سفارش تبلیغ
صبا ویژن


حکومت شایستگان از نگاه خداوند.
خدامراد سلیمیان

امید به حاکمیت "انسان‌های صالح" در آینده¬ای روشن و استقرار عدالت و صلح فراگیر و  همگانی، امری فطری است. همة افراد، براساس فطرت ذاتی خود، به امید روزی هستند که جهان در پرتو هدایت‌های انسانی شایسته و با تأیید و عنایت پروردگار هستی، از بیداد و تباهی رهایی یافته، از نا بسامانی¬ها، ناامنی‌ها و تیره‌روزی¬ها خلاص شود و سرانجام به صلح و صلاح نایل آید.
    در بیشتر دین‌ها  و مذهب‌های جهان، از مصلحی سخن به میان آمده است که در آخرالزَّمان ظهور کرده و به کژی‌ها و کژروی‌ها پایان خواهد داد و شالودة حکومتی یگانه و جهانی را بر اساس دادگری، بنا خواهد کرد. تمام پیامبران و سفیران الهی نیز در این زمینه به مردمِ با ایمان جهان، نویدهای روشنی داده‌اند.
    این اندیشه که در اسلام با عنوان «مهدویّت»، شناخته شده است، همچون دیگر ادیان، ریشه در کلام پروردگار الهی دارد؛ از این رو قرآن، در جایگاه کتاب آسمانی مسلمانان، با پافشاری تمام، پیروزی نهایی «حق» بر «باطل» را به تمام انسان‌ها وعده فرموده و حکومت صالحان و شایستگان را نوید داده است.
    مسلمانان با بهره‌مندی از آموزه‌های آفتابگون وحی و سخنان نورانی رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلم، بر این باورند: «آن انسان بزرگ که شایستگان را بر گیتی چیره خواهد ساخت، کسی نیست مگر رادمردی از سلاله آخرین پیامبر الهی، یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف».
    اگرچه قرآن دربارة ظهور و قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به گونه‌ای فراگیر سخن رانده و به تشکیل حکومت دادگر جهانی و پیروزی شایستگان بشارت داده است، مفسران شیعه و برخی از تفسیرگران اهل سنّت، این آیات را ـ به استناد روایات اهل بیت علیهم السلام و دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان، به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، مربوط دانسته‏اند.
    به باور ایشان، مهم‌ترین آیه‌ای که پرده از حاکمیت انسان‌های شایسته در آینده برداشته، این‌گونه می‌فرماید:
(وَلقَدْ کَتَبْنا فِی الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذّکْرِ أنّ الارضَ یرِثُها عِبادِی‏َ الصّالِحُونَ)؛[1]
وهمانا، در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان شایستة من، به ارث خواهند برد.
در این آیه، به یکی از روشن‌ترین پاداش‌های دنیوی صالحان (حکومت روی زمین)، اشاره شده است. و در روایاتی چند نیز، این رویداد مهم، در عصر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دانسته شده است.
پیش از هر سخن بهتر است به اشاره، برخی واژگان آیه را بررسی کنیم.
ـ «زبور» داود (یا به تعبیرکتاب‌های عهد قدیم، مزامیر داود) عبارت است از: «مجموعه‏ای از مناجات‌ها و نیایش‌ها[2] و اندرزهای داود پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و آنچه بر او نازل شد[3]». برخی نیز در معناى «زبور» گفته‏اند: نامى است براى جنس کتاب‌هایى که بر پیامبران نازل مى‏شود.[4]
    ـ «ذکر»، در اصل به معنای چیزی است که مایه تذکر و یاد آوری باشد؛ ولی در این آیه ـ به قرینه معرفی آن قبل از زبور ـ به کتاب آسمانی حضرت موسی علیه السلام، (تورات) تفسیر شده است.
    ـ «ارض»، به مجموع کره زمین گفته می‏شود؛ مگر این‌که قرینه خاصی در کار باشد.
    ـ «ارث»، یعنی چیزی که بدون معامله و داد و ستد، به کسی انتقال می‏یابد. در قرآن کریم، گاهی به معنای تسلط و پیروزی یک قوم شایسته، بر قوم ناشایست و در اختیار ـ گرفتن موهبت¬ها و امکانات آن‌ها گفته شده است.[5]
    اما مقصود از این شایستگی چیست؟ با توجه به اضافه شدن «بندگان» به «خدا»، ایمان و توحید آنان روشن می‏شود و با توجه به کلمه «صالحون»، همه شایستگی‌ها به ذهن می‌آید: عمل و تقوا، علم و آگاهی، قدرت و قوت، و تدبیر و نظم و درک اجتماعی. این شایستگی‌ها دارای آثار و برکاتی بی‌مانند است؛ به گونه‌ای که اگر بندگان با ایمان، این شایستگی¬ها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز آن‌ها را یاری می¬کند تا بر مستکبران چیرگی یافته، دست¬های آلوده‌شان را از حکومت روی زمین کوتاه کنند و دارندة میراث¬های آن‌ها شوند.
    بنابراین، تنها «استضعاف» سبب پیروزی بر دشمنان و حکومت بر روی زمین نیست؛ بلکه وجود ایمان و کسب شایستگی‌ها نیز، بایسته است و مستضعفان جهان تا زمانی که این دو اصل را زنده نکنند، به حکومت روی زمین نخواهند رسید.
    اما این که مقصود از این وراثت چیست؟ مرحوم علامه طباطبایی پس از بیان مطالبی ذیل آیه، این‌گونه می‌نویسد: مراد از وراثت زمین این است که سلطنت بر منافع، از دیگران به صالحان منتقل شود و برکات زندگى در زمین، مختص ایشان شود. این برکات، یا دنیایى است که برمی‌گردد به بهره‌مندی صالحان از زندگی دنیایى که در این صورت، خلاصة مفاد آیه این مى‏شود که: به زودى زمین از لوث شرک و گناه پاک‏ شده، جامعه بشرى صالح که خداى را بندگى کنند و به وى شرک نورزند، در آن زندگى کنند؛ همچنان که آیه(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ ... یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً)[6]  از آن خبر مى‏دهد یا این برکات اخروى است که عبارت است از مقامات قربى که در دنیا براى خود کسب کردند؛ چون این مقامات هم ـ گرچه از نعیم آخرت است ـ از برکات حیات زمینى است؛ همچنان که آیه: (وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَیْثُ نَشاءُ)[7] که حکایت کلام اهل بهشت است و آیة (أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ)[8] بدان اشاره مى‏کنند.
    از همین‌جا روشن مى‏شود آیه مورد بحث، ویژة یکى از دو وراثت‏هاى دنیایى و آخرتى نیست؛ بلکه هر دو را شامل مى‏شود. و تفسیرگرانى که آن را به وراثت آخرتى اختصاص داده و به آیاتى که مناسب با آن وراثت است تمسک جسته‌اند، حرف درستى نزده‏اند. آن مفسرینى هم که آیه را به وراثت دنیایى اختصاص داده، بر دوره ظهور اسلام یا دوران مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم در اخبار متواتره از آن خبر داده و شیعه و سنى آن‌ها را نقل کرده‏اند ـ حمل نموده‏اند باز راه درستى نرفته‏اند؛ زیرا روایات مذکور ـ هر چند متواتر و مسلم است ـ آیه را تخصیص نمى‏زند.
    کوتاه سخن، همان‌طور که گفتیم، آیه شریف، مطلق است و شامل هر دو وراثت مى‏شود
در تفسیر آیة شریف، از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود:
هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ یَبْعَثُ اللَّهُ مَهْدِیهُمْ بَعْدَ جَهْدِهِمْ فَیعِزُّهُمْ وَ یذِلُّ عَدُوَّهُمْ؛[9] 
این بندگان شایسته، همانا آل محمد هستند که خداوند، مهدی آنان را پس از کوشش ایشان مبعوث می کند. پس ایشان را عزّت داده، دشمنانشان را ذلیل خواهد کرد.
    روشن است مفهوم این روایت، انحصار نیست؛ بلکه بیان یک مصداق عالی و آشکار است و این تفسیرها، هرگز عمومیت مفهوم آیه را محدود نمی¬کند؛ بنابراین هر زمان و هر جا، بندگان صالح خدا قیام کنند، پیروز و موفق خواهند بود و سرانجام وارث زمین و حکومت آن خواهند شد.[10]
    در پایان سخن یاد این نکته لازم است که در مزامیر داود تعبیر یاد شده یا مشابه آن، در چند مورد دیده می‏شود و نشان می¬دهد  با تمام تحریفات موجود در این کتاب‌ها، این قسمت، همچنان از دستبرد مصون مانده است.
برخی از این فرازها بدین قرارند:
... شر‌یران منقطع می‏ شوند و اما متوکلان به خداوند، وارث زمین خواهند شد و حال اندک است که شریر نیست می‏شود؛ هر چند مکانش را استفسار نمایی، ناپیدا خواهد شد؛[11]
اما متواضعانه وارث زمین شده، از کثرت سلامتی شادکام  خواهند شد؛[12]
متبرکان خداوند، وارث زمین خواهند شد؛ اما ملعونان وی منقطع خواهند شد...؛[13]
صدیقان وارث زمین شده، همیشه در آن ساکن خواهند بود؛[14] خداوند روزهای صالحان را می‏داند و میراث ایشان ابدی خواهد شد.[15]
در این عبارت‌ها، عنوان «صالحان» که در قرآن آمده است، با همان تعبیر در مزامیر داود به چشم می‏خورد. علاوه بر این، تعبیرات دیگری نیز مانند صدیقان، متوکلان، متبرکان و متواضعان، در جمله‏های دیگر ذکر شده است. این تعبیرها، دلیل بر عمومیت حکومت «صالحان» است و با احادیث قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تطبیق می-کند .
    بدین سان می‌توان نتیجه گرفت حضرت حق تعالی آخرین حکومت را از آن صالحان می‌داند که: العاقبه للمتقین.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. انبیا (21)، آیه  105.
[2] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج9، ص 223.
[3] . شیخ کلینی، کافی، ج1، ص 225.
[4] . طبرسی، جوامع الجامع، ج3، ص، 31.
[5]. ر. ک: اعراف (7)، آیه137.
[6] . «خدا به آن عده از شما که ایمان آورده عمل صالح کردند وعده داده که به زودى ایشان را جانشین دیگران در زمین کند ... مرا بپرستند و چیزى شریکم نسازند»، سوره نور()، آیه 55. 
[7] . «و گفتند حمد خداى را که زمین را به ما ارث داد تا هر جا از بهشت را که بخواهیم براى خود انتخاب کنیم». سوره زمر()، آیه 74.
[8] . «ایشانند وارثان، همانهایى که فردوس برین را ارث مى‏برند». سوره مؤمنون()، آیه 11.
[9]. محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبة، ص184.
[10]. تفسیر نمونه، ج 13، ص 515 ـ 524.
[11]. مزامیر داود، 37، بند 9.
[12]. همان، بند 11.
[13]. همان،37، بند 27.
[14]. همان، بند 29.
[15]. همان، بند 18.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 12:29 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و دلیل های آن
سید حسن زمانی

 غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف هم به معنی پوشیده بودن او از دیدگان مردم  و هم به معنی دیدن امام ولی نشناختن او در روایات بیان شده است.[1][1] امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از آغاز زندگی، پنهانی می‌زیست؛ و پدر بزرگوارش او را فقط به عده¬ای از یاران خاص نشان داد. با شهادت امام یازدهم علیه السلام، امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوره غیبت صغری به مدت 69 سال شروع شد. ویژگی این دوره ارتباط امام با پیروانش به واسطه چهار نایب خاص بود  علیه السلامکه با نام معرفی شده بودند). از سال 329 ه‍.ق این ارتباط قطع شد، و دوره غیبت کبری  علیه السلامبلند مدت) حضرت آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.

زمینه سازی برای غیبت
سال‌ها پیش از تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و پیشوایان معصوم  علیهم السلام از غیبت او سخن می‌گفتند. از زمان امام هادی علیه السلام رفت و آمد شیعیان با امام کم شد. اگر کسی با آن حضرت کار داشت به وسیلة نمایندگان حضرت و در برخی موارد از پشت پرده با امام سخن می‌گفت. شیعیان کم کم برای غیبت آماده شده و آموختند که بایستی به عالمان دینی یا وکیلان امام مراجعه نمایند. با شهادت امام حسن عسکری علیه السلام رابطه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف با مردم قطع نشد و مردم به واسطه نایبان خاص با ایشان در ارتباط بودند. در این دوره  علیه السلامغیبت کوتاه مدت) شیعیان به رفت و آمد بیشتر با عالمان دین عادت کرده و برای غیبت بلند مدت حضرت آماده شدند.

غیبت سنت الهی
نهان زیستی و غیبت پیشوایان دین از سنت‌ها و روش¬های خداوند است و در زندگی برگزیدگانی چون: ادریس، الیاس، موسی، عیسی و خضر علیهم السلام اتفاق افتاده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
برای قائم ما غیبتی است که مدت آن طولانی خواهد بود. راوی پرسید: دلیل این غیبت چیست؟ امام پاسخ دادند: خداوند می‌خواهد سنت‌های پیامبران، در پنهان زندگی کردن را در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جاری کند.[2]

حکمت غیبت
مطابق روایات دلیل اصلی غیبت چون سری از اسرار الهی است بیان نشده است اما مواردی به عنوان حکمت‌های غیبت مطرح شده است؛
1. همراهی نکردن مردم؛
وقتی مردم ارزش پیامبر و امام را ندانند و دستورهای آنان را انجام ندهند و مخالف گفتار آنان رفتار کنند، خداوند حق دارد او را از مردم بگیرد تا در روزگار پنهان بودنش ارزش او را بفهمند و برای آشکار شدن امام تلاش کنند. مانند ماهی تا وقتی که درون آب است ارزش آب را نمی‌داند ولی وقتی از آب بیرون می‌افتد تازه می‌فهمد چه نعمتی را از دست داده است و برای به دست آوردن آن تلاش می‌کند.
امام محمد باقر علیه السلام فرمود: «وقتی خداوند همراهی و هم نشینی ما را برای گروهی خوش ندارد، ما را از میان آنان برگیرد».[3][3]
2. حفظ جان امام؛
مهمترین دلیل پنهان شدن پیشوایان دین از مردم حفظ جانشان بوده است تا در زمان مناسب دوباره به بیان دستورهای خداوند مشغول شوند. پیامبر اسلام از مکه به مدینه مهاجرت کرد و در غار پنهان شد تا مشرکان مکه او را نکشند. امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز برای حفظ جانش مدتی از دیدگان مردم پنهان شده است تا در زمان مناسب قیام و زمین را پر از عدل و داد کند.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پیش از قیام خود مدتی از چشم‌ها پنهان خواهد شد. راوی پرسید: دلیل آن چیست؟ فرمود: برای حفظ جان خود.[4][4]
البته امام چون ولی خدا است، جان خود را برای حفظ دین می‌خواهد. اگر شهادت به حفظ دین کمک کند چون امام حسین علیه السلام قیام می‌کند ولی اگر کشته شدن او نتیجه‌ای برای دین نداشته بلکه بقاء او لازم باشد چون پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که صلح حدیبیه را پذیرفت جان خود را محفوظ می‌دارد.
3. بیعت نکردن با ستمگران؛
هریک ازپیشوایان ما به دلیل آماده نبودن زمینه برای قیام و نداشتن یاور، در زمانی مجبور به قرارداد ظاهری با ستمگر زمان خود بودند. ولی برای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین نیست. او مأمور است وقتی می‌آید، قیام کند و زمین را از عدل و داد پر کند.[5][5] و بایستی بر عهده‌اش قراردادی نباشد تا هر لحظه¬ای که شرایط آماده شد، ظهور کند و مجبور به پیمان شکنی نشود.
4. آخرین ذخیره خداوند؛
اگر هریک از پدران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به شهادت می‌رسیدند، امامی بود تا جانشین او شود ولی با توجه به اینکه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف آخرین فرد از پیشوایان معصوم برای هدایت انسانها است اگر در زمانی که شرایط آماده نیست آشکار شود مانند پدرانش به شهادت می‌رسد و زمین از حجت خدا خالی می‌ماند. شیخ مفید می‌نویسد: اگر هریک از پدران او هنگام ظهور به شهادت می‌رسیدند با حکمت الهی  علیه السلامخالی نبودن زمین از حجت خدا) منافات نداشت و جانشینی جای او می‌نشست ولی اگر امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آشکار شود خونش را می‌ریزند و با حکمت خداوند منافات دارد.[6][6]
5. دوران غیبت دوران آزمایش؛
خداوند بندگانش را با وسایل گوناگون می‌آزماید یکی را با مال، دیگری را با بیماری و..... در آیه 155 سوره بقره خداوند انواع امتحان¬ها را این گونه بیان می‌کند «شما را به نوعی از ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود محصول، آزمایش می‌کنیم و صبر کنندگان را بشارت بده». یکی از آزمون¬های خداوند نسبت به بندگان پنهان بودن امام زمانشان است. تا افراد در امتحان‌های متفاوت آزموده شوند و در هنگام ظهور بهترین‌ها بروز و ظهور یابند و دیندار واقعی از بی‌دینان جدا شوند.
امام کاظم علیه السلام فرمود: وقتی پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید تا هیچکس شما را از آن بیرون نکند برای قائم ما غیبتی خواهد بود که گروهی از پیروان او از دین خود برمی‌گردند، این غیبت آزمایشی است که خداوند با آن بندگانش را امتحان می‌کند.[7][7]
در پایان متذکر می‌شویم؛ چنانکه در برخی روایات آمده وقتی می‌دانیم خداوند حکیم و کارهای او از روی حکمت است  علیه السلامو غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بنابر دستور پروردگار متعال می‌باشد)، پس اگر دلیل غیبت را هم ندانیم چون کار خدا است، آن را می‌پذیریم.
________________________________________
[1][1] . غیبت نعمانی، ص144، باب10، ح3، کمال الدین، ج2، ص170، باب43، ح8.
[2][2] . علل الشرایع، ج1،ص245، باب179، ح7؛ بحارالانوار، ج52، ص90، باب20، ح3.
[3][3] . علل الشرایع، ج1، ص244، باب179، ح2.
[4][4] . کمال الدین، ج2، ص233، باب48. ح7.
[5][5] . کمال الدین، ج1، ص581، باب29، ح2.
[6][6] . فصول العشره فی الغیبه، فصل9، ص116.
[7][7] . اصول کافی، ج1، ص326، ح2.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:59 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، غایبِ حاضر
خدامراد سلیمیان

شاید برای برخی همواره، این پرسش مطرح باشد که چگونه ممکن است کسی که غایب است، حاضر باشد؟ و یا در عین حضور، غایب باشد؟
نگارنده برای پاسخ به این پرسش، به اجمال، مطالبی را تقدیم می‌کند؛ باشد با بهره‌مندی از آموزه‌های آفتاب‌گون پیشوایان معصوم، هرچند اندک، از این باور اساسی، رفع ابهام شود.
  سال‌ها پیش از زاده شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، آنگاه که معصومین علیه السلام از آن حضرت سخن می‌گفتند، بی‌درنگ به پنهان زیستی ایشان نیز اشاره می کردند. این پافشاری، بیش از آن که  در جهت آگاه کردن شیعیان باشد، به منظور زمینه‌سازی غیبت و آماده کردن شیعیان برای پذیرش آن بود.
   آنچه بر رمز و راز این مسأله  می‌افزود، پافشاری معصومین علیه السلام بر حفظ جنب? سرّی این حادثه بود. به ‌طوری که آنچه در رهیافت بررسی سخنان ایشان می‌توان به دست داد، نسبت به آنچه بر ما پوشیده است، بسیار اندک و ناچیز می‌نماید. اگرچه گاهی نیز به تناسب، گفته‌های ارزنده‌ای دربارة آن، به پیروان خود می‌فرمودند.

نیم نگاهی به واژه غیبت
   «غیبت» به معنای «پنهان شدن از دیدگان» است و غائب به کسی گفته می‌شود که حاضر و ظاهر نیست[1]. و در اصل به معنای پنهان شدن خورشید، ماه و ستارگان به کار می‌رود[2]. همچنین دربارة کسی به کار می‌رود که مدتی در جایی حضور دارد و پس از آن، از دیدگان رفته و دیگر دیده نمی‌شود[3]. و در اصطلاح مهدویّت، به پنهان زیستی حضرت مهدی علیه السلام گفته می‏شود.

تأکید بر حتمی بودن غیبت
   پیشوایان معصوم علیه السلام در پاره ای از سخنان خود، غیبت حضرت مهدی علیه السلام را امری حتمی و غیر قابل تردید دانسته‌اند.
   امام رضا علیه السلام از پدران خود و ایشان از نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل کرده‌اند که آن حضرت با استفاده از واژگان سوگند، فرمود: «وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ بَشِیراً لَیَغِیبَنَّ الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِی»؛‏[4] «و سوگند به آن کسی که مرا به حق، بشارت دهنده، برانگیخت؛ هر آینه، قائم از فرزندان من، غائب خواهد شد».
   مفضّل می‌گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «إِیَّاکُمْ وَ التَّنْوِی?َ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ إِمَامُکُمْ سِنِیناً مِنْ دَهْرِکُمْ وَ لَتُمَحَّصُن...‏»؛[5] «فریاد نکنید. به خدا سوگند؛ امام شما سالیانی از روزگارتان غیبت می‌کند و ناگزیر، مورد آزمایش واقع شوید...».
امام عسکری علیه السلام نیز در این باره فرمود: «وَ اللَّهِ لَیَغِیبَنَّ غَیْبَ?»؛[6] قسم به خدا صاحب این امر،از شما غایب می شود.
در روایات زیادی، قطعی بودن غیبت برای حضرت مهدی علیه السلام تأکید شده است.
   تأکید فراوان پیشوایان معصوم علیه السلام باعث شد این باور در عمق اذهان مسلمانان ریشه دوانده، و از باورهای خدشه ناپذیر آنها شود. به همین دلیل برخی از افرادی که مدعی مهدویّت شده‌اند، در پاره‌ای موارد، سخن از غیبت نیز به میان آورده‌اند[7].

چگونگی غیبت حضرت مهدی علیه السلام 
با بهره‌گیری از بیانات معصومین علیه السلام، سه دیدگاه کلّی و قابل توّجه دربارة چگونگی غیبت حضرتش، قابل ارائه است:
1. پنهان بودن جسم (ناپیدایی)؛
2. پنهان بودن عنوان (ناشناسی)؛
3. پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان به تناسب شرایط.
1. پنهان بودن جسم؛
  پاره‌ای روایات، چگونگی غیبت آن حضرت را به پنهان بودن جسم دانسته است. این دیده نشدن جسم در دوران غیبت، به دو گونه قابل تفسیر است:
     1ـ.1. آن حضرت بسان فرشتگان، ارواح و اجنّه، جسمی نامرئی دارد که با وجود این که در میان جوامع بشری حضور دارند اما قابل دیدن نیستند.
     2ـ 1. ایشان جسمی مرئی دارد؛ امّا به قدرت الهی در دیدگان مردم، تأثیر و تصرّفی نماید تا کسی نتواند ایشان را ببیند و این کار از اولیای الهی ـ که از سوی خدا دارای قدرت تصرّف در جهان آفرینش هستند ـ بعید نیست.
    از قرآن کریم نیز می‏توان امکان استتار و اختفای انسان از دیدگان را ـ چه به صورت کوتاه مدت یا دراز مدت ـ دریافت کرد.[8]
   به نظر می‌رسد، تفسیر نخست، غیر قابل پذیرش است؛ چرا که هیچ دلیلی وجود ندارد که آن حضرت دارای جسمی با ویژگی این تفسیر باشد. بلکه بر عکس، آن حضرت مانند تمامی انسان‌ها دارای جسمی مادی می‌باشد. همان‌گونه که پدران بزرگوارشان و نیز رسول گرامی اسلام علیه السلام چنین بودند.
با این بیان، تفسیر دوم مورد پذیرش است. چنانچه با بررسی جامع سخنان معصومین علیه السلام ، می‌توان به فرازهایی دست یافت که مؤید این مطلب باشند:
   امام علی علیه السلام در این باره در روایتی طولانی فرموده‌اند:
   «...تا آن گاه که یکی از فرزندان من از دیدگان مردمان پنهان شود ...پس به پروردگار علی سوگند، حجّت حق بر زمین استوار است. در جاده‌ها حرکت می‌کند. در خانه‌ها و قصرها وارد می شود. و در شرق و غرب زمین به گردش می پردازد. سخن مردم را می‌شنود و بر گروه مردم سلام می‌کند. می‌بیند و دیده نمی‌شود؛ تا زمان ظهورِ وعدة الهی و ندای آسمانی. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی و پیروان اوست»[9]. 
  امام صادق علیه السلام نیز فرموده‌اند: «یَفْقِدُ النَّاسُ اِمامَهُمْ یَشْهَدُ المَوسِمَ فَیَراهُمْ وَلا یَرَوْنَهُ»؛[10]  «مردم امام خویش را گم می‏کنند، پس آن امام در موسم حج حضور می‏یابد و مردم را می‏بیند، ولی مردم او را نمی‏بینند».
   آنگاه که از امام صادق علیه السلام دربار? کیستی حضرت مهدی علیه السلام پرسش شد؛ فرمود: «پنجمین از فرزندان هفتمین.» آن گاه ادامه داد:
   «یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ...».[11] «شخص او از شما غائب می‌شود...».
  امام رضا علیه السلام نیز دربار? امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: «لَا یُرَی جِسْمُهُ...»؛[12] «جسمش دیده نمی‌شود».
   داود بن قاسم می‌گوید از امام هادی علیه السلام شنیدم که فرمود: «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِیَ الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ...»؛[13] «جانشین پس از من حسن است. پس چگونه خواهید بود با جانشین پس از جانشین؟» عرض کردم: «خدا مرا قربانت گرداند؛ برای چه؟» فرمود: «همانا شما شخص او را نمی‌بینید».
و سرانجام در فرازی از دعای ندبه چنین می‌خوانیم:
   «...عَزِیزٌ عَلَیَّ أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی...»؛[14] «سخت است بر من که مردمان را ببینم امّا تو دیده نشوی...».
   روشن است که همة روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت بر دیده نشدن آن حضرت دارند و قابل تأویل بر شناخته نشدن، نخواهند بود؛ چرا که صراحت در معنای دیده نشدن دارند.
   یکی از نویسندگان معاصر، پس از اشاره به برخی روایات یاد شده، این نظریه را ساده‌ترین طرح و فرضی? عملی و قابل قبول دربارة پنهان شدن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهایی ایشان از ظلم ستمگران دانسته و بر این باور است با این گونه اختفا، آن حضرت در پناهگاهی امن به سر برده و هیچ گونه آسیبی نخواهد دید. سپس می‌افزاید:  «این گونه اختفا و پنهانی از راه اعجاز خدایی امکان دارد، به همان گونه که دیرزیستی حضرت در طول این همه سال نیز با اعجاز الهی درست می‌شود».[15]
   این برداشت، افزون برآن که با معنای لغوی غیبت مطابقت می‌کند، با روایاتی که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت را به خورشید پشت ابر تشبیه نموده نیز، همخوانی بیشتری دارد.
2. پنهان بودن عنوان؛
   این دیدگاه، بر آن است که آن حضرت، در جوامع انسانی، عمر شریف خود را سپری می‌نماید و مردم را می‌بیند و مردم نیز ایشان را می بینند؛ امّا ایشان را نمی‌شناسند و به تعبیر دیگر: فقط از نگاه معرفتی و شناختی مردم پنهان است نه از دید ظاهری.
   افرادی که بر این دیدگاه پافشاری می‌کنند به روایاتی استدلال نموده اند که از جمل? آن به موارد زیر اشاره می‌شود:
    سدیر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: «در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ در بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آن گاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد. همان گونه که به یوسف اذن داد...».[16]
   و نیز سخن نائب خاصّ آن حضرت «محمد بن عثمان» که در این باره می‌گوید: «وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ»؛[17] «به خدا سوگند، همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر می‌شود؛ مردم را می‌بیند و آنها را می‌شناسد و مردم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند».
   برخی از دانشمندان معاصر براساس این دیدگاه بر این باورند که مقصود از غیبت، آن نیست که حضرتش در یکی از قله‌های کوه‌ها و یا در دژی محکم و یا در غاری از غارهای زمین، نهان باشد؛ بلکه مقصود از غیبت ناشناخته بودن آن حضرت است. ایشان معتقدند که حضرت در حالی که در میان  مردم است و همگان او را می‌بینند ولی او را نمی‌شناسند.[18]
3 . پنهان بودن جسم و پنهان بودن عنوان، به تناسب شرایط.
   اگر چه به راستی آگاهی به چگونگی غیبت حضرت فقط نزد پرودگار متعال است؛ امّا از مجموع روایات می‌توان دیدگاه سومی نیز ارائه نمود. و آن عبارت است از این که:
   حضرت در مواردی که صلاح بداند از دیدگان مردم پنهان است ـ البته با تصرّفی که به قدرت الهی در دیدگان افراد می نماید؛ نه نامرئی کردن جسم خویش ـ و در مواردی که مصلحت بداند به صورت آشکار در جامعه حرکت می کند و مردم ایشان را می بینند ولی نمی‌شناسند.
    برخی از اندیشوران معاصر نیز به این دیدگاه اشاره کرده، و اینگونه نوشته‌اند:
   «دربارة امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، غیبت به هر دو نحو ـ غیبت جسم و غیبت عنوان ـ تحقق دارد و فلسفه و فائد? غیبت به هر دو نحو، حاصل می‌شود. از جمع بین روایات و حکایاتِ تشرف افراد به خدمت آن حضرت و بهره برداری از تفسیر بعضی از آنها از برخی دیگر دانسته می‌شود که غیبت آن حضرت به هر دو نحو، وقوع پیدا کرده است».[19]
   چه این که به هر یک از گونه‌های پیشین  باور پیدا کنیم، باید توجّه داشت که در برخی پیامبران پیشین نیز چنین پنهان زیستی ـ البته با ویژگی‌های خاصّ خود ـ سابقه داشته است. به گونه‌ای که شیخ صدوق اساس تألیف کتاب ارزشمند کمال الدین و تمام النعم? را بر این باور بنا نهاده است.
________________________________________
 *.عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
1. ر.ک: فخر الدین طریحی, مجمع البحرین, ج2, ماده غیبت؛ لسان العرب, ج4, ص454؛ زبیدی, تاج العروس, ج3, ص146؛ فیروزآبادی, القاموس المحیط, ج2, ص10؛ جوهری, الصحاح, ج2, ص633.   .
[2] . جوهری, الصحاح, ج1, ص196.
[3] . ابوهلال عسکری, الفروق اللغویة, ص63.
[4] . پیشین، ج1, ص51.
[5] . شیخ کلینی, کافی, ج1, ص336, ح3.
[6] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص384.
[7]. از جمله این گروه‌ها می‌توان به کیسانیه, زیدیه, جارودیه و اسماعیلیه اشاره کرد.
[8] . ر.ک:سوره یس، آیه9 و اسراء، آیه45.
[9] . نعمانی، الغیبة، ص144.
[10] . شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص 161، ح 119؛ شیخ کلینی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی، الغیبة، ص 175 ح 14؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.
[11] . پیشین, ج2, ص333, ح1.
[12] . شیخ کلینی, کافی، ج1، ص333؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص370.
[13] . شیخ کلینی, کافی, ج1، ص328؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص202؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص381.
[14] . سیّد بن طاووس، الاقبال، ص298.
[15] . صدر، سیّد محمد, تاریخ غیبت کبری,ص48.
[16] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.
[17] . شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.
[18] . صدر، سیّد رضا, راه مهدی علیه السلام , ص78.
[19] . صافی گلپایگانی، لطف الله, پاسخ ده پرسش, ص67.


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:57 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


همه جا سیاه بود
فاطمه حیدری

همه جا سیاه بود وقتی نفس می‌کشیدی بوی دود تا عمق جانت نفوذ می‌کرد بال‌های استبداد با تمام سیاهی زجرآورش روی شهر‌ها را پوشانده بود. چنگال‌های غم هر روز تنگ‌تر می‌شد و دیگر امان مردم این دیار را بریده بود. گلبرگ تمام گل‌ها داشت پرپر می‌شد. سرفه و درد تمام باغ را فرا گرفته بود.
هر کس که به جست‌و‌جوی آفتاب، سر بلند می‌کرد آرام و بی‌صدا محو می‌شد انگار که از روز اول در این روزگار نبوده است.
تیر و شلاق و تبر، پاسخ همه سؤال‌ها بود اگر می‌پرسیدی خورشید کجاست؟ فانوسی نشان می‌دادند رو به خاموشی. فانوسی سوسوزنان که معلوم بود سال‌هاست زیر چکمه‌های استعمار خرد شده و هربار اتاق یک مزدور را روشن نگه داشته است! تمام هویت و ثروت و عشقت، تمام سرمایه میهنت را به تاراج می‌بردند و این، تازه آغاز کار بود ... در کشور ما، در میهن ما به نفع بیگانگان و علیه ما قانون وضع می‌شد. بهترین روزهای عمر جوانانمان بهار زندگیشان در زندان‌هایی نمور پشت میله‌هایی سرد و دیوارهایی سرشار از فریاد سپری می‌شد.
بغض‌ها ولی آماده انفجار بود ... سرما بیداد می‌کرد. روزها در سیاهی، تباهی و ستم زیر چکمه‌های خیانت به شب می‌رسید و شب با بوی تعفن گناه آرام آرام صبح می‌شد. دیگر نمی‌شد حتی نفس کشید. نگاهی پلید بر این خاک پاک سایه انداخته بود.
ناگهان در عصر یک روز دلگیر در لحظه هایی که تمام ثانیه‌ها بر مدار سرزمینی خونین می‌گشتند در میان سنج و زنجیر و نوحه در یک فضای ساده اما نورانی به هنگامه شورانگیزترین ناله‌ها یک مرد که ابهت هاشمی‌اش، غیرت و مردانگی خاندانش و ظلم ستیزی مولایش را به خاطر می‌آورد از مشرقی‌ترین جغرافیای زمین طلوع کرد. مردی از تبار نور، مردی از قبیله استقامت، از دیار خروش، از نیستان ناله‌های پرخون، مردی که درد را می‌فهمید، رنج کشیده بود و روح خدا در کالبد خاکی‌اش جریان داشت.
دلش سنگین از نگاه پلید و چنگال‌های ستم بر این سرزمین، مرد ایستاد در ندای حسین حسین خویش، ناله برآورد: مرد کجاست؟
زمزمه‌ها بلند شد مردانی برخاستند از دیار حماسه، زنانی زینبی، مردانی حسینی. گوش‌ها تیز شد مرد گفت:
آی مردم! کشور عشقتان، دل امام زمانی‌تان، ذره ذره دارد خاموش و سیاه می‌شود. آی مردم! غیرت و مردانگی‌تان کجاست؟ بپا خیزید؟ مگر نه این‌که عزادار مردی هستید که با هفتاد و دو یار مظلوم با ظلم و ستم و خیانت مبارزه کرد. مگر نه این‌که در عزای حسینی به سر و سینه می‌زنید که با کودک مظلومش کربلایی ساخت به روشنای تمام تاریخ عاشورایی شمع‌گونه برای تمام فانوس‌های جهان، مرد می‌گفت و مردم این خاک پاک همنوای مرد، مرد‌گونه یا حسین می‌گفتند و این آغاز حرکت بود. حرکتی که جرقه‌های کوچکش در محرم و صفر متولد شد. جرقه‌هایی که هر کدام رفته رفته آتش به خرمن ظلم و تباهی زدند.
عطر امید و انتظار در جان‌ها دوباره سبز شد. حالا همه مردم فارغ از نژاد و زبان و ثروت و فقر، یکصدا ندای انقلاب سرمی‌دادند، مردم برخاستند، شب‌نامه توزیع می‌شد. بر بام‌ها طنین خوش الله اکبر به گوش می‌رسید. اعلامیه‌ها، شعارها و حرکت‌های مردمی یکی پس از دیگری به نتیجه می‌رسید. دانشگاه‌ها تعطیل شد. اعتراض‌ها بالا گرفت هر دفعه اتفاقی تازه روحی دوباره می‌دمید درجان فریاد‌ها. شیطان و هم‌دستانش گمان کردند اگر خورشید را بردارند مردم سرد خواهند شد خورشید 15 سال از مردمش، از باغچه‌اش دور شد. اما خورشید، خورشید است هر کجا می‌خواهد باشد آسمان مال اوست. او می‌تابید و تابش خیره کننده‌اش تمام شیاطین را مانند خفاش‌ها فراری می‌داد.
انقلاب ما در پس فریاد‌های مردمی غیرتمند، در مشت‌های گره خورده جوانان در تدبیر پیران و در امید زنان این سرزمین در میان لالایی کودکان این دیار پاک که همه، عشق را زمزمه می‌کردند متولد شد. انقلابی که حالا به جوانی برومند تبدیل شده. کودک انقلاب ما در پای مجالس روضه جان گرفت. در میان اشک‌های عزاداران حسینی در روز عاشورا، در میان دسته‌های هیئت، در میان مجالس سخنرانی و حتی در نوارهای ساده سخنرانی رشد کرد. انقلاب ما، جرقه رهایی ما، همه و همه از محرمی زاده شد که تمام یاس‌ها در آن اشک می‌ریختند.
انقلاب آغاز شد و دهه فجر این کشور عشق و آزادگی، تابیدن آغاز کرد.
انقلاب ما با تمام سختی‌ها، با تمام جان‌فشانی‌ها، با خون هزاران لاله سرخ سبز شد، جوانه زد و به بار نشست اما ادامه این انقلاب باید به منبعی وصل می‌شد برای جاودانه شدن، برای ماندن، برای هدفدار شدن، برای الگو بودن و برای به قله رسیدن. انقلاب باید به سرچشمه‌ای متصل می‌شد برای نورگرفتن، برای پیوستن به دریا، راکد نبودن، جاری بودن و جریان داشتن. اصلا انقلاب ما برای رسیدن به همین نور پرواز آغاز کرد. ما هشت سال جنگیدیم تا به این سرچشمه وصل شویم، در برابر ابر قدرت‌ها ایستادیم تا به این دریا بپیوندیم و زیبا ترین نور هستی در وجود انقلابمان دمیده شد و آغاز انقلاب دیگری شد به نام انقلاب انتظار. انقلاب ما با عاشورا آغاز شد، با انتظار یک عشق ادامه یافت و هنوز و هنوز قلب بی قرار انقلاب ما می‌تپد چون سرانجامِ انقلاب ما، وصل شدن به دولت کریمه آن موعود وعده داده است.
قلب انقلاب ما هنوز هم می‌تپد و این قلب منتظر، مانند قلب‌های منتظر در انتظار منتظَری است که فرش راه او شود، جوانانش سربازان گمنام او شوند و زنان و کودکان این سرزمین گرد غبار از چهره مردان عاشق سپاهش بردارند. ما با عاشورا آغاز شدیم، متولد شدیم اما با عطر انتظار نفس می‌کشیم.
عاشورا سیراب‌مان کرد اما انتظار موعود مانند هوا در تمام شریان‌های ما ریشه دوانده است.
راستی جوان‌های دیروز، وظیفه‌شان را خوب فهمیدند، خوب عمل کردند و حالا کنار رفته‌اند. میدان را خالی کرده‌اند برای ما که شاید هنوز وظیفه‌مان را خوب نشناخته‌ایم. تا دولت کریمه راهی نمانده شاید به اندازه یک یا علی!.
یا علی …


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:54 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


غریبگی با معشوق
فاطمه حیدری

چندبار این جمله را دیده بودم اما برایم معنایی نداشت. هروقت که عمیق در موردش فکر می‌کردم آخر کار می‌گفتم این جمله برای من معنایی ندارد حداقل در مورد من یکی که صدق نمی‌کند. آخر می‌شود که ما با کسی که دوستش می‌داریم غریبه باشیم و قهر کنیم. خوب دلمان برای او تنگ می‌شود چطور طاقت بیاوریم. اصلاً مگر ممکن است بی‌تاب آمدن یک غریبه باشیم؟ تا این‌که یک روز معنای غریبه شدن را با تمام وجودم لمس کردم انگار لغت‌نامه وجودم تازه ورق خورده و از حرف عین روی کلمه غریبه ایستاد و بعد مکثی کرد تا من معنای غریبه شدن را بفهمم و بدانم که من الان هم با خیلی‌ها غریبه‌ام فقط فکر می‌کنم که آشنایم … .
خیلی برایم سخت بود آخر پدرم را بسیار دوست می‌دارم با همین دیدارهای کوتاه این زندگی ماشینی، باز هم او را از جان دوست می‌دارم اما امروز دیوار کاذب آشنایی من و پدرم شکست و شیشه کلفت غریبگی نمایان شد؛ پدرم حرفی زد که فهمیدم چقدر دورم از آن‌چه او دوست می‌دارد. انگار یادم رفته بود یک معنای غریبه بودن شاید این باشد که ما ندانیم او چه دوست دارد و ما را چگونه می‌پسندد؟
دیدم بعد از این همه سال آشنایی، هنوز هم با پدر غریبه‌ام … پدری که در عین غریبگی برایم دعا می‌کند و مرا دوست می‌دارد و من فقط فکر می‌کنم او را دوست دارم او را می‌شناسم و با او دوستم!
آخر ادعایم می‌شد که من با پدر اول دوستیم، بعد پدر و فرزند … .
حالا که در ذهنم این جمله را مرور می‌کنم می‌بینم صدها برابر نیاز دارم به این‌که با او آشتی کنم
حالا می‌فهمم که ما با امام عصرمان غریبه شده‌ایم با او قهریم و باید آشتی کنیم یعنی چه؟
داستان غریبگی هر کس با امام زمانش خود حکایتی است مفصل … .
هر روز صبح با یک دنیا امید برای کسب روزی کرکره مغازه را بالا می‌دهی موقع حساب کردن سود و منفعت حتی حساب چَک و چانه‌های  مردم را نیز می‌کنی که 500 تومان باشد برایمان استفاده و 200 تومان برای چک و چانه.
خیلی تلاش می‌کنی که این‌طور نشود اما انگار حجم کارت که اضافه می‌شود انگار هرچه خورشید بیشتر در خانه‌اش فرو می‌رود اخلاقت بی‌حوصله‌تر می‌شود و تندتر غر می‌زند. حوصله‌ات از دست تو حوصله‌اش سر می رود و بهانه می‌گیرد و تو می‌مانی و یک اخلاق بی‌حوصله، خستگی، اعصابی که هر لحظه ممکن است خط خطی شود و یک عالمه مشتری پر انرژی.
بعضی روزها که استفاده و خرید کم است؛ شیطان شُکرت را نشانه می‌گیرد و در بی‌حوصلگی قدری ناله می‌کنی و بی صبری خرج می‌کنی. اما هر چه فکر می‌کنم یادم نمی‌آید روزهای پردرآمد شُکرت چگونه است.
اذان می‌گویند حّیَّ علی الصلاة … ای بابا مغازه تازه پر شده از مشتری خدا که نگفته حتماً نماز را اول وقت بخوانید وگرنه تا غروب فرصت نمی‌داد الان مشتری واجب‌تر است آخر مشتری مثل پرنده است به اشاره‌ای می‌پرد … ای بابا یادت رفته این پرنده هم خدایی دارد که پرواز و ماندن را به او آموخته است … هو الرزاق … .
شیطان عجیب خودش را نخود آشِ انتخاب‌های تو می‌کند.
راستی نفهمیدی همسایه آن طرفی که لَنگ پول جهاز دخترش بود و با همسر مریضش پول دارو هم نداشت، توانست پولی به دست آورد یا نه؟
آقا رضای محله پایینی که کسی را ندارد حالش چطور است؟
اگر یک موقع خواستی خمس بدهی … هیچ!! فراموش کن حرفم را … .
راستی آخر کشف نکردی چرا پسرت پسته پارسال را با پسته امسال مخلوط می‌کرد؟
نمی‌دانم اکبر آقا مثل این‌که رئیس اداره تعیین قیمت‌هاست. آخر، هر صبح که از خواب بیدار می‌شود بنا به جنگ عراق و سرمای کردستان و گرمای جنوب قیمت‌ها را افزایش می‌دهد … عجب شریک با نفوذی … راستی …
حالا بگو غریبه‌ای با معشوقت یا آشنایی …
کارت خیلی سخت است. خدا قوت در این شهر شلوغ با کمبود بنزین و صف طولانی گاز با این تاکسی که هر روز یک بازی درمی‌آورد واقعاً سخت است … اجرش هم بیشتر است … .
خدا به کسب و کارت برکت بدهد. اخلاق خوشت را همه دوست دارند
به کدام سرچشمه متصلی که هر چه هوا گرم‌تر می‌شود یا سردتر حوصله‌ات با آرامش تو را نگاه می‌کند.
اگر مسافری در را نه به عمد که از روی عجله محکم کوبید دهانت جز به دعا و استغفار و پذیرش پوزش او گشوده نمی‌شود.
«خدا خیرت دهد». این دعای آن مسافری بود که غریب بود و تو به بهانه غریبه بودنش و بی‌خبری‌اَش از کرایه‌ها، چند برابر از او پول نگرفتی … خوب هوای زائران این شهر را داری … .
برف و بوران پارسال یادت هست آخر شب خسته و سرمازده سر راهت آن بنده خدا را هم رساندی وضع مالی‌اش خوب نبود.
چه دعایی کرد برایت به جای پول … .
این را نشنیده بودم مسافر جا به جا کنی به نیت فَرَج … عجیب عاشق شده‌ای … عجیب معشوق هم به سویت نظر دارد … .
موقع اذان جلوی مسجد می‌ایستی و نماز می‌خوانی نگاه کن مردم موقع نماز عجله دارند برای چه؟ نمی‌دانم اما وقت خوبی است برای مسافر کشی … نه انگار این حرف‌های شیطان را هم نمی‌شنوی … .
معلوم است حسابی دوستش داری
شب قدر تو بودی که روی تاکسی‌ات زده بودی صلواتی؟!
خوش به حالت؛ دینمان تو را مژده داده به عاقبت به خیری …
غریبه آشنا، خدا قوت

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/7 ساعت 2:53 صبح توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: پنج شنبه 103 آذر 8
مهدی یاور امروز: 63
مهدی یاور دیروز: 44
کل مهدی یاوران: 359082

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [121]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [144]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی