گرفت.
5. توجه ویژه به شیعیان
با اینکه امام عسکری علیه السلامتحت حفظ ونظارت مأموران عباسی بود و شیعیان تشنه دیدار آن حضرت بودند با این اوصاف حضرت به همه تأکید می‌کردند جهت حفظ اتحاد و انسجام میان شیعیان با سیاست تقیه از همدیگر محافظت نمایند و خودشان هم نسبت به حفظ شیعیان حساسیت ویژه ای داشتند. امام برای اینکه شیعیانش شناخته نشوند به آنها دستور داد، در روزی که ایشان می‌خواهند برای دیدار با معتمد عباسی از منزل خارج می‌شوند به آن حضرت سلام نکرده حتی با دست به ایشان اشاره نکنند چرا که در امان نخواهند بود.[14]
6. زمینه سازی برای ورود شیعه به عصر غیبت
مسأله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مسأله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم علیه السلامومحرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود که از عصر پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم شروع و در عصر هریک از امامان علیه السلامشیعه به طور مستمر ادامه یافت و هر امام شیعه به نوبة خود؛ با توجه به نزدیک بودن عصر غیبت، نسبت به مسأله غیبت تأکید می‌فرمودند و از سوی دیگر نسبت به انکار وجود امام علیه السلامو انحراف حاصل از غیبت امام معصوم علیه السلامبه شیعیان هشدار می‌دادند. امام حسن عسکری علیه السلامدر همین راستا اقداماتی انجام دادند؛ نظیر:
الف) مطلع کردن شیعیان نسبت به تولد فرزندش مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
از آن جا که به دلیل جاسوسان و دشمنان، ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بصورت مخفی انجام گرفته بود و بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت به گمراهی روند. لذا امام عسکری علیه السلامبه طرق مختلف شیعیان را نسبت به وجود فرزندش مطلع می‌کردند.
احمدبن اسحاق که از بزرگان شیعه می‌باشد، می‌گوید خدمت امام حسن عسکری  علیه السلامشرفیاب شدم تا از ایشان در مورد امام بعد از ایشان سؤال کنم که آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه سال که رویش مانند ماه تمام می‌درخشید بر دوش خویش داشت[15] همچنین محمدبن عثمان دومین نائب نقل می‌کند که به همراه چهل نفر از شیعیان نزد امام عسکری علیه السلامگردهم آمدیم و آن حضرت فرزندش را به ما نشان داد.[16] گفتنی است که حضرت بارها برای فرزندش عقیقه[17] نمودند تا ضمن اجرای برنامه و سنت اسلامی به
دیگران بفهماند که از وی فرزندی باقی است.
ب) ارجاع سؤالات افراد به فرزندش

حضرت امام حسن عسکری علیه السلاممحل مراجعه سؤالات شیعیان و نمایندگان خود بود و حضرت برای آماده سازی شیعیان، برخی از سؤالات مراجعه کنندگان را به فرزندش محول می‌کردند؛ برای نمونه به روایتی اشاره می‌کنیم: سعدبن عبدالله قمی به همراه احمدبن اسحاق قمی نقل می‌کنند که نزد امام یازدهم علیه السلامشرفیاب شدیم و سؤالات خود را با ایشان در میان گذاشتیم و حضرت به فرزندش اشاره کرد و فرمود: از نور چشمم سؤال کن و فرزند حضرت رو به من کرده و فرمود: هرچه می‌خواهی سؤال کن.[18] به نوعی حضرت امام عسکری علیه السلامدر پی معرفی جانشین خود بوده‌اند.
ج) کاهش ارتباط مستقیم با شیعیان
امام حسن عسکری  علیه السلامچون در حصر و کنترل حکام عباسی بودند وهم به لحاظ آن که در عصری نزدیک عصر غیبت می‌زیستند، غالباً پنهان بوده و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات، توقیعات و وکلاء انجام می‌گرفت تا آنان آمادگی دوران غیبت را بیابند.
د) دعا بری ولی امر منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف
حضرت امام عسکری علیه السلامدر دعایی برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خداوند برایش چنین دعا می‌کند: «... خداوندا او را از شر هر تجاوز کار و طغیانگر و از شر همة آفریدگانت نگه دار و او را از پیش رویش و از پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ کن و او را نگهبان باش و از اینکه به او بدی برسد نگاهش دارد و در مورد او، پیامبرت و خاندان پیامبرت را نگاه دار و به سبب او عدالت را آشکار کن، با یاری ات او را پشتیبانی کن، یاورانش را یاری کن و...‌».[19]
________________________________________
* . کارشناس تاریخ و مهدویت.
[1]. الارشاد، شیخ مفید، ص335.
[2]. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج2، ص249.
[3]. فرق الشیعه، نوبختی، ص105.
[4]. دلائل الامامة، محمد بن جریر طبری، ص223.
[5]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج50، ص236.
[6]. الارشاد، شیخ مفید، ص334.
[7]. الغیبة، طوسی، ص129.
[8]. مناقب، ابن شهرآشوب، ج3، ص533.
[9]. الغیبة، طوسی، ص129.
[10]. بحارالانوار، مجلسی، ج50، ص313-311.
[11] . روضات الجنات، ج4، ص4-273، محمد باقر خوانساری به کوشش اسدا... اسماعیلیان.
[12] . مناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج4، ص425، به کوشش محمد حسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسول محلاتی.
[13] . تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایی، ص170.
[14] . بحارالانوار، ج50، ص269.
[15] . کمال الدین، صدوق، ج2، باب38، ح1، ص80.
[16] . همان، ج2، باب43، ح2، ص162.
[17] . قربانی کردن گوسفند و اطعام گوشت آن به محرومان.
[18] . همان، ج2، باب43، ح21، ص190.
[19] . مصباح المتهجّد کفعمی، ص399، جمال الاسبوع، سیدبن طاووس، ص296 (به نقل از فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام، ص441-440).


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:41 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: جمعه 103 آذر 2
مهدی یاور امروز: 252
مهدی یاور دیروز: 44
کل مهدی یاوران: 358371

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [121]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [144]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی