سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انتظار موعود در آیین یهود
محمدمهدی کریمینی

خبرگزاری فارس:در این مقاله دیدگاه دین یهود درباره انتظار موعود و مصلح کل، مورد توجه قرار میگیرد که مهمترین منبع، همان تورات و تلمود، شرح و تفسیر قوانین یهود، خواهد بود . ناگفته نماند که ما در صدد اثبات مهدی موعود با استدلال به بشارتهای کتب قدیم نیستیم و اصولا به آنها احتیاج نداریم، بلکه با مطالعه دیدگاه یهود در این زمینه، روشن میشود که عقیده به انتظار موعود و نجات دهنده فوق العاده جهانی، یک عقیده مشترک دینی است .

چکیده
آرزوی ظهور یک مصلح، در همه مذاهب، امری مشترک و از اصول مسلم اعتقادی ادیان به شمار میرود . انتظار موعود، نه تنها در ادیان زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلام وجود دارد، بلکه در کتب یونان قدیم، افسانه‏ های میترا، کتب قدیم چینیان، عقاید هندیان و در بین اهالی اسکاندیناوی و حتی در مصریان قدیم و بومیان وحشی مکزیک و نظایر آنها نیز میتوان یافت . علایم و مشخصاتی که در سایر ادیان بری آن نجات‏دهنده بزرگ ذکر شده، در مورد مهدی (عج)، موعود اسلام نیز قابل انطباق است . در این مقاله، با توجه به مهمترین کتاب یهود; یعنی تورات، انتظار موعود را بررسی میکنیم .

مقدمه
انتظار موعود، موضوعی است که در همه مذاهب بزرگ جهان و از جمله دین یهود، از اهمیت‏خاصی برخوردار است . آرزوی ظهور یک مصلح بزرگ جهانی، در همه مذاهب مشترک بوده و از اصول مسلم اعتقادی این ادیان به شمار میرود .
این امر، علاوه بر این که از تعالیم دینی کتب آسمانی، مانند تورات، انجیل و قرآن کریم به حساب میآید، از اموری است که به سرنوشت‏بشریت و تکامل انسان هم ارتباط دارد . به عبارت دیگر، وقتی انسان ناامید میشود و میبیند که با وجود این همه ترقی و پیشرفتهای فکری و علمی، روز به روز به فساد و تباهی بیشتری کشیده میشود و اختراعات و اکتشافات حیرت‏آور، نتوانسته انسان را از سردرگمی نجات دهد، بنا به فطرت ذاتی خود، متوجه درگاه خداوند بزرگ میشود و از او بری رفع ظلم، ستم و بحرانهای روحی و معنوی کمک میجوید .
از این رو، در همه قرون و اعصار، آرزوی موعود جهانی، در دلهای خداپرستان وجود داشته است و این آرزو، تنها در میان پیروان مذهبهای بزرگ مانند زرتشتی، یهودی، مسیحی و مسلمان سابقه ندارد، بلکه آثار آن را در افسانه ‏های یونانی، افسانه‏ های میترا در ایران، کتب قدیم چینیان، عقاید هندیان و در بین اهالی اسکاندیناوی و حتی در میان مصریان قدیم و بومیان وحشی مکزیک و نظایر آنها نیز میتوان یافت . (2)
با مطالعه کتابهای آسمانی و تاریخ ادیان، به خوبی روشن میشود که عقیده به موعود و مصلح کل، اختصاص به شیعه یا اسلام ندارد، بلکه تمام ادیان و مذاهب آسمانی در این عقیده مشترکند . پیروان همه ادیان معتقدند که در یک عصر تاریک و بحرانی که جهان را فساد، بیدادگری و بیدینی فرا گرفته، نجات دهنده‏ی بزرگ طلوع میکند و به واسطه نیروی فوق العاده غیبی، اوضاع آشفته جهان را اصلاح میکند و خداپرستی را بر بیدینی و مادیگری غلبه میدهد .
البته هر ملتی او را با لقبی مخصوص میشناسد; زرتشتیان او را به نام سوشیانس; یعنی نجات دهنده جهان، عیسویان به نام مسیح موعود، یهودیان به نام سرور میکائیلی و مسلمانان به نام مهدی موعود میشناسند .
هر ملتی نیز آن موعود نجات بخش را از خودش میداند; مثلا زرتشتیان او را ایرانی و از پیروان زرتشت میدانند، عیسویان او را هم کیش خودشان میشمرند، یهودیان او را بنیاسرائیلی و از پیروان موسی میشمرند و مسلمانان او را از دودمان بنی هاشم و فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله میشمارند، که البته اسلام، به‏طور کامل‏ومشخص، این شخصیت جهانی و موعود کل را معرفینموده اما در سایر ادیان چنین نیست .
نکته قابل توجه این که علائم و مشخصاتی که در سایر ادیان بری آن نجات دهنده بزرگ ذکر شده، در مورد مهدی، موعود اسلام; یعنی فرزند بلا فصل امام حسن عسکری علیه السلام نیز قابل انطباق است; زیرا میتوان او را از نژاد ایرانی شمرد، چرا که مادر حضرت سجاد علیه السلام که جد امام زمان علیه السلام است، یک شاهزاده خانم ایرانی به نام شهربانو، دختر یزدگرد، پادشاه ساسانی بود . همچنین میتوان او را از دودمان بنی اسرائیل شمرد; زیرا بنی هاشم و بنی اسرائیل، هر دو از نسل ابراهیم خلیلند; بنیهاشم از نسل اسماعیل و بنیاسرائیل از نسل اسحاق‏اند . با عیسویان نیز نسبت دارد; زیرا مادر حضرت صاحب الامر (عج) یک شاهزاده خانم رومی به نام نرجس بوده که به صورت شگفت‏انگیزی خود را به امام حسن عسکری علیه السلام میرساند . (3)
عشق به صلح و عدالت، در درون هر کسی وجود دارد . همه از صلح و عدالت لذت میبرند و با تمام وجود، خواهان جهانی سرشار از صلح و عدالتند و بر همین اساس، همه اقوام و ملل، منتظر مصلح کلند .
بررسی دیدگاه ادیان آسمانی و بلکه همه مذاهب در مورد موعود و مصلح جهانی، بسیار قابل توجه است ولی مسلمانان کمتر به این مهم توجه کرده‏اند . وقتی بشریت ‏به این مهم توجه پیدا نماید که عقیده به ظهور یک نجات دهنده فوق العاده جهانی، یک عقیده مشترک دینی است که از مصدر وحی سرچشمه گرفته و همه پیامبران بدان بشارت داده و همه ملل در انتظار او هستند، در این صورت، مسلمانان بویژه شیعیان، به خیالبافی، عقاید خرافی و نظایر آن متهم نمیگردند .
در این گفتار، دیدگاه دین یهود - و نه همه ادیان آسمانی - درباره انتظار موعود و مصلح کل، مورد توجه قرار میگیرد که مهمترین منبع، همان تورات و تلمود، شرح و تفسیر قوانین یهود، خواهد بود . ناگفته نماند که ما در صدد اثبات مهدی موعود با استدلال به بشارتهای کتب قدیم نیستیم و اصولا به آنها احتیاج نداریم، بلکه با مطالعه دیدگاه یهود - و البته ادیان آسمانی دیگر - در این زمینه، روشن میشود که عقیده به انتظار موعود و نجات دهنده فوق العاده جهانی، یک عقیده مشترک دینی است .
البته همان طور که بیان شد، مهمترین منبع مورد استناد در این مقاله، تورات و تلمود است; چه این که هدف ما بیان مساله انتظار موعود از دیدگاه یهود است . با این حال، از استفاده از کتب دیگر غفلت نورزیده‏ایم .

یهود; هنوز انتظار
شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان، در تاریخ پر فراز و نشیب یهودیت و مسیحیت موج میزند . یهودیان، در سراسر تاریخ محنت‏بار خود، هر گونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کرده‏اند که روزی مسیحا بیاید و آنان را از گرداب ذلت، درد و رنج رهانده، فرمانروی جهان گرداند .
در عصر ما نیز که یهودیان صهیونیست، خود بر پی خاسته و با اشغال فلسطین، در صدد برآمده‏اند حقارت همیشگی قوم یهود را برافکنند، چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است . درست است که اقلیتی ناچیز از یهودیان، بر اثر دلبستگی شدید به امیدهای قدیم، تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی شمرده و پیوسته با آن مخالفت کرده‏اند، ولی سواد اعظم یهودیت، آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشی عصر مسیحا دانسته‏اند .
هم اکنون صهیونیست‏های اشغالگر فلسطین، علاوه بر دعاهای مسیحایی مرسوم، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم اسرائیل غاصب (پنجم ماه ایار عبری)، پس از دمیدن در شیپور عبادت، اینگونه دعا میکنند:
«اراده خداوند، خدی ما چنین باد که به لطف او شاهد سپیده دم آزادی باشیم و نفخ صور مسیحا، گوش ما را نوازش دهد .» (4)
در سراسر تاریخ بنی اسرائیل، کسانی به عنوان موعود یهود برخاستند و با گرد آوردن برخی افراد ساده لوح، بر مشکلات آنان افزودند . اما در این میان، حضرت عیسی، مسیح بن مریم علیهما السلام ظهور کرد و با داشتن شخصیتی بس والا و روحی الهی، دین بسیار بزرگی را بنیاد نهاد و گروه بیشماری را به ملکوت آسمان رهنمون شد .
مسیحیت نیز، بر اساس اندیشه انتظار پدید آمد و پس از رفتن حضرت عیسی مسیح علیه السلام پیوسته مسیحیان در سوز و گداز و شوق بازگشت دوباره وی، روزگار گذرانده‏اند . شوق و هیجان امید به ظهور آن حضرت، هنگام نزدیک شدن سال 1000 میلادی میان مسیحیان اوج گرفت . اکنون نیز در آستانه هزاره سوم میلادی، چنین وضعی در جوامع مسیحی مشاهده میشود .

نشانه‏ های ظهور نزد یهود
یهود در کتابهای خودشان علائم و نشانه‏هایی را بری مصلحی که در انتظارش هستند، ذکر کرده‏اند که در این جا به چند نمونه آن اشاره میکنیم:
1 - همه سبطهای ده‏گانه اجتماع کنند و در مقابل حکومت واحد از بیت داوود، خاضع میباشند .
2 - یاجوج و ماجوج شکست میخورند .
3 - کوه زیتون شکاف بر میدارد .
4 - وادی مصر خشک میشود .
5 - آبهی گوارا در اورشلیم و از بیت‏المقدس بیرون میآید .
6 - ده نفر مرد از قومیتهای مختلف دنیا به لباس یک یهودی میچسبند و از او التماس میکنند که با او باشند; زیرا اینان شنیده‏اند که خدا با یهود است .
7 - شرورهای زمین نابود شوند; اینان نظرشان این است که مسیح علیه السلام نمیآید، مگر بعد از آن که بر دین بنی اسرائیل خروج کرده‏اند، از بین رفته باشند . به همین جهت، بر هر یهودی واجب است تا حد امکان کوشش کند که با سایر امتها اشتراک نداشته باشند تا تمام قدرت و حکومت، فقط در اختیار یهود بماند . و قبل از آن که یهود به طور نهایی بر بقیه امتها حاکم شود، باید جنگ به پا شود و ثلث دنیا نابود گردد و یهود، هفت‏سال پی در پی بماند و سلاحهایی را که بعد از پیروزی به دست آورده‏اند، بسوزانند . در چنین روزی است که یهود به بالاترین مرحله ثروت و سرمایه‏داری رسیده و همه اموال دنیا را مالک شده است و بزودی گنجهای اینان، خانه ‏های بزرگی را پر میکند که بری حمل کلیدهای این خانه‏ها سیصد الاغ لازم است و این زمانی است که مردم دسته دسته به یهود داخل میشوند و همگان از آن استقبال میکنند . غیر از مسیحیها که هلاک میشوند; زیرا آنان از نسل شیطانند . (5)
در تعالیم تلمود راجع به نشانه‏ های ظهور مصلح یهود، چنین آمده است:
«بر هر یهودی واجب است که کوشش کند تا حکومت دنیا را به دست‏بگیرد و بقیه امم، با کمال خواری و ذلت قرار بگیرند و قبل از سلطه نهایی، باید جنگی به پا شود و دو ثلث عالم از بین برود و یهود، هفت‏سال باقی میماند و سلاحهایی را که به دست آورده‏اند، میسوزاند و در این هنگام، دندانهای دشمنان بنی اسرائیل به اندازه 22 ذراع شده و از دهنها بیرون آمده است!
زندگی یهود در این دوره، در جنگ با سایر امم است و بزودی مسیح حقیقی میآید و شخص منتظر، به پیروزی میرسد و مت‏یهود، به اوج سرمایه‏داری و ثروت میرسد; چون که مالک تمام املاک دنیا میشود; به طوری که بری حمل کلیدهای گنجهای آنان، حداقل سیصد الاغ لازم است .» (6)
با توجه به مطالب یاد شده، روشن میشود که اصل ظهور منجی جهان در نزد پیروان دین یهود، ثابت و مسلم است . در عین حال، بغض و کینه آنان نسبت‏به همه ادیان و مخصوصا مسیحیت قابل انکار نیست . از آرزوهای یهود آن است که از طریق ظهور موعود منتظر، بر همه بشریت مسلط شوند و همه ملل و اقوام دنیا، تسلیم یهود و تحت استعمار آنان باشند . توجه به این نکته ضروری است که مساله منجی جهانی، صبغه یهودیت‏یا نژاد یهودی ندارد .

جنگهای مذهبی و نشانه‏ های ظهور
در آغاز قرن هفدهم، نشانه‏ های بیشتری بری نزدیک بودن قطعی عصر مسیحایی مشاهده شد . چندین جنگ مصیبت‏بار و شرم آور، میان کاتولیکها و پروتستانها در اروپا در گرفت که به نظر میرسید آنها دوران مصیبت‏بار قبل از عصر مسیحا را محقق میکنند و جنگهای سی ساله، (1618 - 1648) اوج آنها بود . در آغاز، جنگی میان شهریاران کاتولیک و پروتستان آلمان رخ داد و بتدریج، تمام قدرتهای اروپا را درگیر کرد و سرانجام، آشوب و در هم ریختگی در همه ممالک، بالا گرفت .
گرچه در این دوران خونین، یهودیان آزار ویژه‏ی ندیدند و شاید برخی از مسیحیان به آنان توجه بیشتری کردند، ولی بسیاری از جوامع یهودی ویران شدند و بر اثر آشفتگی عمومی حاکم بر اروپا، برخی زیانهای مادی بری آنان به بار آمد .

آزادی یهود و تقویت آرمان ظهور
در تاریخ یهود، همیشه وجود آشوبها و جنگهای بزرگ، اندیشه انتظار موعود را تقویت نکرده است، بلکه در مواردی که با یهودیان خوش رفتاری شده و پستهای مهم را اشغال کرده‏اند، این آرمان تقویت‏شده است . جولیوس کرینستون در این باره میگوید:
«یک امر شگفت‏آور این که همین آزادی و خوش رفتاری با یهودیان در بسیاری از کشورها و نیل آنان به مقامهای بلندی در شوراهای شهر و امور مالی و اقتصادی جهان از دیدگاه طبقه دیگری از یهودیان، نشانه نزدیک شدن عصر مسیحایی (عصر ظهور) تلقی شد . یهودیان ستم‏دیده اروپی شرقی، طبعا بری رهایی سریع اشتیاق داشتند و دعا میکردند . پیر و جوان، افسانه‏ های مسیحا و شگفتی و شکوه آمدنش را میگفتند . به دست آوردن حق شهروندی و امتیازات سیاسی، در نظر آنان به اندازه بازگشت کامل دولت قدیم تحت رهبری مسیحی آرمانی که «مسح شده‏» خداست، اهمیت نداشت . رنجهای تبعید، عرصه را بر ایشان تنگ کرده بود و بری رهایی خود از آن وضعیت نکبت‏بار، جز از طریق حوادث فوق طبیعی، چشم‏اندازی نداشتند . هنگامی که اخبار درخشیدن بزرگان و سیاستمداران یهود به این جوامع رسید (و غالبا به شکل مبالغه‏آمیزی نقل میشد که قدرتهای حاکم در اروپا به برادران ایشان علاقه نشان میدهند)، مفاهیم بی روح یک مسیحا و یک عصر مسیحایی، شکل دقیقتری بر خود میگرفت . اندیشه رهایی از تنگنی موجود به وسیله جریان طبیعی به طور ناخودآگاه با امید مبهم دوران مسیحایی در هم میآمیخت .
آزادی یهودیان در کشورهای اروپی غربی، مقدار معینی از خود آگاهی و غرور ملی را در دلهای یهودیان مشرق برانگیخت و معماران بعد، پایه‏ های جنبش ملی بزرگ یهودیان یعنی; صهیونیسم را بر آن بنا کردند .» (7)
از نظر این نویسنده، عده قلیلی از یهودیان بر این عقیده بودند که با تشکیل رژیم اسرائیل در سرزمینهای مقدس، زمینه‏ساز ظهور مسیح خواهند بود . از این رو، احساسات یهودیان را بری سرزمین مقدس برانگیختند و ثروتمندان را بری ایجاد آبادیهای یهودینشین، تشویق کردند .
در مقابل، عده کثیری از یهودیان، عقیده یاد شده را رد میکردند و عقیده داشتند که نجات، تنها از طریق دخالت مستقیم خدا به دست میآید، سرعت‏بخشیدن به دوران رهایی از طریق ایجاد مهاجرنشین‏های یهودی در فلسطین، نقض آشکار شریعت‏به شمار میرود . (8)
در این میان، نباید از نقش استعمارگران در مساله فلسطین غفلت ورزید . آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی، در تاسیس این غده سرطانی در قلب کشورهای اسلامی تلاش گسترده‏ی داشتند . اکنون نیز این حمایتها، در ابعاد سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی ادامه دارد; بری مثال، آمریکا سالانه حدود چهار میلیارد دلار به صورت کمک بلا عوض در اختیار این رژیم قرار میدهد .

یهود; انتظار مسیح علیه السلام و محورهای آن
از برخی تعالیم دین یهود روشن میشود که شخص منجی و موعود منتظر، کسی جز حضرت عیسی مسیح علیه السلام نیست و در واقع، این عقیده، یکی از اشتراکات این دین، با مسیحیت میباشد . «توماس میشل‏» در این باره میگوید:
«تعالیم انبیا، در بر افروختن آتش شوق قیام مسیح در دلهای قوم عهد عتیق (یهودیان) تاثیر بسزایی داشت; خدا قوم خود را در حالت نکبت و ذلت‏باقی نخواهد گذاشت‏بلکه خود او کسی را مسح کرده، بری نجات مردم خواهد فرستاد (عنوان «مسیح‏» از اینجا میآید). از کتابهای نبوت معلوم میشود که آرزوی آمدن مسیح بر گرد سه محور اساسی میچرخید که البته این محورهای سه‏گانه به گونه‏ی مشخص از یکدیگر جدا نشده‏اند:
محور اول: مسیح پسر داوود
برخی از انبیا، مانند حزقیال و ملاکی، اعلام داشتند که خدا بزودی یک مسیح را از نسل داوود بری بازگرداندن شکوه بنیاسرائیل خواهد فرستاد . انتظار میرود که مسیح یاد شده، قوم خود را از دست‏حاکمان مشرک رهایی بخشد و قدرت شریعت‏خدا را بری گروه کوچکی که در زمان تنگی، وفادار و مطیع فرمان خدا باقی خواهند ماند، بسط و اعتلا ارزانی کند . در این سلطنت (یا ملکوت) جدید، عدالت و نیکی به مستمندان و پرستش درست و خالصانه خدا، حکمفرما خواهد بود . خدا نیز از طریق مسیح خویش، بر قوم خود حکومت‏خواهد کرد .
برخی از انبیا مژده دادند که این سلطنت تنها بری یهود نیست، بلکه همه ملتهای جهان از آن برخوردار خواهند شد .
محور دوم: بنده خدا
اشعیی نبی از «بنده خدا» که خواهد آمد، سخن گفته است: وی به دور از هر قدرت نظامی و اقتصادی و هر شکوه ظاهری و نفوذ کلمه خواهد آمد . همچنین او از روی ایمان و تسلیم به اراده خدا، مخالف هر گونه شدت عمل، داری صبر و بردباری بری تحمل دردها و ستمها خواهد بود و با تحمل بار گناهان قوم، همچون وسیله‏ی بری نجات، عمل خواهد کرد .
محور سوم: پسر انسان
این شخصیت پیچیده، در کتاب دانیال آمده است . آن کتاب، به شیوه ادبی مکاشفات نوشته شده و فهم شیوه مذکور بسیار دشوار است; زیرا اشکال و رموز پیچیده و ناآشنایی در آن وجود دارد . ادبیات مکاشفه، به دوره‏ی از تاریخ یهود تعلق دارد که قوم، زیر ستم بود و به همین دلیل، آمال و آرزوهای خود را در قالب اشارات و رموز بیان میکرد .
نوشته‏ های مکاشفه، از «روز خداوند» سخن میگوید و این که خدا بری اصلاح مفاسد و اشرار و رهایی بخشیدن به کسانی که بر ایمان خود استوار مانده‏اند، در جهان وارد عمل میشود . به گفته ادبیات مکاشفه، به نشانه فرا رسیدن روز خداوند، «پسر انسان‏» از آسمان فرو خواهد آمد و ملکوت الهی را بر پا خواهد ساخت .» (9)

بحران پیش از ظهور از نظر یهود
از نظر یهود، دوران پیش از ظهور، همراه با ستم به قوم بنی اسرائیل خواهد بود . امتها در ستم کردن به بنی اسرائیل بر یکدیگر سبقت‏خواهند گرفت و هر گرفتاری تازه، چنان شدید خواهد بود که گرفتاریهای قبلی را از یادها خواهد برد .
گفته‏ های یهود در این باره، قدری خرافه گونه است و بعضی از مطالب بیان شده، با افسانه‏ های کتب قدیم شباهت‏بیشتری دارد، هر چند این مطالب مربوط به دوران پیش از ظهور، از کتاب مقدس یعنی تورات اخذ شده است .
جولیوس کرینستون میگوید:
«پیش از آمدن مسیحا، یک ستون آتش در جهان ظاهر خواهد شد و چهل روز در برابر چشمان اقوام روی زمین، بر پا خواهد بود . آنگاه، مسیحی پادشاه، بری حرکت از مکانی در فردوس به نام «لانه گنجشک‏» فرمان خواهد یافت . او نخست در ایالت «جلیل‏» ظاهر خواهد شد; زیرا جلیل نخستین ناحیه‏ی بود که به دست رومیان ویران گردید . یک ستاره تابان در آسمان ظاهر خواهد شد و هفت‏ستاره دیگر، آن را محاصره خواهند کرد . آنها به مدت هفتاد روز، روزی سه بار با آن ستاره تابان خواهند جنگید و هر شب، بلعیده و هر صبح، بیرون افکنده خواهند شد . پس از هفتاد روز، آن ستاره از میان خواهد رفت . مسیحا در ستون آتش مذکور پنهان خواهد شد و به دوازده ماه، نامرئی خواهد بود . سپس وی را به آسمان برده، تاج پادشاهی بر سر او خواهند گذاشت و تمام قدرت و شوکت‏یک پادشاه را به او عطا خواهند کرد . آنگاه، وی به زمین فرود خواهد آمد و ستون آتش، دوباره مرئی خواهد شد . مسیحا در سراسر عالم معروف خواهد گردید و ملتها، همراه با بسیاری از یهودیان بی ایمان، با او به جنگ برخواهند خاست . سپس در سال 73 از ششمین هزاره آفرینش جهان (1313 میلادی)، تمام اقوام در رم گرد خواهند آمد و خدا بر آنان باران آتش، تگرگ و سنگ فرو خواهد ریخت و ایشان به استثنی پادشاهانی [؟] که به رم نیامده‏اند، هلاک خواهند شد . این پادشاهان نیز خواهند خواست‏با مسیحا جنگ کنند و [فرزندان] اسماعیل در محاصره کردن اورشلیم به آنان خواهند پیوست . اما «او که بر آسمان نشسته است، میخندد .» بسیاری در پرستش خدا با یهودیان همراه خواهند شد و بدینگونه، خلقت تازه‏ی خواهند یافت; زیرا خدا ارواح تازه‏ی بری بازماندگان ایجاد خواهد کرد و آنان را بری ورود به هزاره هفتم آماده خواهد ساخت .» (10)

کیفیت ظهور مصلح یهود
همان طور که گذشت، یکی از اعتقادات یهود، ظهور مصلح در آخرالزمان است . اوست که اخلاق فاسد مردم را تطهیر کرده و اصلاح مینماید . یهود منتظرند که قائمی از اولاد داوود پیغمبر علیه السلام ظهور کند; به طوری که اگر لبهایش به دعا حرکت کند، تمام امتها نابود شوند و این موعود منتظر، به گمان یهود، همان مسیح است که وعده او به یهود داده شده است . (11)
همچنین، در باب کیفیت ظهور مصلح یهود، در تعالیم این دین، از قول یکی از پیامبرانشان به نام اشعیا چنین آمده است:
«بزودی کسی از اصل و نسب ابی داوود خروج، و روح رب بر او حلول میکند و روح حکمت و فهم و قدرت و معرفت‏خوف رب بر او حاکم میباشد . او به نفع بیچارگان، حکم به عدل میکند و بر آنان انصاف مینماید و منافق را نابود میکند و امنیت و آرامش برقرار خواهد کرد; به طوری که همه براحتی و در کنار هم زندگی میکنند .» (12)

فراوانی نعمت، بعد از ظهور مصلح یهود
یهود معتقد است که بعد از ظهور مصلح، نعمتهای گسترده، همه جی زمین را میگیرد و حیات و زندگی مردم، قرنها طول میکشد; به طوری که قد یک مرد به مقدار دویست ذراع میشود .
نیز معتقدند زمین اسرائیل بزودی نان و قماش میرویاند و بوته گندم، مانند درخت‏خرما در لبنان بلند میشود و بزودی هوا را میوزاند تا آن را آرد خوب و نرم قرار دهد .
و نیز زمین اسرائیل «فطیر» میدهد و هر دانه‏ی هزار دانه بار میآورد و شراب، فراوان میشود و بوته انگور، حاصل زیاد میآورد و ساختمان اورشلیم به اندازه سه میل ارتفاع پیدا میکند و دربهای آن از لؤلؤ و سنگهای اصیل است که هر ضلع آنها سی ذراع میباشد .
فقر از بین میرود و مردم تندرست میشوند و به فضیلت گرایش پیدا میکنند و عدالت و صداقت و صلح، حاکم میگردد و این زمان است که یهود بر تمام دنیا مسلط میشود و همه امتها بری آن مسیح، تسلیم میشوند و هر فرد یهودی، 2800 نوکر دارد که او را خدمت کنند! (13)

نگاهی به تورات
در ارتباط با جهان آینده، به برخی از آیات تورات استناد شده است . از مجموع این عبارات، این نکته استفاده میشود که از نظر یهود، جنگها و سختیهای فراوانی فرا روی بشر است . عده‏ی رستگار و عده بیشتری بدبخت و نابود میگردند . اگر چه مشکلات و دشواریهای فراوانی بری قوم یهود و پیروان حقیقی این آیین وجود دارد، اما در نهایت، رستگاری و نجات در انحصار یهودیان خواهد بود .
در تورات میخوانیم:
«و در آن زمان میکائیل، امیر عظیمی که بری پسران تو ایستاده است، خواهد برخاست و چنان زمان تنگی خواهد شد که از حینی که امتی به وجود آمده است تا امروز، نبوده و در آن زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت‏شود، رستگار خواهد شد و بسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده‏اند بیدار خواهند شد، اما اینان به جهت‏حیات جاودانی و آنان به جهت‏خجالت و حقارت جاودانی .» (14)
و در جی دیگر از تورات، میخوانیم:
«ی امتی که حیا ندارید! فراهم آیید و جمع شوید، قبل از آن که حکم نتاج بیاورید و آن روز مثل کاه بگذرد، قبل از آن که حدت خشم خداوند بر شما وارد آید، قبل از آن که روز خشم خداوند بر شما برسد . ی جمیع حلیمان زمین که احکام او را به جا میآورید! عدالت را بطلبید و تواضع را بجویید، شاید که در روز خشم خداوند مستور شوید; زیرا که غزه متروک میشود و اشقلون ویران میگردد و اهل اشدود را در وقت ظهر اخراج مینمایند و عقرون از ریشه کنده میشود . وی بر امت کریتیان که بر ساحل دریا ساکنند . ی کنعان، ی زمین فلسطینیان! کلام خداوند به ضد شماست و من تو را چنان هلاک میکنم که کسی در تو ساکن نخواهد بود ... و ساحل دریا بری بقیه خاندان یهودا خواهد بود تا در آن بچرند .» (15)
در دنیی آینده و در زمان موعود منتظر، نعمتهای فراوانی روی زمین به وجود خواهد آمد; چیزی که قبلا سابقه نداشته است . البته همان طور که قبلا بیان گردید، از نظر یهود، این نعمتها فقط بری پیروان یهود خواهد بود .
«و بار دیگر آفتاب در روز، نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی بری تو نخواهد تابید; زیرا که یهوه نور جاودانی تو و خدایت زیبایی تو خواهد بود .» (16)
«و واقع خواهد شد که هر ذیحیات جنبنده‏ی در هر جایی که آن نهر داخل شود، زنده خواهد گشت (شفا خواهد یافت)» . (17)
در آن زمان، درختان وادار میشوند تا هر ماه میوه آورند و انسان از آن میوه‏ها میخورد و شفا مییابد:
«و بر کنار نهر به این طرف و آن طرف، هر قسم درخت‏خوراکی خواهد رویید که برگهای آن پژمرده نشود و میوه‏های آنها لاینقطع خواهد بود و هر ماه میوه تازه خواهد آورد; زیرا که آبش از مقدس جاری میشود و میوه آنها بری خوراک و برگهای آنها به جهت علاج خواهد بود .» (18)
همچنین در آن زمان، صلح جاویدان در سراسر طبیعت‏حکمفرما خواهد شد:
«گرگ با بره سکونت‏خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و گاو پروار با هم (خواهند زیست) و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو بر خرس خواهد چرید و بچه ‏های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو، کاه خواهد خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و کودک از شیر باز داشته شده، دست‏خود را بر لانه افعی خواهد گذاشت .» (19)
از نظر تورات، دورانی از صلح پایدار و بی زوال و شادمانی و خرسندی پدید خواهد آمد . در جهان کنونی، انسان بنایی را میسازد و دیگری آن را فرسوده میکند . کسی نهالی را مینشاند و دیگری میوه آن را میخورد، اما در مورد جهان آینده، چنین میخوانیم:
«آنها بنا نخواهند کرد تا دیگری در آن ساکن شود و (درخت) غرس نخواهد کرد تا دیگری (میوه آن را) بخورد ... زحمت‏بیهوده نخواهند کشید و اولاد به جهت وحشت و اضطراب به دنیا نخواهند آورد .» (20)
_________________________________
پی نوشت:
1) مدرس دانشگاه، کارشناس ارشد حقوق بین الملل، محقق و نویسنده .
2) ر . ک .: علی دوانی، مهدی موعود (ترجمه جلد 13 بحار الانوار)، ص 178 .
3) ر . ک .: حبیب‏الله طاهری، سیمی آفتاب، مشهور، قم، 1378، صص 126 - 125 .
4) جولیوس کرینستون، انتظار مسیحا در آیین یهود، ترجمه حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1377، ص 13 .
5) البرهان، ج 1، ص 28 و قصة الدیانات، ص 376 . به نقل از باقر شریف قرشی، زندگانی خاتم الاوصیاء امام مهدی (عج)، ترجمه ابوالفضل اسلامی، فقاهت، قم، 1376، صص 242 - 241 .
6) اسرائیل و تلمود، ص 60 . به نقل از: باقر شریف قرشی، پیشین، ص 243 .
7) جولیوس کرینستون، پیشین، ص 164 .
8) همان، صص 165 - 164 .
9) توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1377، صص 38 - 37 و نیز در مورد پسر انسان مراجعه کنید به: محمد طی، المهدی المنتظر بین الدین و الفکر البشری، الغدیر، بیروت، 1999 م . ، ص 61 .
10) جولیوس کرینستون، پیشین، صص 113 - 112; مزامیر، 2: 4 .
11) باقر شریف قرشی، زندگانی خاتم الاوصیاء امام مهدی (عج)، ص 133 .
12) همان، ص 122 .
13) همان، ص 244; البرهان، ج 1، صص 3 و 129; التلمود; تاریخه و تعالیمه، صص 61 - 60; قصة الدیانات، ص 376; مسیح فی القرآن و التوراة و الانجیل، ص 526 .
14) تورات، کتاب دانیال نبی، باب 12/3 - 1 .
15) همان، کتاب صنفیی نبی، باب 2/7 - 1 .
16) همان، کتاب اشعیی نبی، باب 60/19 .
17) همان، کتاب حزقیال، باب 47/9 .
18) همان، کتاب حزقیال نبی، باب 47/12 - 11 .
19) همان، کتاب اشعیاء نبی، باب 11/6، 7 و 8 .
20) همان، اشعیاء نبی، باب 22/23 - 22; راب، دکتر، ا، کهن، گنجینه‏ی از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، زیبا، تهران، 1350، صص 370 - 358 .


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 4:3 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


غرب و جنگ آخرالزمان
مرتضی شیرودی

اشاره
توطئه‌ای بزرگ در کار است و عده‌ای سلطه‌گر و ماجراجوی صهیونیست به بهانه وجود پیشگویی‌های دینی یهودی، درباره رویارویی نهایی با مسلمانان، با همکاری مسیحیان افراطی دست راستی در تدارک جنگی سهمگین با کشورهای اسلامی هستند.
گر چه دولت آمریکا و در رأس آن سیاست‌مدارانی چون بوش، بلر و شارون از حامیان اصلی این توطئه محسوب می‌شوند، اما با پوشش فریب‌کارانه‌ای از قبیل حمایت‌های ظاهری از مسلمانان غیر بنیادگرا، برگزاری انواع کنفرانس‌های اسلامی و ... دست‌های پلید کهنه‌کاران سیاست آمریکا، انگلیس و اسرائیل را در این توطئه از دید تحلیل‌گران سطحی‌نگر پنهان ساخته، در حالی که اندکی تأمل در فعالیت سازمان جاسوسی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس، نفوذ دیرین و عمیق آن‌ها در کشورهای اسلامی، و بالاخره نقش آن‌ها در پیدایش انواع جریان‌های تندروی مذهبی منحرف (مثل وهابیت) و تروریستی (طالبان) در منطقه، و تأثیر تعیین کننده‌ای که این جریانات در روابط کشورهای اسلامی، با دولت‌های غرب ایجاد می‌کنند، را مشخص می‌سازد که از این طریق، تنها منافع استعمارگران تأمین می‌گردد. امید است با درایتی شایسته از سوی عموم مسلمانان حقیقی، یهودیان واقعی و مسیحیان مذهبی، این توطئه خانمان سوز افشا و خنثی گردد، تا برای مقابله با بی‌عدالتی‌ها و نابسامانی‌ها و هم‌چنین توطئه‌ها، نیازی به جنگ و خونریزی نباشد.
ولی اینک، صداهای هواخواه جنگ، دارد بلندتر می‌شود. مدرسه‌های نجیلی بسیاری در سراسر آمریکا، اصول مشیت الهی‌گرایی و خداشناسی جنگ آخرالزمان یا هارمجدون (آرماگدون) را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم می‌دهند. دیل کراولی، کشیش پروتستان مقیم واشینگتن دی سی و یکی از پایه‌گذاران مجمع ملی سخن‌پراکنان مذهبی، در این باره می‌گوید: «مدرسه‌هایی مانند مؤسسه انجیلی لوس آنجلس، و حدود 200 مؤسسه دیگر، دانشجویان را به سراشیبی تند مشیت الهی‌گرایی و پرستش اسرائیل می‌رانند. «حتی گفته می‌شود: تعداد قابل توجهی از استادان و دانشجویان، کتاب اسکوفیلد، یا یکی از مهم‌ترین منبع مشیت‌گرایی مسیحی را می‌خوانند و به آرمان‌‌های هارمجدون یا جنگ هسته‌ای آخرالزمان اعتقاد دارند. در حال حاضر، در مدرسه‌های آموزش انجیلی، حدود 000/100 دانشجو تحصیل می‌کنند. این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان می‌شوند، به میان مردم می‌روند و دیدگاه‌های نظریه مسیحیت صهیونیستی را تبلیغ می‌کنند؛ یا این که خودشان، مدرسه‌های آموزش انجیل را به راه می‌اندازند و در آن‌ها مشغول تدریس آموزه‌های انجیلی آخرالزمانی می‌شوند. آگاه شدن از کار این مسیحیان جنگجو، که یک جنگ هسته‌ای محتوم و گریزناپذیر را تبلیغ می‌کنند، باید خود به منزله آماجی برای مردان و زنان صلح‌خواه درآید، چون روشن می‌سازد وظیفه‌ای که در برابر ما قرار دارد، بس سنگین است. در واقع، همه مردم صلح‌خواه به جای این که در این باره ساکت بنشینند، لازم است با بلند کردن صدای خود بر ضد اتحاد میان دولت اسرائیل و مسیحیان جنگجوی دست راستی ایالات متحده آمریکا، به بهترین و مؤثرترین صورت از یک هارمجدون (جنگ) هسته‌ای جلوگیری کنند.
گریس هال سل در کتاب تدارک جنگ بزرگ، که به شیوه‌ای روان و جذاب در سال 1989/1368 به نگارش درآمده، زوایای آشکار و پنهان توطئه‌ای که از آن در سطور پیش از این، یاد کرده‌ایم را با نقادی به میان آورده، که اینک بخش‌هایی از آن را به منظور دست‌یابی به عمق توطئه، مرور می‌کنیم، و سپس خود نقدی دیگر بر آن افزوده‌ایم:

استارت جنگ بزرگ
هال لیندسی در کتاب: زمین، سیاره بزرگ مرحوم، که در حدود 18 میلیون نسخه از آن، به فروش رفته و در سراسر دهه 70 پرفروش‌ترین کتاب بوده، اعلام می‌دارد که خداوند از پیش مقرر فرموده که ما به یک جنگ (هارمجدون) هسته‌ای دست بزنیم لیندسی می‌گوید: که ما باید هفت مرحله یا هفت مشیت الهی را از سر بگذرانیم که یکی از آن‌ها، نبرد هارمجدون است که در آن همه گونه سلاح‌های بس ویران‌گر هسته‌ای به کار برده خواهد شد. از آن‌جایی که این هفت مرحله، هفت مشیت الهی نامیده می‌شود، این نظام اعتقادی، مشیت الهی‌گرایی، و پیروان آن نظام، هواخواهان مشیت الهی خوانده می‌شوند. مشیت الهی‌گرایی در سراسر ایالات متحده، بیشتر توسط سیروس اینگرسون اسکوفیلد گسترش یافته. اسوفیلد، نویسنده کتاب: انجیل مرجع اسکوفیلد که با تیراژهای چندین میلیونی به فروش رسیده، تعلیم می‌دهد که مسیحیان تجدید حیات یافته باید از هارمجون استقبال کنند، زیرا همین که آن جنگ آغاز شود، رستگارشدگان به آسمان‌ها، عروج خواهند کرد و ملکوت الهی را درخواهند یافت.
از سال 1980/1359، کشیشان پروتستان در برنامه‌های تلویزیونی آمریکایی، ه بنا بر تحقیق نیلسن در سال 1985/1364، 60 میلیون بیننده آنها را تماشا می‌کردند، شروع کردند به متقاعد کردن مردم که لازم نیست در راه صلح بکوشند، بلکه به جای آن باید جنگ را بخواهند، زیرا که خواست خداست. این کشیشان می‌گفتند که خداوند از ازل مقرر فرموده که مردمانی که در این نسل زندگی می‌کنند، باید به این جنگ هسته‌ای دست بزنند. این کشیشان، آیات انجیل و اغلب کتاب حزقیال نبی، دانیال نبی و مکاشفات یوحنا را نقل می‌کردند، تا اثبات کنند که ما در دوره آخرالزمان هستیم. آن‌ها هرگز این را به یاد کسی نمی‌آورند که راه و روش عیسی مسیح، بر قدرت نظامی استوار نبود، بلکه با پیام صلح، ظهور کد. اینک نیز، نظام اعتقادی کسانی که خداشناسی هارمجدون را تبلیغ می‌کنند، بر روی سرزمین انجیلی صهیون و دولت صهیونیستی اسرائیل متمرکز است، یعنی آن دو را یکی می‌گیرند. اینان چون اعتقاد دارند: اسرائیل باید مقر فرود آمدن، دومین ظهور مسیح باشد، سعی دارند پرستش سرزمین اسرائیل را به یک آیین مذهبی بدل سازند.
جنگ آخرالزمان مسیحیان صهیونیست، در مجدو روی می‌دهد. در زمان‌های قدیم، مجدو شهر بسیار مهمی بود. این شهر در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژیک نظامی و کاروان‌رو قرار داشت، جاده ماریس یعنی جاده باستانی ساحلی که مصر را از راه مجدو به دمشق و مشرق مربوط می‌ساخت، از این دره می‌گذشت، از این رو، این محل همیشه میدان جنگ بوده است. حتی، برخی از تاریخ‌نویسان، اعتقاد دارند که در اینجا، بیش از هر جای دیگر در جهان، جنگ روی داده. فاتحان کهن، همیشه می‌گفتند هر فرماندهی که مجدو را داشته باشد، می‌تواند در برابر همه مهاجمان پایداری کند.
در صحیفه یوشع بن نون، یعنی در باب 12، آیه 21، آمده که چگونه یوشع و اسرائیلیان در اینجا، کنعانیان را شکست دادند، و در کتاب داوران، باب چهارم و پنجم آمده که دو قرن پس از آن، نیروهای اسرائیلی در زیر فرماندهی دبوره و باراق در نبردی بر سیسّرا، سردار کنعانیان چیره شدند و بعد چنان که می‌دانیم سلیمان نبی این شهر را مستحکم ساخت و به مرکزی برای اسب‌ها و ارابه‌هایش بدل کرد. جالب این که، نزدیک به پایان نخسین جنگ جهانی (1918/1297)، ژنرال انگلیسی آلن‌بی، درست در همین جا، یعنی، در مجدویه پیروزی قاطعی بر ترک‌های عثمانی دست یافت.
کلمه عبری هار یعنی کوه که با مجدود، هارمجدو را می‌سازد. واژه هارمجدون تنها یک بار در انجیل ثبت شده، و این همانی است که در کتاب مکاشفه یوحنا، باب شانزدهم، آیه 16 آمده که چنین است: «و ایشان (مسیح را به موضعی که آن را در عبرانی هارمجدون می‌خوانند، فرود می‌آورد. هنگامی که مسیح دوباره به زمین یا هارمجدو بارگدد، و از آسمان‌ها به ارض اورشلیم نزول کند، همه تاریخ به یک معنی، توسط خداوند رقم می‌خورد، و چون همه تاریخ مربوط و متمرکز است بر امت اسرائیل که تخم چشم و برگزیده محبوب خداوندند، از این جهت، در نبرد بزرگ آخرالزمان، خداوند با نزول مسیح و به کمک یهودیان، دوباره زمام تاریخ بشر را به دست خود می‌گیرد.
به عقیده مسیحیان صهیونیست در زمان این جنگ بزرگ جهانی، و در هنگامی که مسیح بازگردد، همه بدکاران را به هلاکت خواهد رساند و درست کارانی که باقی خواهند ماند، اعم از نیکوکاران، چه یهودی و چه مسیحی، به درون سلطنت هزارساله مسیح فراخوانده می‌شوند، و مسیح به عنوان پادشاه پادشاهان، به مدت هزار سال در زمین حکمرانی خواهد کرد. مسیحیان صهیونیست عقیده دارند وقتی مسیح ظهور کند، مسیحیت و یهود دوباره با هم متحد خواهند شد.

پیشتازان توطئه
رونالد ریگان به عنوان یک مسیحی صهیونیست، زمانی که فرماندار ایالت کالیفرنیا بود، گفت ابتدا، یهودانی که به خدا ایما نداشته باشند، به کنار و گوشه‌های جهان پراکنده می‌شوند، اما خدا آن‌ها را فراموش نمی‌کند، بلکه پیش از بازگشت پسر خدا، خدا آن‌ها را دوباره در اسرائیل گرد هم می‌آورد و حتی، جزئیات وسایل حمل و نقل آن‌ها به اسرائیل هم در پیشگویی انبیاء آمده، او می‌گفت که بعضی از یهودیان با کشتی به اسرائیل و دیگران به صورت کبوتر به لانه باز می‌کردند. به عبارت دیگر، آنها با کشتی یا هواپیما بر می‌گردند و در طی یک دوره کوتاه، امتی دوباره به دنیا خواهد آمد.
ریگان در سال 1980/1359 به عنوان یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، باز هم درباره هارمجدون صحبت کرد. او در مصاحبه با روحانی انجیل جیم باکر از شبکه تلویزیونی پی.تی.ال گفت: ممکن است ما همان نسلی باشیم که هارمجدون می‌بیند. ریگان در سه نوبت در سال‌های 1982 تا 1984/ 1361 تا 1363، برای بنگاه‌های سخن‌پراکنی مذهبی ملی که اکثریت بسیار بالای آنان را، هواخواهان مشیت الهی تشکیل می‌دهند و معتقد به نزدیک شدن یک جنگ هسته‌ای هستند، درباره هارمجدون سخنرانی کرد.
جیمز میلز در 1983/1362 در مقاله‌ای سخنان ریگان را به گونه‌ای دیگر تأیید می‌کند و می‌نویسد: هارمجدون، در دنیایی که خلع سلاح شده باشد، نمی‌تواند تحقق پذیرد، آن‌هم در دنیایی که همه ملت‌ها دارند، سلاح‌های بیشتر و بیشتری می‌سازند، اما چون هیچ کدام از آن‌ها بیشتر و سریعتر از ایالات متحده سلاح نمی‌سازند، پس آمریکا شایستگی رهبری جنگ آرماگدون را دارد.
گریس هال سل در کتاب خود می‌نویسد: مسیحیانی که در گشت مسافرتی اول همسفر من بودند، مسیحیانی که تجدید حیات یافته بودند، با پذیرفتن تصور ذهنی امت برگزیده ناگزیر بودند تصور ذهنی امت نا برگزیده را هم بپذیرند. آن‌ها این امت‌های برگزیده و نابرگزیده را در نظام اعتقادی خودشان قرار می‌دادند که به موجب آن، یهودیان در فلسطین هستند و مسیحیان و مسلمانان بومی که قرن‌ها در فلسطین زندگی کرده‌اند، از فلسطین خارج‌اند، حتی اگر هم عملاً در آنجا مقیم باشند، باز هم از آنجا غایب‌اند و نامرئی هستند. وی هم‌چنین می‌نویسد: در گشت مسافرتی دوم، من درک بهتری پیدا کردم از این که چرا میلیون‌ها مسیحی انجیلی بنیادگرای آمریکایی، اعتقاد دارند که خداوند یهودیان را دوست دارد نه عرب‌ها را. زیرا در این سفر با کسی هم‌سفر بودم که می‌گفت: وقتی خداوند جهان را خلق می‌کرد، برکت خاص خود را نسبت به یهودیان ابراز کرد. به این دلیل یهودیان، با غیر یهودیان، فرق دارند و از آنان برترند. از این رو اعتقاد دارند که پیش از هر چیز، خداوند خواستار آن است که یهودیان مالک ارض قدس باشند. در واقع، درباره این که چه کسانی مالک ارض قدس باشند، خداوند خود مسئله را حل کرد.خداوند همه این سرزمینرا به یهودیان وعده داد. به دیگر بیان، خداوند همیشه امت خود، یعنی: یهودیان را زیر نظر دارد، و لذا، مسیحیان صهیونیست وظیفه خود می‌دانند که یهودیان یا امت برگزیده خدا را برکت دهند و از آن‌ها در کوشش‌های‌شان حمایت کنند و با آن‌ها همگامی نمایند.

کنفرانسی سیاسی
گریس هال سل در کتاب تدارک جنگ بزرگ می‌نویسد: آخرهای ماه اوت 1985/1364 بود که من از واشینگتن دی سی به سوئیس پرواز کردم تا در نخستین کنگره مسیحیان صهیونیست که در شهر بال تشکیل می‌شد، شرکت کنم. من یکی از 589 نفری بودم که از 27 کشور در این کنگره که به ابتکار وزیر سرپرستی سفارت بین‌المللی مسیحی اورشلیم تشکیل می‌شد، شرکت می‌جستم. من با این امید به این کنگره رفتم که بتوانم تعریف و سابقه‌ای از صهیونیسم سیاسی به دست بیاورم. در مسیر حرکت به سوی شهر بال سوئیس، سابقه مسیحیت صهیونیست را در ذهنم مرور می‌کردم: در گذشته یهودیانی بودند و البته امروز هم هستند که عمیقاً مذهبی بوده و هستند و گاه خود را صهیونیست معرفی می‌کردند و می‌کنند. باز در گذشته صهیونیست‌های بی‌مذهبی بودند و امروز هم هستند که به خدا اعتقادی ندارند. تئودور هرتزل، روزنامه‌نگار اطریی که در سال 1897/1276 نخستین کنگره یهودیان صهیونیست را در تالار موسیقی شهر بال تشکیل داد، یعنی در همین تالاری که صهیونیست‌های مسیحی در سال 1985/1364 گرد هم جمع شدند، خود از همین یهودیان بی‌مذهب بودند. اکثر یهودیان اسرائیل امروز می‌گویند که به خدا اعتقادی ندارند، اینان خودشان را یهودیان بی‌مذهب معرفی می‌کنند. هرتزل که به عنوان پدر صهیونیسم یهودی سیاسی شناخته می‌شود، در نخستین کنگره صهیونیست‌ها پیامی به یهودیان فرستاد، و آن که: همه جهانیان از یهودیان متنفرند، و این که یهودیان تنها در میان خودشان می‌توانند، در امان باشند. من 88 سال پس از آن، و در شهر بال و در برابر تصویر بزرگ هرتزل، به سخنرانان مسیحی و یهودی اسرائیلی گوش می‌دادم. هر یک از سخنرانان بر این نکته مرکزی صهیونیسم سیاسی تأکید می‌کردند: همه جز یهودیان مبتلا به بیماری ضد سامی‌گرایی یا در حیقت، بیماری ضد یهودی گری‌اند و این بیماری، بیماری علاج‌ناپذیری است.
من به سخن سخنرانان مسیحی که وحشت‌ها و سوزاندن یهودیان را مرور می‌کردند، گوش می‌دادم، همان سرکوب و کشتار یهودیان که توسط نازی‌ها که همدردی مردم سراسر جهان را نسبت به یهودیان برانگیخت و موجب به وجود آمدن دولت یهود شد، اما هیچ سخنرانی، چه یهودی اسرائیلی، چه مسیحی، نگفت که همه ما، همه بشریت، در این عصر هسته‌ای باید یاد بگیریم که مانند همسایگان خوب در کنار هم زندگی کنیم و نیز از امید و از گام‌هایی که عرب‌ها و عبری‌ها و همه باید بردارند، تا به آشتی و صلح متقابل برسند، یادی نشد.
پس از سه روز گوش کردن به سخنرانی‌های سیاسی نمایندگان کنگره، قطعنامه‌هایی به تصویب رساندند. صهیونیست‌های مسیحی در یکی از قطعنامه‌ها، از همه یهودیانی که در بیرون اسرائیل زندگی می‌کنند، خواستند که از کشورهایی که هم‌اکنون در آن‌ها سکونت دارند، را ترک کنند و به کشور اسرائیل بروند. در این قطعنامه‌ها آمده است: رنج‌های وحشتناکی را که یهودیان از سرگذرانده‌اند، قابل درک است و از آن‌جا که یهودیان هنوز هم با نیروهای شر و ویرانی روبرو هستند، لذا همه آن‌ها یعنی همه یهودیان در آمریکا و هر کشور دیگر جهان، باید به اسرائیل بروند و باید هر مسیحی این کار آنان را، تسریع کند. مسیحیان صهیونیست به سارائیل نیز اصرار ورزیدند تا بخش اشغال شده فلسطین در سال 1967/ 1326 را با نزدیک به یک میلیون جمعیت فلسطینی هم‌چنان، ضمیمه خاک خود نگاه دارد، آنان در این باره به دولت ایالات متحده نیز توصیه‌هایی کردند.
گریس هال سل برآورد می‌کند در طی 36 ساعتی که جلسه‌ها طول کشید، مسیحیانی که ابتکار تشکیل این کنگره را داشتند، کمتر از یک درصد وقت آن را به پیام‌های مسیح و معنی آن پیام‌ها اختصاص دادند؛ در حالی که بیش از 99 درصد آن را صرف موضوعات سیاسی کردند؛ و این شگفت‌انگیز نبود، زیرا برپاکنندگان این کنگره با اینکه مسیحی بودند، در درجه نخست و پیش از هر چیز دیگر، صهیونیست بودند، پس، در درجه اول به هدف‌های سیاسی صهیونیسم توجه و علاقه داشتند، نه به مسیحیت؟!
هال سل در جای دیگری از کتاب خود می‌آورد: دانشمندان، کمتر به این مسئله پرداخته‌اند که چرا مسیحیان به گونه‌ای کم و بیش ناگهانی شروع به پشتیبانی از این اندیشه کرده‌اند که همه یهودیان باید به فلسطین بروند؟ و این اندیشه‌ای است که در خداشناسی ارتدوکس مسیحی، جلوه‌ای پیدا نکرده بود. یا این که چرا پروتستان‌ها شروع به نگارش کتاب‌های پرطول و تفصیلی درباره پیشگویی‌های کتاب مقدس کردند؟ و چرا به یهودیان که به طور سنتی دشمنان کلیسا تلقی می‌شدند، معنی و مفهوم خداشناسی تازه‌ای داده شد. در واقع، پس از جنبش اصلاح مذهبی بود که مسیحیان اروپایی، نسبت به یهودیان توجه و علاقه بیشتری نشان دادند، و طرز تلقی خودشان را نسبت به آنان تغییر دادند. برخی از دانشمندان، اصولاً جنبش اصلاح مذهبی را یک نوزایی، عبری کننده یا یهودی کننده، تلقی می‌کنند، زیرا این پروتستان‌ها بودند که با پذیرش خطوط عمده سنت یهود، مانند اصول مسیحیایی یا انتظار ظهور مسیح و اصل هزار ساله یا حکومت هزارساله صلح و عدل بر روی زمین، جنبه‌ای جدید به دین مسیح دادند.

سندی تاریخی
در 1985/1364، بنیامین نتانیاهو، سفیر کبیر وقت اسرائیل در سازمان ملل، در پیام خود به صهیونیسم مسیحی و به مناسبت مراسم ملی دعای صبحانه اسرائیل، از صهیونیسم مسیحی بدین گونه ستایش کرد: مشارکت تاریخی‌ای که برای تحقق رؤیای صهیونیستی، به این خوبی عمل می‌کند. ناتانیاهو افزود: مسیحیان حمایت دراز مدت، صمیمانه و سرانجام کارسازی از صهیونیسم به عمل آوردند؛ مانند حمایتی که در ادبیات انگلیسی، به صورت کتاب جرج الیوت ظاهر شد که رمانی سخت موثر درباره صهیونیسم، یا رمان دیگری به نام دانیل دروندا که پیشگویی کرد، یهودیان دولت نوینی را تأسیس خواهند کرد بس سترگ، ساده و دادگر مانند عهد عتیق. جمهوری‌ای که در آن برابری حمایت از همگان تأمین خواهد شد. برابری که چیزی بیش از درخشش آزادی غربی را به میان استبداد شرقی خواهد برد، زیرا که در شرق کشوری خواهد بود که فرهنگ، دوستی و محبت هر ملت بزرگی را در سینه خود خواهد پرورد. ناتانیاهو گفت: مسیحیان کمک کردند تا یک نقشه تخیلی محض، به صورت یک دولت یهودی درآید. ناتانیاهو در پایان سخن خود گفت: گونه‌ای درک تاریخ، درک شعر و اخلاق بود که به صهیونیست‌های مسیحی بیش از یک قرن پیش الهام بخشید تا شروع به نگارش، طرح نقشه و سازمان دادن بازسازی اسرائیل بکنند. به این دلیل است، کسانی را که از آنچه دوستی نوپای میان اسرائیل و پشتیبانان مسیحی می‌نامند، دچار معما کرده است، آن‌ها جهل خود را هم در تاریخ بر ملا می‌سازند، ولی ما از وابستگی‌های روحانی که ماها را با این عمق و با این استحکام به هم مربوط ساخته است، آگاهی داریم، ما این مشارکت تاریخی را که به این خوبی برای تحقق رؤیای صهیونیستی عمل کرده، به خوبی می‌شناسیم. اما رؤیای هرتزل به هیچ روی روحانی نبود، بلکه جغرافیایی بود. رؤیایی بود برای زمین، قدرت، آب و خاک و چون چنین است، بسیاری از یهودیان در مورد صهیونیسم سیاسی از اشتباه در آمده‌اند. صهیونیست‌ها برای این که با وجدان آرام بتوانند خاک فلسطین را متصرف شوند، ناچار بودند، فرض کنند، مردمی که مالک آن سرزمین هستند، آنجا نیستند.
حتی می‌توان گفت: هدف از اتحاد بین اسرائیل و آمریکا که اینک به صورت مسیحیت صهیونیست درآمده، سیاسی است. در این راستا، سه هدف سیاسی عمده وجود دارد که اتحاد اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها را نشان می‌دهد: اسرائیل پول می‌خواهد؛ و نیز می‌خواهد کنگره ایالات متحده همه حرف‌های سیاسی آن را طوطی‌وار تکرار کند و هم می‌خواهد که کنترل انحصاری و کامل خود را بر شهر بیت‌المقدس برقرار سازد. مسیحیان دست راستی نوین برای رسیدن به هر سه این هدف‌ها به اسرائیل کمک می‌کنند. کشیشان مسیحی صهیونیست، طرفداران اسرائیل و حامیان عقیده جنگ بزرگ آخرالزمان‌اند. در واقع مساله اساسی، تفسیری است که آنان از پیشگویی‌های انبیای بنی اسرائیل ارائه می‌دهند. هارمجدون و یا‌ارماگدون نقطه اوج مقولات مورد بحث آن‌هاست. کلمه آرماگدون یادآور جنگ آخرالزمان و زمینه ظهور مسیح و منجی است. جورج بوش پسر، اگر خود یکی از همین کشیشان نباشد، اما بزرگ‌ترین حامیان وی، همان مسیحیان صهیونیست بودند که از جمله آن‌ها می‌توان به جری فال‌ول اشاره کرد. به تعبیر یک روحانی مسیحی، حامیان مذهبی بوش به عنوان بزرگ‌ترین مشوقان وی، به جای این که نقش مشاوران معنوی را ایفا کنند به صورت هوراکشان وی درآمده‌اند. آن‌ها حواریون معتقد به وی هستند و فکر می‌کنند که خداوند او را به رئیس جمهوری آمریکا منصوب کرده، تمام شواهد موجود حاکی از این است که مسیحیان صهیونیست آمریکا، اوود خود را در بوش یافته‌اند و متقابلا این باور نیز نزد رئیس جمهور تداعی گردیده است. اکنون در کابینه جرج بوش صهیونیست‌های تندرویی حضور دارند که از سویی جنگ صد ساله علیه اسلام را طراحی می‌کنند و از سوی دیگر اعراب را از گروه‌های شر مطلق در برابر خیر مطلق، یعنی اسرائیلی‌ها معرفی می‌کنند و تنها راه حل مشکل اسرائیل را جنگ تا شکست نهایی اعراب اعلام می‌نمایند.
این دنیای پیرامون ماست که در آن ائتلاف سه گانه سیاست‌مداران، نظریه‌پردازان و صهیونیست‌های افراطی برای سروری جهان شکل گرفته است. این آینده‌پژوهی آنها بود که تدارک جنگ بزرگ را هدف قرار داد و اکنون در حال اجرای طرح‌های خود است. نتیجه ظاهری چنین طرحی برای آنان دسترسی به ثروت کشورها، استفاده از منابع عظیم نفتی، تغییر نقشه جغرافیایی خاورمیانه، سلطه بر جهان و دست یازیدن به همه آمال شیطانی خود است.

ذبح بیت‌المقدس
بیت‌المقدس از آن چه کسی است؟ آیا، این قطعه زمین از آن کسانی است که بزرگ ترین ارتش‌ها و تسلیحات را دارند؟ یا همان گونه که سازمان ملل، وقتی داشت سرزمینی را برای یهودیان از بدن فلسطینیان جدا می‌کرد، اعلام داشت، شهری است در برگیرنده سه دین مسیحیت، اسلام و یهود، و از این رو استخوان بندی حکومت آن باید توسط پنج قدرت بزرگ و بر طبق قوانین بین‌المللی معین گردد. اسرائیلی‌ها تقاضا دارند مالکیت انحصاری این شهر که برای تقریباً یک میلیارد نفر جمعیت مسیحی جهان و نزدیک به یک میلیارد نفر جمعیت مسلمان جهان و در حدود 14 میلیون نفر یهودی جهان، مقدس است به آنها سپرده شود. آن‌ها برای این که ادعای مالکیت خود بر این شهر را ثابت کنند، می‌گویند خواست خدا این استکه عبریان یا یهودیان، مالک دائمی بیت‌المقدس باشند، به علاوه برای تثبیت مالکیت خود بر آن به سلاح روی آورده‌اند. به بیان عمیق‌تر، شورای کلیساهای خاورمیانه که نماینده حدود 10 میلیون مسیحی در خاورمیانه است، گزارش می‌دهد که ایالات متحده و روسیه همراه با آلمان غربی، انلگستان و فرانسه، خاورمیانه را به نقطه کانونی مسابقه تسلیحاتی خودشان مبدل کرده‌اند. این شورا در 1984/1363 اعلام می‌دارد: پنجاه درصد از همه تسلیحاتی که در جهان تولید می‌شود به خاورمیانه می‌آید و به این جهت بالاترین هزینه سرانه همه جهان را در تسلیحات داراست. آمریکایی‌ها بیش از اندازه به اسرائیل پول و اسلحه داده‌اند و این کشور دارای سه میلیون نفر یهودی را به غولی نظامی مبدل کرده‌اند که گا گفته می‌شود از کشورهای آلمان، انگلیس یا فرانسه هم قدرت‌مندتر است و نیز از همه 21 عرب با 150 میلیون جمعیت هم قدرتمند است. اسرائیل، افزون بر زرادخانه عظیمی که از تازه‌ترین سلاح‌های معمولی ایالات متحده لبریز است، در سال 1986/1365 و شاید از دو دهه پیشتر از آن، تنها کشور خاورمیانه است که دارای سلاح‌های هسته‌ای است.
در سال 1985/1364، آمریکائیان شاهد چهلمین سالگرد به کارگیری نخستین بمب هسته‌ای خود بوده‌اند. حالا چهار دهه است که همه ملت‌های دنیا در زیر سایه هسته‌ای زندگی می‌کنند. از هیروشیما تا کنون، آمریکایی‌ها حتی بیش از آنچه که برای نابود کردن همه نوع بشر لازم است، بمب ساخته‌اند. با این همه، به گونه روز افزونی اصرار دارند که بمب‌های باز هم بیشتری بسازند و هزاران میلیارد دلار در فضای کیهان خرج کنند که به قول خودشان صلح را حفظ نمایند. با فرض این که سلاح های هسته‌ای آمریکا حافظ صلح باشد آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که اگر همه کشورهای دنیا به ابر قدرت‌های هسته‌ای مبدل شوند، صلح بهتر حفظ خواهد شد؟ گریس هال سل به طعنه می‌گیود: در میان همه موعظه‌های جری فال‌ول و دیگر واعظان ایستگاه‌های تلویزیونی تبلیغ انجیل، من به دنبال این بوده‌ام که برای ما درباره موعظه کوه مسیح هم سخنی بگویند و نیز منتظر آن بوده‌ام که شیوه و کردار مسیح را هم یادآوری کنند؛ که هرگز بر پایه قدرت نظامی استوار نبود. روش مسیح این نبود که جان و مال مردم را نابود کند و به دنبال یک قلمرو پادشاهی دنیوی و زمینی باشد. بلکه او، امد تا زندگی و حیات را به پیش ببرد و افزون‌تر سازد. او با پیام صلح آمد، او به ما آموخت که با صلح می‌توانیم حیات داشته باشیم و به فراوانی و فراخی برسیم.

یک نقد دیگر
امروزه ایجاد مکاتب تلفیق شدة سیاسی، مذهبی، فلسفی و ... در جهان کنونی، مسئله‌ای دور ازذهن و اندیشه نیست. گفتمانها و مکاتب تازه‌ای که هیچ سازماندهی خاص و ایده مشخص و معلومی را حمل نمی‌کنند و صرفاً نمادهای پر شور و التهابی هستند که تنها روکش زیبایی دارند، در واقع نمادها نام‌ها و عناوین با مسما همه آن چیزهایی است که بتوان به این مکاتب دروغین تلفیقی اعتبار می‌بخشند، مکاتبی که شاید بتوان گفت بیشتر معلول نیازمندی خاصی بوده‌اند تا این که بتوانند گره‌ای از کار جامعه باز کنند.
خواستگاه بیشترین مکاتب تلفیقی غرب بوده، همان‌گونه که خواستگاه بیشتر آرا و نظریات فلسفی و تحلیلی نیز غرب بوده است. در این راستا، استراتژیست‌های غربی از میان هزاران تناقض و تعارض جورواجور، نامی با مسمی را با عنوان مسیحیت یهودی باب می‌کنند. گفتمان مسیحیت یهودی گری که محتوای تئوریک خاصی را در بر ندارد و از درون تهی است، تنها عنوان پر زرق و برقی است که فقط خود غربیها از آن سر در می‌اورند. این گفتمان تلفیق شده که مشخص نیست چه محتوایی از یهود و چه مولفه‌ای از مسیحیت را در خود جای داده، صرفاً از اتکا به افسانه‌های دروغینی چون آرماگدون، جنگ ستارگان و هزار و یک داستان و افسانه متافیزیکی و رویارویی ارتزاق می‌کند.
آنچه روشن است، مسیحیت یهودی نزد افکار عمومی غرب نیز طرفداران زیادی ندارد، و برای افکار عمومی غرب، این ترکیب نامیمون آن چنان واضح و روشن نیست، چرا که استدلالی قوی و منطقی از این گفتمان حمایت نمی‌کند، یا شاید بتوان گفت: این تلفیق بی‌شکل و ساختمان، اصلاً استدلالی به همراه ندارد. هم‌چنین پشتوانه تاریخی هر دو دین آسمانی یهود و مسیحیت، با این مفهوم تلفیق شدة تازه سازگاری ندارد وگاهی متناقض می‌نماید.
آنچه در تبارشناسی این مفهوم تازه وجود دارد و حتی تحلیل سیر فکری این حرکت بیان می‌دارد این است که این گفتمان تلفیقی از کیسة خالی نظریه‌پردازان غربی بیرون آمده، ولی با در اختیار داشتن وسایل و ابزار قدرت و حکمرانی، یعنی رسانه، اقتصاد، سرمایه، قدرت سیاسی و ... به تبیین و بسط و گسترش آن می‌پردازند. امروزه بیش از هر جای دیگر، اصطلاح مسیحی یهودی را از زبان سیاستمداران غرب می‌شنویم که سیر عملیاتی این گفتمان را نشان می‌دهد که در چه لایه هایی روسخ کرده و ریشه دوانده است؛ مثلاً تیم جدید ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا که به نئو محافظه‌کاران معروف‌اند، اکثراً صاحب عنوان مسیحی یهودی هستند.
حدود یک دهه پیش، از میزهای مطالعات استراتژیک سیاست خارجی آمریکا کتابی با عنوان جنگ تمدن‌ها بیرون آمد که در آن نگارنده به تبیین دلایل و استدلالات خود در زمینة اجتناب ناپذیر بودن جنگی از نوع آرماگدون در آیند‌ه‌ای نزدیک در فضای جهان پرداخت. اگر در جزئیات این کتاب دقیق شویم، خواهیم دید که پیاده‌نظام اجرایی این جنگ تمام عیار، مسیحی یهودیان خواهند بود که در پایان پیروز واقعی نیز هستند. به همین دلیل کارتل‌ها و کمپانی‌های سینمایی دست به کار شدند تا این گفتمان را از طریق نمادهایی دروغی، همانند آرماگدون، کوه صهیون و جنگ ستارگان به افکار عمومی جهان القا کنند. افسانه‌هایی که می‌توانست به اقتدارگرایان اعتبار و ارزش ببخشد و تنها سیاست می‌توانست از درون تناقضات و تعارضات پیچ در پیچ این گفتمان، عنوان جالب توجهی چون مسیحی یهودی را بیرون آورد تا پیروان هر دو دین، دو شادوش هم، در رزم آرماگدون علیه دشمن به مبارزه برخیزند.
این افسانه‌ها بیش از هر چیز می‌توانست بهانه‌ای باشد برای یهودیانی که صاحب شرکتهای چند ملیتی تجاری بودند، و مسیحیانی که اعتبار سیاسی فراوانی داشتند تا در سایة آن بتوانند با حفظ اتحاد، به توجیه خود و اقدامات خود پرداخته، بازدة کافی را از این جریان ببرند و این طبیعی است که یک مالک و سرمایه‌دار یهودی به اعتبار سیاسی یک مسیحی نیاز دارد.
در این میان، شاید سئوال پیش آید که چگونه طراحان این گفتمان تازه به دوران رسیده، به تعارضات نهفته در آن پی نبرده‌اند؟ پاسخ این است که در چارچوب‌بندی این مکتب تلیقی، نه ردّی از خاخام‌های یهودی و نه اثری از کاردینال‌های مسیحی به چشم می‌خورد و طراح آن صرفاً دیپلمات‌ها بوده‌اند و سؤال دیگر اینکه چطور واتیکان تا به حال به این تحریف شکلی در ادیان و مکتب تلفیقی واکنش نشان نداده است؟ پاسخ این است که یا واتیکان اصلاً این گفتمان را جدی نمی‌انگارند و آن را آن‌چنان و بی‌محتوا و تهی می‌نگرد که هزینه‌ای برای بحث و تحلیل آن قائل نیست و یا اینکه در برابر آن به موضع انفعالی افتاده است؛ به بیان دیگر، واتیکان قدرت مقابلة گسترده در مقابل موج عظیم حمایت رسانه‌ای و سیاسی از این جریان را ندارد، و لاجرم به موضع انفعالی روی آورده است.
واقع مطلب آن است که گفتمان یا نظریه مسیحیت صهیونیستی از امکانات رسانه‌ای و مالی فراوانی برای بسط خود برخوردار است. خبرگزاری‌های مطرح جهانی، سینمای پر زرق و برق هالیوود و ... می‌تواند تنها بخشی از لوازم و ابزار این جریان باشد. با نیم‌نگاهی به مجموعه فیلم‌های جنگ ستارگان و ماتریکس، خواهیم دید که پرداختن به موضوع مسیحی یهودی‌گری بیش از پیش در این فیلم‌ها نمود یافته، شخصیت‌ها، وقایع، قهرمانان، دیالوگ‌ها، همه چیز برنامه‌ریزی شده و سیستماتیک عمل می‌کند تا غذای ذهنی مناسبی برای مخاطب غربی فراهم نماید. نکته جالب این که وقایع و رخدادهای این اندیشه، ماهیتی متافیزیکی و غیر محسوس می‌یابند تا دیگر جای هیچ اما و اگری برای ذهن پرخاشگر غربی باقی نگذارد.
در فهم درست و واقعی این جریان از لحاظ دیپلماسی و موقعیت بین‌المللی، باید به مصادف بودن این جریان با فروپاشی شوروی و عصر بیان نظریة نظم نوین جهانی و تبیین عملیاتی آن در تریبون‌های پنتاگون و دفتر مشاورین امنیت ملی آمریکا نیز توجه کرد. بنابراین غیر منتظره نخواهد که فرزند خلفی با عنوان افسانة آرماگدون و ماهیت مسیحی یهودی‌گری از دل این جریان بیرون بزند.
نظریه‌پردازان غرب به گونه‌ای متناقض با نظریات فیلسوفان ماقبل خود عمل کرده‌اند، و آن اینکه این گفتمان تلفیقی ازبنیان مستحکم منطقی، عقلانی برخوردار نیست، و شاید در بهترین حالت بتوان گفت که این به خاطر خلاء نظریه‌پردازی در غرب است که بهانه‌ای بهتر از این برای ایجاد ثبات و تحکیم در جبهه غرب نمی‌توانست بتراشد.
مشخصات کتاب:
 گریس هال سل، تدارک جنگ بزرگ، بر اساس پیشگویی‌های انبیای بنی اسرائیل، ترجمة خسرو اسدی(تهران، رسا، 1377) 366 ص.


نوشته شده در سه شنبه 89/4/8 ساعت 3:58 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت


خاتم الانبیاء و خاتم الاوصیاء
محمد صادق کفیل

در روایات بسیاری به اوصاف مشترک و شباهت‌های امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره شده است. ما در این نوشتار به بعضی از این ویژگی‌ها اشاره می‌نماییم:

1. رحمت
خداوند متعال وجود نازنین پیامبر اکرم صل الله علیه و اله و سلم را رحمتی برای عالمیان می‌داند؛ (وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ)؛[1] و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم. امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز به این صفت زیبنده‌اند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَ الْغَوْثُ وَ الرَّحْمَةُ الْوَاسِعَة»؛[2] سلام بر تو ای پرچم برافراشته ... و رحمت گستردة الهی.

2. حجت الهی
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِین»؛[3] امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز با لقب حجة الله مورد خطاب قرار گرفته‌اند: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّه».[4]

3. نور خدایی
پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم نور خدایی است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یُسْتَضَاءُ بِه‏»[5] سلام بر تو، ای نور روشنایی بخش خداوند.[6] در زیارت روز جمعه نیز خطاب به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این گونه آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یا نُورَاللهِ الّذِی یَهْتَدی بِه المُهْتَدُون»؛ سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت جویان به وسیله او هدایت می‌شوند.

4) دعوت کننده به سوی خداوند متعال
خداوند در قرآن خطاب به رسول مکرمش می‌فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً)؛[7] ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده، و تو را دعوت کننده به سوی خدا به فرمان او و چراغی روشنی بخش قرار دادیم.
در مورد امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّه»؛[8] سلام بر تو ای دعوت کننده خلق به سوی خدا.

5) خاتمیّت (حُسن ختام)
(ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیماً)؛[9] محمد صل الله علیه و اله و سلم پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی رسول خدا و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است.
امام مهدی علیه السلام  نیز در معرفی خود می‌فرمایند: «أَنَا خَاتِمُ الْأَوْصِیَاءِ وَ بِی یَدْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ عَنْ أَهْلِی وَ شِیعَتِی»؛[10] من آخرین از جانشینان پیامبر هستم و بواسطة من خداوند بلا را از اهل و شیعیانم برمی‌دارد.

6) امنیت بخشی
با وجود رسول خدا امت او در امنیت بودند: (وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ)؛[11] (ای پیامبر!) تا تو در میان آن‌ها هستی، خداوند آن‌ها را مجازات نخواهد کرد.
امام زمان نیز در وصف وجودی خویش می‌فرمایند: «إِنِّی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ»؛[12] به درستی که من امنیت بخش اهل زمین هستم، همانگونه که ستارگان امنیت بخش اهل آسمانند.
________________________________________
[1]. انبیاء: 107.
[2]. بحارالأنوار، ج53، ص171.
[3]. بحارالأنوار، ج97، ص183.
[4]. الکافی، ج4، ص570.
[5]- بحارالأنوار، ج97، ص183.
[6]. مفاتیج الجنان، زیارت حضرت رسول صل الله علیه و اله و سلم.
[7]. احزاب: 45 و 46.
[8]. بحارالانوار، ج53، ص171.
[9]. احزاب: 40.
[10]. بحارالأنوار، ج52، ص30.
[11]. انفال: 33.
[12]. بحارالأنوار، ج75، ص380.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:49 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: غرب و مهدویت، مقالات


کریمه اهل بیت و امام زمان علیهما السلام
محمدرضا فؤادیان

امام مهدی  عجل الله تعالی فرجه الشریف عنایات ویژه‌ای به حضرت فاطمه معصومه  علیها السلام و حرم با صفای او و اهل قم به ویژه علماء دارد.[1] تا جایی که که سبب رشد و شکوفایی معنوی این پایگاه جهت فرهنگ سازی معارف اسلامی خصوصاً مهدوی شده است. لذا در این مقاله به طور اختصار به پیوند آخرین معصوم علیها السلام با حضرت معصومه  علیها السلام اشاره می‌نمائیم:

1. امام مهدی در زیارت نامه حضرت معصومه  علیها السلام
یکی از افتخارات شیعه، داشتن زیارت نامه‌هایی است که از معصومین  علیها السلام به یادگار مانده است. در زیارت نامه حضرت معصومه  علیها السلام ضمن مرور عالی‌ترین معارف شیعه، هشت بار با مقام ولایت، رابطة مستقیم برقرار می‌شود که سه مورد آن پیوند با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
الف) عرض ادب و اهدای سلام
سلام‌های این زیارت توأم با اسرار است[2] یکی از آنها این است که تمام سلامهای عرضه شده  به خدمت پیامبر و جانشینان او با صیغة مخاطب (السلام علیک) است ولی هنگام عرض ادب به پیشگاه دوازدهمین امام با صیغة غایب (السلام علی وصی من بعده) آمده است. این تغییر شیوه، برای توجه دادن زائر به امام غایب است. یکی دیگر از این اسرار لقب‌های امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است که عبارتند از نور، سراج، ولی ، وصی و حجت.
ب) دعا برای فرج
زائرین حرم و بارگاه حضرت معصومه  علیها السلام ز خداوند متعال می‌خواهند: «اسئل الله ان یرینا فیکم السرور و الفرج؛ از خداوند می‌خواهم که سرور و
گشایش شما را ببینم». قطعاً سرور اهل بیت علیها السلام ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
ج) رجعت
زائر در این حرم مقدس عرضه می‌دارد: «و این یجمعنا و ایاکم فی زمرة جدکم محمد صل الله علیه و آله و سلم ، ما و شما را در زمرة جد بزرگوارتان حضرت محمد  صل الله علیه و آله و سلم گردآورد».
این درخواست برای روز قیامت نیست ، زیرا بهشت و مزایای آن در بخش‌های بعدی مطرح شده است، بلکه ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. براساس عقیدة رجعت، معصومین علیها السلام در زمان ظهور به دنیا بر می‌گردند و همراه بودن با امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به منزله همراه بودن با سایر ائمه و قرار گرفتن در زمرة پیروان حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم است.

2. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و کریمة اهل بیت و قم
امام صادق علیها السلام بیش از 1200 سال پیش فرمود:
به زودی، کوفه از علم خالی شود و بساط علم از آن برچیده شود، آن چنانکه مار در لانه اش به خود می‌پیچد. آنگاه علم در شهری به نام قم ظاهر می‌شود و آنجا مرکز دانش وفضیلت می‌گردد تا جایی که در روی زمین حتی یک نفر مستضعف وناآگاه در دین باقی نمی‌ماند، حتی بانوان پرده نشین. و این در آستانة ظهور قائم ما خواهد بود که خداوند قم و اهل قم را قائم مقام حجت قرار می‌دهد وگرنه زمین خالی از حجت می‌شود وزمین ساکنان خود را در کام خود فرو می‌برد. در آن ایام، علم از قم به همة سرزمین‌های شرق وغرب جهان سرازیر می‌گردد و حجت خدا بر مردم کامل می‌شود و دیگر در روی زمین فردی نمی‌ماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. سپس قائم  عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور می‌کند و موجب خشم و غضب خداوند بر مردم می‌شود زیرا خداوند از هیچ بنده‌ای انتقام نمی‌گیرد،جز هنگامی که حجت خداوند را انکار کند.[3]
نکته حایز اهمیت این جا است که در روزی که اسم قم در جزیرة العرب ناشناخته و گم بود. صادق آل محمد  صل الله علیه و آله و سلم آینده آن را ترسیم فرمود اکنون حوزه علمیه قم، از حوزه علمیه هزارساله نجف، سبقت گرفته است و صدها مجتهد عالی مقام را در دامان خود به برکت حضرت معصومه  علیها السلام پرورش داده است.
مقصود از قائم مقامی اهل قم، مراجع تقلیدند، زیرا امام زمان  عجل الله تعالی فرجه الشریف آنان را جانشین خود قرار داده است. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعی به محمد بن عثمان عمری می‌فرماید: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله»[4]
________________________________________
[1] . ر.ک زندگانی کریمة اهل بیت علیها السلام که ده نمونه از عنایات امام مهدی علیها السلام در فصل یازدهم با عنوان «طلوع خورشید جهان افروز امامت از افق کریمة اهل بیت علیهم السلام ذکر شده است.
[2] . ر.ک زندگانی کریمة اهل بیت، ص128.
[3] . بحارالانوار، ج60، ص213.
[4] . احتجاج، ج2، ص281.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:47 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


حضرت مهدی علیه السلام خردسال ترین پیشوا
خدامراد سلیمیان[1]

 شیعه با بهره مندی از برهان¬های عقلی و آموزه¬های آفتاب گون پیشوایان معصوم علیهم السلام, بر این باور است که برای انسان¬ها, در هر زمان, ناگزیر می¬بایست حجّتی[2][2] از طرف خداوند نصب شود.[3]
   بر اساس روایات قابل اعتماد این حجّت¬ها, پس از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم, منحصر در دوازده پیشوایند، که با گزینش خداوند و گزارش آن آخرین سفیر الهی, امامت مردم را به عهده گرفتند. هم آنان که یازدهمین ایشان امام حسن عسکری علیه السلام و آخرین آن¬ها, حضرت مهدی علیه السلام است. و دیگری بدون تردید شایستگی چنین جایگاهی را ندارد.
   امّا آنچه در اینجا بیشتر محل بحث و نظر است, به امامت رسیدن آخرین حجّت خداوند, در سنّ خردسالی است. اگر چه این مسأله, افزون بر برخی پیامبران در برخی پیشوایان معصوم علیهم السلام پیش از آن, رخ نموده بود؛ امّا همواره از طرف مخالفان, به عنوان چالشی در مباحث مهدویّت مطرح شده است.
   از روایت¬ها و حکایت¬های تاریخی به روشنی به دست می آید, سال¬ها پیش از آن که نهم ربیع الاول سال260 هجری فرا رسد, پیشوایان معصوم علیهم السلام و به ویژه واپسین فرستادة خداوند, پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم, امامت  آخرین حجّت الهی, حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نوید داده بودند.
   نه فقط پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام, که برخی از دانشوران اهل سنّت, در روایاتی چند به این حقیقت بزرگ اشاره کرده اند.[4]

   تأکید بر پیشوایی آخرین امام معصوم؛
   از آنجایی که شرایط امامت آخرین امام, با پیشوایان پیشین متفاوت بود, از این رو پافشاری¬های فراوانی بر آگاهی بخشی امامت ایشان شده است.
برخی از روایت¬هایی که بر این امر اصرار داشت، بدین قرار است: 
   1ـ حدیث معراج؛
   رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حدیثی پردامنه در بارة آنچه در شب معراج دیده بود, پس از بیان دیدن نور پیشوایان معصوم علیهم السلام و آخرین جانشین خود در میان آنها, می¬فرماید: «...عرض کردم: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: ایشان پیشوایانند. و این قائم است. همو که حلال مرا حلال می کند و حرام مرا را حرام می سازد. و از دشمنان من انتقام می¬گیرد. ای محمد! او را دوست بدار. پس همانا من او را دوست می دارم و هر کس که او را دوست بدارد, نیز او را دوست می¬دارم...» [5]
  2ـ حدیث غدیر؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در واپسین ماه های عمر خود ضمن پافشاری بر امامت نخستین پیشوای مسلمانان، در بارة آخرین پیشوا چنین فرمود: «...ای مردمان! همانا به درستی که من پیامبرم. و علی جانشین. آگاه باشید! ختم کنندة پیشوایان از ما است. او قائم مهدی است. آگاه باشید! همو است که دین را برتری خواهد بخشید وانتقام گیرنده از ستم گران است»[6]
3ـ حدیث رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم؛  از دیگر سخنانی که در آن به روشنی به شمار پیشوایان معصوم اشاره شده، بیان نورانی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود: «پیشوایان پس از من دوازده نفرند. نخستین ایشان, علی بن ابی طالب, و آخرین آن¬ها قائم است. آن¬ها جانشینان و اوصیای و اولیای من و حجت¬های خداوند پس از من, بر امت من هستند. اقرار کنندة به آن¬ها مؤمن و انکار کنندة ایشان کافرند»[7]  
   افزون بر روایت¬های یاد شده، ـ که از مهمّ ترین دلیل¬ها بر امامت حضرت مهدی علیه السلام است ـ دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز سخنان ارزشمندی در این باره فرموده اند. که برخی بدین قرار است:
 از امام علی علیه السلام دربارة معنای روایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرموده بود: "إِنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی" پرسیده شد "عترت" چه کسانی هستند؟  فرمود:
«من و حسن و حسین و پیشوایان نه گانه از فرزندان حسین. نهمین آنها مهدی آنهاست. هرگز از کتاب خدا جدا نمی شوند و کتاب خدا نیز از آنها جدا نمی شود. تا آن که در کنار حوض پیامبر بر او باز گردند»[8]
   
   دومین پیشوای شیعیان، امام مجتبی علیه السلام، حضرت مهدی علیه السلام را نهمین فرزند برادر خود حسین¬ علیه السلام ، و پسر سرور کنیزان دانسته است.[9]
   امام حسین علیه السلام در اشاره به امامت نهمین پیشوای هدایت گر از نسل خود، از وی با«قائم به حق» یاد کرده است.‏[10]
   امام سجّاد علیه السلام نیز در سخنی ارزشمند به امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اشاره کرده، آن حضرت را دوازدهمین جانشینان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پیشوایان پس از او، دانسته است. [11]
   امام باقر علیه السلام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را نهمین پیشوای پس از حسین بن علی8 و قائم آنها خوانده است.[12]
   ششمین پیشوای شیعیان به روشنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را دوازدهمین از پیشوایان هدایت پس از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ذکر کرده است.[13]
   هفتمین امام معصوم نیز آن حضرت را پنجمین از فرزندان خود دانسته، فرمود: برای او غیبتی است که مدتش طولانی خواهد شد.[14][14]
   امام رضا علیه السلام پس از اشاره به دوران غیبت و سختی های آن، سبب آن سختی ها را پنهان بودن  پیشوای ایشان ذکر کرده است. [15]
   امام جواد علیه السلام نیز در بارة آن حضرت وی را سومین از فرزندان خود دانسته است.[16]
   امام هادی علیه السلام ـ جدّ بزرگوار آن حضرت ـ نیز به پیشوایی آن حضرت پس از فرزند خود امام عسکری علیه السلام تأکید نموده است.[17]
  و سرانجام این تلاش پیوسته, به دست یازدهمین پیشوای معصوم علیه السلام به اوج خود رسید, که در آن، آخرین ذخیرة الهی به نیکوترین صورت ممکن, معرفی شده است.
   در آن جا که از آن حضرت در باره ـ درستی یا چگونگی ـ این خبر که به نقل از پدران بزرگوارش رسیده است که:
«أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةِ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»؛ «زمین هیچ گاه از حجت خدا بر خلقش خالی نیست, هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیّت مرده است». پرسش شد.
فرمود: «إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ»؛ «این مطلب حق است؛ آن گونه که روز حق است».
  سپس از آن حضرت سؤال شد: «ای پسر پیامبر! حجت و امام پس از شما کیست؟»
     ایشان فرمود:
   «ابْنِی مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْحُجَّةُ بَعْدِی مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»؛[18] «فرزندم محمّد, او امام و حجّت پس از من است. هر کس بمیرد و او را نشناسد, به مرگ جاهلیّت مرده است».
   تا این که با شهادت یازدهمین پیشوای شیعیان در هشتم ربیع الاول سال 260 هجری[19], در حالی که بیش از پنج بهار[20] از عمر آخرین ذخیرة الهی سپری نشده بود, فصل بهره¬مندی انسان¬ها از امام ظاهر به پایان رسید. و در پی آن دورانی بسیار مهّم در زندگی پیروان اهل بیت علیهم السلام پیش آمد.
   این دوران هم زمان با دو رخ داد مهمّ آغاز شد:
   نخست: رسیدن آخرین حجّت الهی به مقام امامت؛
   دیگر: قرار گرفتن آن حضرت در پرده پنهان زیستی.
  اگر چه برگزیدگانی از شیعه برای این مرحله آمادگی کامل داشتند, اما می¬بایست هر دو رخداد (امامت و غیبت)، برای عموم شیعیان به اثبات برسد, چرا که حضرت مهدی علیه السلام نخستین روز امامت را در حالی آغاز کرد, که جز افرادی اندک، ـ که پیش از آن، در دورة امام عسکری علیه السلام ایشان را دیده بودند[21]ـ کسی او را ندیده بود. 

   نخستین اقدام حضرت مهدی علیه السلام در آغاز امامت
   بنابراین، روزِ در گذشتِ امام یازدهم، و نخستین روز امامت ایشان, فرا رسید. وآن حضرت ناگزیر میان مردم آمده، بر پیکر پدر نماز گزارد.
   این رخداد به گونه¬هایی چند روایت شده است. که در یک روایت شیخ صدوق آن را به صورت مفصل از زبان «ابوالادیان» یکی از خدمت کاران خانه و متصدی امور نامه‏های امام عسکری علیه السلام گزارش کرده است.[22]
    به نظر می رسد, حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پس از شهادت پدر در نخستین ساعت¬های غیبت، با حضور در کنار بدن وی و اقامه نماز بر ایشان, مسائلی را مورد توجه قرار داد, که همگی به نوعی در ارتباط با بحث امامت ایشان بود.
   1ـ اجرای سنّت الهی در اقامة نماز امام بر امام،
   2ـ پیش گیری از اعلام ختم امامت،
   3ـ پیش گیری از انحراف داخلی در جریان امامت،(جریان جعفر)
   4ـ تثبیت ادامة جریان امامتِ حقِّه، و اعلام استمرار امامت در امام زنده.[23]

آغاز پیشوایی در خردسالی
   در این رخ داد آنچه از همه شگفتی آورتر بود، این که آن¬ها با کودکی پنج ساله روبه رو بودند که می¬گفت جانشین امام عسکری علیه السلام است.
 همان گونه که یاد شد پیش از آن با هدایت¬های پیوستة پیامبر و ائمه نور علیهم السلام شیعه به این نکته باور پیدا کرده بود که، خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود، مقام امامت و ولایت را به جهت قابلیت‏های ذاتی به افرادی خاصّ عطا فرموده و فقط از طرف اوست که امام بر جامعه نصب می‏گردد. و نیز این که, این قابلیت هیچ گونه ارتباطی به کمی و یا زیادی سن و سال ندارد.
    جالب این که, این گونه پیشوایی پیش از آن نیز, هم در بین ائمه علیهم السلام و هم در زنجیرة پیامبران علیهم السلام دارای سابقه بود.
  یکی از دانشوران معاصر، امامت در سنین کم را پدیده¬ای واقعی دانسته، چنین استدلال کرده است:
   « امامی که در کودکی به پیشوایی روحی و فکری مردم رسیده, و مسلمانان حتی در کشاکش آن همه موج ویرانگر, باز خویشتنِ خویش را به پیروی و دوستی او گماشتند, به طور مسلّم باید از دانش و آگاهی و گستردگی دید, و دانا بودن به فقه و تفسیر و عقاید, بهره¬ای آشکار و چشمگیر داشته باشد. چون در غیر این صورت نمی توانسته مردم را به پیروی از خویش وادارد...
     به فرض محال که مردم نتوانستند حقیقت و واقعیت امر را دریابند, خلافت و نیروی حاکم که آن همه دشمنی علنی با امام داشته, چرا بر نخاسته و پرده از رخسار حقیقت نینداخته است؟
   اگر امام خردسال, از دانش و سطح تفکر عالی برخوردار نبود, خلفای معاصر, خیلی خوب می¬توانستند جنجال به پا کنند, امّا سکوت آنها و سکوت تاریخ گواه است که امامت در سنین کم پدیدهای حقیقی بوده نه ساختگی».[24]
  البته پیش از آن که در مسیر هدایت جامعه، نوبت به پیشوایی جانشینان آخرین فرستادة الهی برسد، خداوند متعال پیامبرانی را در کودکی به مقام نبوّت مفتخر ساخته بود. بدین قرار: 
  پیامبری حضرت عیسی علیه السلام از هنگام ولادت
    از میان پیامبران اولوالعزم یگانه پیامبری که از هنگام ولادت, به نبوّت خویش به طور آشکار تصریح کرده, حضرت عیسی بن مریم علیها السلام است.
   خداوند در آیات قرآن, در بخشی از داستان حضرت مسیح علیه السلام از زبان پیامبر خود  در پاسخ منکران چنین می‏فرماید: 
   قَالَ اِنّى عَبْدُاللّه آتَانِىَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبیّاًf؛[25] «]کودک[ گفت: من بنده خدا هستم، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».
    یزید کناسی می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا عیسی بن مریم علیه السلام ، هنگامی که در گهواره سخن گفت، حجّت خدا بر اهل زمان خود بود؟ حضرت فرمود:
«او آن زمان پیغمبر و حجت غیر مرسل خدا بود (یعنی در آن زمان مأمور به تبلیغ و دعوت نبود) مگر نمی-شنوی گفته خود او را که می گوید: من بندة خدایم خدا به من کتاب داده و پیغمبر ساخته و هر جا باشم پر برکتم قرار داده و تا زنده باشم مرا به نماز و زکات سفارش کرده است».
   عرض کردم: در آن زمان و در همان حالی که درگهواره بود, حجّت خدا بود بر زکریا؟
آن حضرت فرمود:
   «...چون عیسی هفت ساله شد و خدای تعالی به او وحی فرستاد, از نبوت و رسالت خود سخن گفت, و بر یحیی و همه مردم حجّت گشت...».[26]
پیامبری حضرت یحیی علیه السلام در کودکی؛
    حضرت یحیی علیه السلام یکی دیگر از پیامبرانی است که در کودکی به مقام نبوّت رسید.
   خداوند در این باره خطاب به وی می‏فرماید:
   gیا یَحْیى خُذِالکِتابَ بِقُوَةٍ وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاًf؛[27] «ای یحیی! کتاب خدا را به جدّ و جهد بگیر! ما از کودکی به وی حکم ]نبوّت[ دادیم».
   یکی از مفسران اهل سنّت دربارة حکمی که خداوند به حضرت یحیی‏ علیه السلام داد، آن را همان نبوّت دانسته، بر این باور است که خداوند متعال عقل او را در سنین کودکی محکم و کامل کرد و به او وحی فرستاد.[28]
   در یکی از تفسیرهای معاصر, پس از آیة پیشین میخوانیم:
   «درست است که دوران شکوفایی عقل انسان به صورت معمول حدّ و مرز خاصّی دارد, ولی میدانیم همیشه در انسانها افراد استثنایی وجود داشته اند, چه مانعی دارد که خداوند این دوران را برای بعضی از بندگانش به خاطر مصالحی فشرده تر کند و در سالهای کمتری چکیده نماید, همان گونه که برای سخن گفتن به صورت معمول گذشتن یکی دو سال از تولد لازم است در حالی که میدانیم حضرت عیسی علیه السلام در همان روزهای نخست زبان به سخن گشود, آن هم سخنی پر محتوا  که طبق روال عادی در شأن انسانهای بزرگسال بود».[29]
   ایشان در ادامه, این آیه را دلیل روشنی بر درست بودن امامت برخی ائمه علیهم السلام در خردسالی دانسته است.
       بنابراین، همان‏گونه که خداوند متعال، مقام نبوّت را به کودک خردسالی داد؛ مقام امامت را نیز به انسانی با تمام ویژگی های لازم، در سن کودکی می‏تواند عطا فرماید.

پیشینه امامت در خردسالی
    همان گونه که پیش از این نیز یاد شد, روایتهای فراوان, و شواهد تاریخی, گویای آن است که, پیش از حضرت مهدی علیه السلام دو امام (امام جواد و امام هادی علیهما السلام ) نیز پیش از سن بلوغ جسمانی به امامت رسیدند و این، خود ایجاد آمادگی برای پذیرش امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در کودکی بود. 
   نخستین امام خردسال:
   در میان امامان دوازده گانه, نخستین پیشوایی که در سن کودکی به امامت رسید، حضرت جواد الائمه علیه السلام بود.
   حضرت امام محمّد تقی علیه السلام نهمین پیشوای شیعیان و یگانه فرزند حضرت رضا علیه السلام ، در روز دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه چشم به دیدار جهان گشود. آن حضرت در هفت سالگی به مقام امامت رسید.[30]
    از آنجا که این مسأله در دوران امامت بی سابقه بود، در ابتدا برخی بدان اعتراض کردند؛ ولی رفته رفته با هدایت‏های امام رضا علیه السلام و کرامتهایی از خود آن حضرت، دل شیعیان آرام گرفت.
    معمّربن خلاّد گوید: «از امام رضا علیه السلام شنیدم که مطلبی راجع به امر امامت بیان کرد و سپس فرمود: «شما چه احتیاجی به این موضوع دارید؟ این ابوجعفر(امام جواد علیه السلام) است که او را به جای خود نشانیده، و قائم مقام خود ساخته‏ام و فرمود: ما خاندانی هستیم که خردسالان‏مان مو به ‏مو از بزرگسالان‏مان ارث می‏برند».[31]
   این روایت بیانگر آن است که مقام امامت، ربطی به کمی و یا زیادی سن ندارد. 
   ابو بصیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. ـ در حالی که کودک نابالغی عصا کش من بود.ـ حضرت به من فرمود:
   «کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا احْتَجَّ عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ أَوْ قَالَ سَیَلِی عَلَیْکُمْ بِمِثْلِ سِنِّهِ»؛ «چگونه خواهید بود زمانی که حجت بر شما هم سال این کودک باشد؟»[32][32] ]یا فرمود: هم سال این کودک بر شما ولایت داشته باشد.[[33]
    صفوان بن یحیی گوید: «به امام رضا علیه السلام عرض کردم: پیش از آن که خدا ابو جعفر را به شما ببخشد، درباره جانشین‏تان از شما می‏پرسیدیم و شما می‏فرمودید؛ خدا به من پسری عنایت می‏کند. اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما را روشن نمود. اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی آید، به که ‏بگرویم؟ حضرت با دست اشاره به ابی‏جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود، عرض کردم: قربانت گردم، این پسر سه ‏ساله است: فرمود:
   «وَ مَا یَضُرُّهُ مِنْ ذَلِکَ فَقَدْ قَامَ عِیسَی علیه السلام بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ ثَلَاثِ سِنِینَ»؛ «چه مانعی دارد عیسی سه ساله]کمتر[ بود که به حجّت قیام کرد».[34] 
    اگر چه برخی در برابر این اراده از خود واکنش های نامناسبی نشان دادند, امّا کم نبودند انسان‏های وارستهای که در برابر این خواست الهی، در کمال تواضع سر فروتنی و پذیرش فرود ‏آورده، با خشنودی کامل  آن را ‏پذیرفتند.
   از جملة ایشان «علی بن جعفر بن محمد »عموی امام رضا علیه السلام"بود که در برابر امام جواد علیه السلام در نهایت فروتنی بر پیروی از ایشان تأکید می نمود.[35][35]
   از اینجا بود که پیروان خالص اهل بیت علیهم السلام با این باورمندی ـ که مقام امامت امری فراتر از محاسبات ظاهری است ـ در امامت امام هادی علیه السلام, با اطمینان بیشتری آن را پذیرفتند. چرا که ایشان نیز در سنّ هشت سالگی به امامت رسید.[36]
   از آن جایی که شرایط حاکم بر امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف این روند را به گونه ای دیگر رقم زد, تردیدهای شکنندهای را در ذهن شیعه پدید آورده, کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت. ایشان نه فقط در سن و سالی کمتر از دیگر امامان به امامت رسید, بلکه به خاطر مصالحی، ولادتش نیز پنهانی بود. و تا زمان امامت ایشان, جز اندکی, جمال دل آرای او را ندیده بودند.
     البته حافظة شیعههای راستین، آموزههای پیشوایان معصوم علیهم السلام پیشین را ـ که با اقداماتی مناسب, برای این امر زمینه سازی کرده بودند[37], ـ هرگز فراموش نکرده بود.
   این زمینه سازی هر چه به زمان ولادت حضرت مهدی علیه السلام نزدیک تر میشود, شتاب بیشتری به خود می-گرفت, به گونهای که امام عسکری علیه السلام هرگاه موقعیت را مناسب مییافت فرزند خود را معرفی و به جانشینی وی تصریح می نمود.

کودکان نابغه انسانهایی استثنایی
   افزون بر پیامبران و پیشوایان معصوم علیهم السلام که به تأیید الهی دارای ویژگیهای خاصّی هستند, در بین انسانهای معمولی نیز کسانی یافت می شوند که دارای نبوغ خاصّی هستند که آنها را از دیگران متمایز می کند.
   یکی از پژوهشگران معاصر پس از بیان آیات و روایات, از کودکان نابغه به عنوان مؤید رخداد فوق یاد کرده، افرادی چون ابو علی سینا، فاضل هندی، توماس یونگ، را فقط نمونه ای از این گونه انسان ها دانسته است.[38] 
   برآیند سخن آن که: امامت مانند نبوّت موهبتی الهی است که خدای متعال به بندگان برگزیده و شایستة خود بخشیده است. و در این بخشش سن و سال, دخالتی ندارد. از این رو امر پیشوایی در کودکی، نه فقط امری بعید نیست، که در طول تاریخ میان پیامبران الهی علیهم السلام ، سابقهای دیرینه دارد. و کسانی که جهت خرده گیری بر پیروان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام این مطلب را دستاویز خود قرار داده اند، در بیان پیامبریِ برخی پیامبران و نبوغ برخی بزرگان دین و دانش هیچ،گونه تردیدی به خود راه نداده اند.
________________________________________
[1][1] .عضو هئیت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[2][2] . شیخ کلینی، کافی، ج1، ص178 (باب ان الارض لاتخلو من حجة).
[3][3] . بقره (2): آیة 124.
[4][4] . ر.ک: صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، (الفصل الاوّل فیما یدّل علی انّ الائمة اثنا عشر...).
[5][5] . نعمانی, الغیبة؛ ص93؛ شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج1, ص252.
[6][6] . علامه مجلسی, بحار الانوار, ج37, ص213.
[7][7] . شیخ صدوق, من‏لایحضره‏الفقیه, ج 4, 179.
[8][8] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج1, ص240.
[9][9] . پیشین, ج1, ص 315.
[10][10] . پیشین, ج1, ص317.
[11][11] . پیشین, ج1, ص319.
[12][12] . شیخ کلینی, کافی، ج1, ص 533 , ح15.
[13][13] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص342.
[14][14] . پیشین, ج2, ص361.
[15][15] . شیخ صدوق, عیون اخبار الرضا علیه السلام , ج1, ص273.
[16][16] . شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص377.
[17][17] . پیشین, ج2, ص383.
[18][18] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص409, باب 38, ح9.
[19][19] . شیخ کلینی، کافی، ج1، ص503.
[20][20] . شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص339.
[21][21] . ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, صص 384 و 457.
[22][22] . شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 475؛ باب 43، ح 25. همچنین ر.ک: نیلی نجفی, منتخب الانوار المضیئة، ص 157؛ راوندی، قطب‏الدین،  الخرائج والجرائح، ج 3، ص1101.
[23][23] . ر.ک: حکیمی، محمد رضا, خورشید مغرب، ص24ـ 25.
[24][24] . صدر، سیّد محمد باقر, جست و جو و گفت و گو پیرامون امام مهدی علیه السلام , ص47ـ48.
[25][25] . مریم (19): آیة 30.
[26][26] . شیخ کلینی, کافی, ج1, باب حالات الأئمه علیهم السلام فی السّن.
[27][27] . مریم (19): آیة 12 .
[28][28] . فخر رازی, تفسیر فخر رازی، ج 11، ص 192.
[29][29] . مکارم شیرازی، ناصر و دیگران, تفسیر نمونه, ج13, ص27.
[30][30] . شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص273.
[31][31] . شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 320، ح 2
[32][32] . به نظر می رسد مقصود آن حضرت امام جواد علیه السلام بوده است. اگر چه می تواند اشاره به امامت حضرت مهدی علیه السلام نیز باشد.
[33][33] . شیخ کلینی، کافی, ج1, (حالات الأئمةعلیهم السلام فی السن, ح4).
[34][34] . همان، ج 1، (باب الاشارة والنّص علی ابن جعفرالثانى).
[35][35] . شیخ کلینی، کافی، ج 2، ص 322، ح 12.
[36][36] . ر.ک: شیخ مفید, الارشاد, ج2, ص 297.
[37][37] . نعمانی، الغیبة، ص322, ح1.
[38][38] . امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص123ـ 124.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:45 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: پنج شنبه 103 آذر 8
مهدی یاور امروز: 56
مهدی یاور دیروز: 44
کل مهدی یاوران: 359075

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [121]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [144]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی