سفارش تبلیغ
صبا ویژن


مجبور که نیستی، عاشق نشو، راحت باش
فاطمه حیدری

مجنون در ره معشوقی چون لیلی، هر بلایی را به جان خرید تا این‌که گفتند در ره منزل لیلی ـ که خطرهاست ـ شرط اول آنست که مجنون باشی! شاید مجنون نبودن خیلی از ماها به خاطر آنست که برق منزل لیلی هنوز چشمانمان را خیره نکرده یا اصلاً هنوز عطر جان‌پرور عشق به صحرای وجودمان ندمیده است. آخر، هم شنیده‌ایم، هم دیده‌ایم، هم گفته‌اند و شاید هم تجربه کرده‌ایم که برای آن‌چه، که از جان دوستش می‌داریم چه سختی‌‌ها که آسانش نمی‌کنیم و چه خطر‌ها که به جان نمی‌خریم؟ راستی وقتی کسی را دوست داریم چگونه و با چه ترفند‌هایی محبتش را جذب می‌کنیم؟
سبوی تشنگی‌مان را کجا می‌گذاریم بر سر کدام چشمه تا لیلی آن را بکشند و ما در دلمان ذوق کنیم و بگوییم اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟ خودمانیم ها، عشق و عاشقی هم عجب دردسری دارد! ای بابا مجبوری به خاطرش از همه آن‌چه که دوست داری به آن‌چه که دوست دارد تغییر نظر بدهی و چقدر این تغییر برایت شیرین است. از غرورت از داشته‌هایت از خواسته‌های دور و درازت می‌گذری همه تن چشم می‌شوی و خیره به دنبالش می‌گردی. اشارت‌هایش را معنا می‌کنی و تازه کلی ناز او را می‌کشی خوب مجبور که نیستی، عاشق نشو راحت باش بی‌خیال و آسوده و آن‌وقت به تو هیچ ارتباطی پیدا نمی‌کند که لیلی چه بخواهد و چگونه بخواهد؟ یک زندگی آرام بی‌هیاهو و بدون عشق!
اصلا عاشقی با خود قوانینی می‌آورد سخت ... این را مجنون می‌گوید که موی سفید کرده در ره لیلی ...
وقتی عاشق کسی شدی باید اول خودت را فراموش کنی، نامت را هر چه هست عوض کنی و بگذاری مجنون!
اصلا اگر عاشق شوی مردم نامت را مجنون می‌گذارند چه بخواهی چه نخواهی ...
حالا یک سؤال با این همه حرف و تفسیر که لبخند روی لبت آورده شده ندیده عاشق یک نفر بشوی؟
در حالی که او را ندیده‌ای و فقط شاید از او شنیده‌ای. چرا می‌خندی؟ خیلی‌ها عاشق کسی هستند که او را ندیده‌اند و در آرزویش مدام زمزمه می‌کنند.
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی                     چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
خیلی‌ها در انتظار معشوقی ندیده روزگار می‌گذرانند بی‌تاب می‌شوند و حاضرند هر سختی را به جان بخرند اما عاشق شدن راحت است اما عاشق ماندن کار هر کسی نیست! حالا ببینم عاشقِ معشوق ندیده، تا حالا رفتارهایت را بر مدار معشوق تنظیم می‌کردی و مختصات می‌گرفتی یا بر اساس دل خودت ...
امان از این به بعد می‌خواهد ثابت کند که خیلی‌ها مدعی عشق‌اند و لاف عشق می‌زنند که اگر عشق باشد بهانه‌ای در کار نیست و هر سختی و مشکلی آسان است و شیرین مجلس، به مجلس بیا و تأمل کن ... .
مجلس اول: شب است و شمع و ... نه این خبرها نیست هیئت است. مجلس عزاداری برای مولا مجلس خوبی است فقط بوی عشق نمی‌آید مجنون نیست آن‌که به دنبال معرفت نباشد حاجت‌های دور و دراز ذهن‌ها بیشتر از آنست که سینه‌ها و ناله‌ها برای درد عشق باشد بد نیست اما هر چه هست عشق نیست این جمله را ببین بوی دلدادگی دارد:
خدایا من تو را نه به خاطر معشوق بهشت و نه از ترس آتش، عبادت نمی‌کنم. من تو را عبادت می‌کنم که تو را لایق و سزاوار پرستش یافته‌ام. حالا گام اول سرسپاری! هدفت از آمدن به مجلس اول چه بود؟
آیا درد دلدادگی مجبورت کرد که بروی مطالعه کنی معرفت بیافزایی و بپرسی از آنان که می‌دانند صاحب این عصر و عزا چه هدفی را دوست‌تر می‌دارد؟ یا اصلا تعیین هدف نکرده‌ای؟ شاید هم ... .
مجلس دوم؛ عاشق مصلح باید خود صالح باشد این‌جا همچنان هیئت است و مجلس عزا از بی‌تابان مصلحی که خود صالحند خبری ... . رها کنیم این حرف‌ها باور کن سخت است. اگر بدانی کارت خیلی سخت می‌شود مثلاً این‌که باید صالح باشی و صالح باشم و بعد صلاح دیگران را بخواهیم عامل به معروف باشیم و امر کننده به آن و در پی اصلاح بچه‌های هیئت بکوشیم اگر دارند راه را اشتباه می‌روند راه نشانشان بدهیم ... آخر مایی که هنوز راه را نیافته‌ایم ... . استادمان از قول استادش می‌گفت: «مدعیان عشق هیچ‌گاه راه نمی‌یابند چون به دنبال راه در جایی غیر از خودشان هستند».
مجلس سوم؛ معشوق دوست دارد تو علمت در مورد کربلا زیاد باشد مسلط باشی به روایات، آخر تو شیعه‌ای ... تا اگر خرافاتی حرفی انحرافی یا روایتی بی‌سند دیدی صریح آن را گوشزد کنی و به قول زیارت جامعه کبیره قصه گوی اهلبیت باشی ... . هستی؟؟؟
مجلس چهارم؛ در برابر این معشوق بزرگ هر چه ادب به خرج بدهی کم می‌آوری، خوب معشوق بزرگ انتخاب کردن این سختی‌ها را هم دارد خلاصه مجلس عزا اهلبیت و سوگواری آنان با فریاد و جیغ ناله‌های بلند و صدای طبل و سنج و مداحی به سبک ترانه‌ها و سرودها و برداشتن عَلَم به آن سنگینی در محضر معشوق جمع نمی‌شود.
مجلس پنجم؛ تا ساعت 2 صبح در هیئت سینه‌ زدی و گریه کردی ... امروز نماز صبحت قضا شد ... معشوق گفته اگر دو کار را درست کنید من زودتر می‌آیم آی عاشقان مژده ... اول عبودیت و بندگی و دوم نماز، نشان به نشان آیه 54 سوره نور.
مجلس ششم؛ خواهر و همسر و مادرت هنوز طعم دلدادگی را نچشیده‌اند پس مقید به مرام عاشقی نیستند تو که هیئت می‌روی و مثلا عاشقی چرا طعم عشق و غیرت را به آنان نچشانده‌ای؟
ببینم با عشق و دل، فلسفه حجاب را برایشان تفسیر کرده‌ای؟
مجلس هفتم؛ موسیقی وسط مداحی و مداحی به سبک خواننده‌های غربی دیگر مال کدام فرقه است. از معشوق پرسیده‌ای اجازه حضور در این مراسم را ...؟ .
مجلس هشتم؛ قبل و بعد مجلس در راه، غیبت که را کردی که معشوق تا شنید روی کشید و ... .
مجلس نهم؛ مجلس عزاداری و چشم و هم چشمی برای میوه‌ها و غذاهای رنگارنگ و اسراف ... .
مجلس دهم؛ معشوق غایب تو روضه آرام دوست می‌دارد از خودش نشنیدم. گفته‌ها و روایت‌ها این چنین است. پس روضه خوانی با داد و فریاد و جیغ ... تکلیفش چیست؟
مجلس یازدهم؛ بی اجازه همسر و پدر و مادر ... معشوق گفت عبودیت خدا و خدا گفته ... .
مجلس دوازدهم؛ ... بگذر و بگذار که نگویم آخر خیلی سخت است و بیشتر معلوم می شود که ما مدعی این راهیم آقا اجازه! امان می‌خواهد از این به بعد از آن‌چه که دوست داری بنویسد اگر مجله ما را می‌خوانی می‌شود زودتر بیایی و خودت بگویی، با شرح تمام، که چه دوست داری؟ البته تو گفته‌ای نفهمیدن تقصیر بزرگ ماست!
تا کی الی متی! همه را پیر کرده‌ای! آقا اجازه! فکر کنم دیر کرده‌ای ... .


نوشته شده در یکشنبه 89/4/13 ساعت 3:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


آثار و برکات امام غایب علیه السلام
محمود اباذری

امام معصوم علیه السلام  حجت و خلیفه خداوند بر روی زمین است. او مانند پیامبر از سوی پروردگار برگزیده می‌شود. امام تمام مسؤولیت‌های رسول گرامی اسلام صل الله علیه و آله و سلام به جز دریافت وحی تشریعی را بر عهده دارد، اگر پیشوای معصوم از دیدگان ما پنهان باشد و نتواند به بیان قرآن و احکام و تشکیل حکومت بپردازد، آیا می‌تواند با این حال در حیات بشری تأثیر گذار باشد؟
در این نوشتار برخی از آثار و برکت‌های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که نهان از چشمان ما است، به صورت خلاصه بیان می‌شود.

اول: امید بخشی
نقش حیاتی و شگفت انگیز امید در سعادت فرد و جامعه بر کسی پوشیده نیست، وقتی امید می‌آید تلاش و حرکت جایگزین رخوت و سستی می‌شود و در یک سخن؛ انسان به امید زنده است. مهمترین دلیل شکست مسلمانان در جنگ احد، شایعه شهادت رسول خدا صل الله علیه و آله و سلام بود. وقتی این خبر دروغ پخش شد، عدّة کمی به اندازه انگشتان دست، اطراف پیامبر باقی ماندند.[1] شیعه با اعتقاد به امامی که زنده است و حاضر و ناظر و پشتیبان آنان است، خود را حفظ کرده و به پیش می‌رود ولی اهل سنت اعتقاد دارند، مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در آخرالزمان به دنیا می‌آید و سپس ظهور خواهد کرد.
آنان به امام زنده معتقد نیستند به همین دلیل جوامع سنی نشین عموماً دارای انتظاری سرد و خاموش هستند ولی انتظار در جوامع شیعی، زنده و نیرو آفرین است. دلیل این نشاط دو نکته اساسی است:
1. شیعه با اعتقاد به وجود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و قدرت و علم گستردة او، خود را دارای پشتوانة قوی و فولادینی می‌بیند، چون کوهی استوار در برابر دشمن می‌ایستد و به پیش می‌رود.
2. شیعه، با اعتقاد به نقش و تأثیر انسان‌ها در پایان یافتن غیبت امامشان و برپایی عدالت در جهان، تلاش خود را برای فراهم کردن زمینه‌های ظهور انجام می‌دهد که نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است.

دوم: امنیت بخشی
پروردگار عالم هر روز شاهد نافرمانی و ظلم و فساد بندگانش بر روی زمین است. اگر به خاطر وجود مبارک امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و عدالت گستری او نبود تا کنون بارها اهل زمین را نابود کرده بود. به همین جهت در روایات ما به تعبیرهای مختلف آمده است: اگر حجت بر روی زمین نباشد. زمین اهل خود را فرو می‌برد.[2] امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمود: من ه اهل زمین هستم آن چنانکه ستارگان پناهگاه ساکنان آسمانند.[3]

سوم: رابط میان آسمان و زمین
یکی از ویژگی‌های شیعة دوازده امامی برقراری رابطه آنان با خداوند به وسیله نماینده اوست. با آمدن پیامبر اسلام، رابطة ادیان پیشین با آسمان قطع شد و با رحلت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلام رابطة اهل سنت با آسمان بریده شد ولی شیعه با اعتقاد به جانشینی پیشوایان معصوم از طرف خداوند، این ارتباط را حفظ کرد. در میان گروه‌های شیعه نیز، این شیعة دوازده امامی است که با اعتقاد به امام مهدی به عنوان امام غایب هنوز پیوند خود را با آسمان نگه داشته و ریسمان محکم الهی را رها نکرده است.
در دعای ندبه می‌خوانیم: «أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاء»[4]؛ کجاست آن وسیله پیوند میان آسمان و زمین.

چهارم: حافظ علوم و اسرار الهی
تمام علوم و حقایقی که همراه حضرت آدم به زمین آورده شد و تمامی میراث پیامبران، پیوسته از حجّتی به حجّت دیگر می‌رسید و حجّت هر زمان مسؤول نگهداری و استفاده از این علوم بود، هم اکنون حافظ این علوم و اسرار امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. او در زمان ظهور، هنگام رشد عقلی انسان‌ها از این میراث گرانبها برای پیشرفت انسان‌ها استفاده خواهد کرد. امام صادق علیه السلام  فرمودند: علومی که با آدم علیه السلام  نازل شد، از میان نرفت و عالمی نمی‌میرد، مگر این که علمش را به ارث می‌گذارد و زمین بدون عالم باقی نمی‌ماند.[5]

پنجم: خودسازی
معتقدان به امام غایب او را شاهد اعمال خود می‌بینند و می‌دانند کردارشان پیوسته به محضر او عرضه می‌شود؛ از این روی تلاش می‌کنند کردار و رفتارشان مطابق میل او باشد تا در پیشگاه امام خود شرمگین و سرافکنده نشوند. این خودسازی می‌تواند مقدمه‌ای برای هدایت باطنی به وسیلة امام باشد.

ششم: هدایت باطنی
رسالت اصلی پیامبران و پیشوایان دین هدایت تشریعی و راهنمایی مردم به راه مستقیم است. برخی مردم این دعوت را می‌پذیرند و برخی نمی‌پذیرند ولی عده‌ای از انسان‌ها به درجات پایین ایمان قانع نیستند. آنها با شناخت استعدادهای خود و تلاش خستگی ناپذیر، نگاهشان به بالاترین مرتبه‌های ایمان است. خدای حکیم وسیلة رشدشان را با قرار دادن انسان کاملی فراهم کرده است تا با آنان ارتباط معنوی برقرار کرده و دستگیر و راهنمایشان در صعود به قله‌های ایمان باشد. و آن انسان کامل کسی جز حجّت خداوند در هر زمان نیست و هم اکنون امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، این وظیفه را بر عهده دارد.

هفتم: فریاد رس
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اگر چه از دیدگان ما غایب است ولی در هنگام اضطرار فریادرس بسیاری از بیچارگان و در راه ماندگان و گمراهان خواهان هدایت بوده و می‌باشد. کتب متعددی این عنایات حضرت را جمع آوری نموده، و به رشته تحریر درآورده‌اند.[6]
هشتم: حفظ کیان شیعه
در طول دوران غیبت هر وقت شیعیان در خطر قرار گرفته‌اند ودشمن از هر طرف به آنان هجوم آورده است. امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف با روشی آنان را نجات داده است. آیت الله العظمی نائینی می‌گوید: در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روسها و انگلیسی‌ها، فشار و سختی ملت ایران به اوج خود رسید. شبی به امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متوسل شدم و با چشمانی گریان خوابیدم. در عالم رؤیا دیوار بزرگی به شکل نقشه ایران دیدم که در حال سقوط است و عده‌ای زن و بچه زیر آن نشسته‌اند. وضعیت به قدری هولناک بود که در خواب فریاد کشیدم. در این حال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آمدند و انگشت مبارکشان را به طرف دیوار گرفتند. دیوار سر جای خودش قرار گرفت. ایشان فرمودند: این جا خانة شیعه، خانة مااست، می‌شکند، خم می‌شود، خطر است ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند، نگهش می‌داریم. جریان شیعیان بحرین و قضیه انار نیز دلیل خوبی بر این مدعا است.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعی به شیخ مفید، فرمودند: ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و شما را از یاد نبرده‌ایم. واگر جز این بود دشواری‌ها و مصیبت‌ها شما را فرا می‌گرفت و دشمنان شما را ریشه کن و نابود می‌کردند.[7]
خدای مهربان این حجت را بر ما دارد که من نماینده‌ام را برای نجات و هدایت شما فرستادم، آن چه هست از طرف شما باید آمادگی پذیرش باشد تا او ظاهر شود. وجود امام زمان و آمادگی او برای قیام که لقب «قائم» بیانگر آن است، این پیام را برای منتظران دارد که در راه فراهم کردن مقدمات ظهور او بیشتر تلاش کنند.
________________________________________
[1]. فروغ ابدیت، ج2، ص53.
[2]. اصول کافی، ج1، ص178.
[3]. کمال الدین، ج2، ص239، باب45، حدیث4.
[4]. بحارالأنوار، ج99، ص106.
[5]. اصول کافی، ج1، ص223. حدیث 8.
[6]. نجم الثاقب، میرزا حسین طبرسی نوری؛ میر مهر، پورسیدآقایی؛ برکات سرزمین وحی؛ محمدی ری شهری.
[7]. احتجاج طبرسی، ج2، ص598.
 
 

 


نوشته شده در یکشنبه 89/4/13 ساعت 3:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات


دانلود سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان

کلیک جهت دانلود سرود (من بچه شیعه هستم) با حجم 943 کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (جمعه اومد دوباره) با حجم 218  کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (وقتی که مهدی بیاد ... ) با حجم 112 کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (نیمه شعبان شده ... ) با حجم 244 کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (یه روز جمعه خوب... ) با حجم 127  کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (هر روز و شب دعا کنیم... ) با حجم 121 کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (ای یادگار طه... ) با حجم 221 کیلو بایت
کلیک جهت دانلود سرود (سلام سلام بچه ها... ) با حجم 251 کیلو بایت



وظایف جوان منتظر
محمدرضا نصوری

بی‌شک جوانان از مهم‌ترین سرمایه‌های یک جامعه به شمار می‌آیند؛ چون فطرت و طبیعت پاک جوانان همواره با هیجان و پویایی همراه است.
پیشرفت و تعالی هر جامعه در گرو پیشرفت جوانان آن است. جوانان، بازوی قدرتمند دفاع و سازندگی در هر جامعه می‌باشند. در تمام جوامع بشری، جوانان، سمبل نشاط و بالندگی هستند و با تحولات اجتماعی و فرهنگی جامع? خود رابط? مستقیم دارند. از این رو، جوانان، پیوسته مورد عنایت ویژه فرستادگان الهی و مصلحان بوده‌اند.
با توجه به خصلت، مرام و شخصیت جوانان در عصر ظهور، اکثر یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از این گروه سنی هستند؛ چراکه دارای ویژگی‌هایی هم‌چون صفای باطن، زیباگرایی، شجاعت و شهامت، نوگرایی، وفاداری، آزادگی، فداکاری و... هستند که تمام این‌ها در حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف  نمود می‌یابد.[1]
حال باید دید جوانانی که عاشق حضرت هستند، در دوران غیبت چه باید بکنند؟
وظایف اصلی و مهم جوانان منتظر در چهار بخش، مورد بررسی قرار می‌گیرد: 1. معرفت 2. محبت 3. اطاعت 4. فعالیت.
1. معرفت: یکی از مسائل حیاتی و اساسی شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف معرفت است که مای? رشد و تعالی است:
گر معرفت دهندت بفروش کیمیا را
گر کیمیا دهندت، بی‌معرفت، گدایی
امام علی علیه السلام در فرمایشی به کمیل دربار? اصل معرفت میفرماید: «ای کمیل! هیچ حرکت و فعالیتی نیست، مگر این که در آن نیازمند شناخت و آگاهی هستی[2].»
موضوع مهدویت هم نیازمند معرفت و شناخت است؛ لذا جوانان باید با امام زمان خود و مسائل پیرامون او به نحو احسن آشنا شوند. ابونصر( از خدمتگذاران امام حسن عسکری علیه السلام و از کسانی که پیش از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به حضور آن حضرت، مشرف شده است). در دیداری که با امام داشت، امام از او پرسید: «آیا مرا می‌شناسی؟» پاسخ داد: «آری؛ شما سرور من و فرزند سرور من هستید.» امام فرمود: «مقصد من، چنین شناختی نیست.» ابو نصر عرضه داشت: «مقصود شما چیست؟ خودتان بفرمایید.» امام فرمود: «من آخرین جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستم و خداوند به برکت من، بلا را از خاندان و شیعیانم دور می‌کند[3].»
شناخت درست امام،همچنین طریق معرفت واقعی به خدا می‌باشد. امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید: «... ما بر شما سه حق داریم: اینکه به فضل ما معرفت پیدا کنید، پیرو ما باشید و انتظار فرج را بکشید...»[4]
بنابراین در دوران غیبت، شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، رمز حیات و هویت ماست. لازم است به امام خود معرفت داشته باشیم؛ چراکه اگر او را نشناسیم، گمراه خواهیم بود و زندگی جاهلی خواهیم داشت: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت می‌میرد[5].» همچنین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «خداوند از بندگان عملی را نمی‌پذیرد مگر به معرفت و شناخت ما[6].»
2. محبت: محبت تابع معرفت و شناخت است و هرچه شناخت بیشتر شود، محبت نیز بیشتر خواهد شد.
هرگز دل من، چون تو یار دگری نگزید
برخاست که بگزیند یار دگرم بودی
اگر انسان دارای همتی بلند باشد، دنبال محبوب حقیقی می‌رود. اگر عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بشویم و او را دوست بداریم، رنگ محبوب به خود می‌گیریم و بوی او را با خود داریم؛ چراکه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آنقدر ما را دوست دارد که بلاها را از ما دفع می‌کند و در حق ما دعا می‌کند. چقدر خوب است این محبت، طرفینی باشد؛ یعنی ما عاشقان هم برای ظهور و سلامتی او دعا کنیم. این‌طور نباشد که فقط هنگام مشکل و گرفتاری به سراغ او برویم.
باید نوعی زندگی کنیم که دل آن حضرت، خوشنود شود؛ کسی که ادعای محبت و دوستی اولیای الهی را دارد باید عمل به خواست? آنها را سرلوح? اعمالش قرار دهد.
3. اطاعت: یکی از زیبایی‌ها و لذت‌های جوانی، گذراندن عمر در راه اطاعت الهی است که باعث توجه و عنایت ربوبی می‌شود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «خداوند جوانی را دوست دارد که جوانی خود را در راه اطاعت خدا سپری کند»[7].
باید دانست اطاعت از ولی خدا همانند اطاعت از پروردگار است و انسانی که ادعای دوستی با خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارد باید سعی در اطاعت داشته باشد.در زیارت جامعه کبیره آمده است«مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه؛هر کس شما را اطاعت کند ،خدا را اطاعت کرده است ».
«جابر بن عبدالله انصاری» می‌گوید: «امام باقر علیه السلام به من فرمود: «آیا کسی که ادعای تشیع می‌کند، همین که بگوید ما را دوست دارد، کافی است؟ سوگند به خدا، شیعیان ما نیستند، مگر آنان که از خدا تقوا می‌کنند و به امانتداری و زیادی در ذکر خدا و روزه و نماز و نیکی به والدین و... شناخته می‌شود».
بنابراین جوانِ منتظر باید ضمن اظهار علاقه‌مندی و محبت به خدا و اهل بیت علیهم السلام ایشان، مطیع فرمان نیز باشد. با این حال اگر مرتکب معصیت شد، آستان الهی درگاه نومیدی نیست؛ بلکه راه توبه و انابه باز است. همانگونه که خود امام زمان علیه السلام هم از خداوند متعال می‌خواهد که توفیق بازگشت و توبه را به جوانان ارزانی بدارد: «خدایا! به جوانان توفیق توبه و انابه عنایت فرما»[8]
جوان که با ترک شهوات، راه اطاعت را در پیش می‌گیرد، پرواز ملکوتی را آغاز کرده و بسان ملائک می‌شود؛ همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خداوند می‌فرماید: «ای جوانی که شهوت‌های مبتذل خود را ترک کرده‌ای! تو در نزد من همانند بعضی از فرشتگان هستی».[9]
4. فعالیت: نقش اصلی جوانان این است که باید در عرص? مهدویت، فعال و پویا و به روز باشند؛ چرا که دشمنان مهدویت بسیار فعال هستند در این بین، توقع از جوانان ایران زمین بیشتر است؛ چرا که در طول تاریخ جایگاه ویژه‌ای داشته و در آینده هم دارند.
پیامبر دربار? یاران ایرانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست مبارک خود را به شان? سلمان فارسی; نهادند و فرمودند: «منظور از یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، هم‌وطنان این شخص است.» سپس فرمودند: «اگر دین به ستار? ثریا بسته باشد و در آسمان‌ها قرار گیرد، مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت»[10]
پس یاران و شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت، باید بینش‌های خود را نسبت به خداوند، امام و جهان هستی بالا ببرند چون برنام? امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، جهانی است، یاران آن حضرت نیز باید نگاه‌های وسیع و جهانی داشته باشند و استراتژی درستی را جهت زمینه‌سازی برای ظهور و انقلاب جهانی حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف طراحی کنند. از طرفی باید روحی? شجاعت، ایثار، بردباری، یکدلی و استواری را نیز در خود تقویت کند.
خداوند به هم? ما توفیق کسب صفات و خصال یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را عنایت فرماید تا در مرحله اول یک مهدی‌باور و در مرحل? بعد، یک مهدی‌یاور و در مرحل? پایانی، یک مهدی‌زیست واقعی باشیم. ان شاءالله.
________________________________________
*.کارشناس تاریخ و مهدویت
1. ر.ک: قرآن، مهدی و جوانان، نگارنده.
[2].  تحف‌العقول، ص 171.
[3]. «انا خاتم الاوصیاء و بی‌یدفع الله البلاء من اهل و شیعتی» کمال الدین، شیخ صدوق ج 3، ص 171.
[4].  اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 173.
[5]. کمال الدین، ج 2، ص 409.
[6]. اصول کافی، ج 1، ص 142، باب النوادر.
[7].. میزان الحکم?، ری شهری، ج 5، ص 9.
[8]. «تفضل ... علی الشباب بالانابه و التوبه» مصباح کفعمی، ص 280.
[9].  کنزالعمال، ج 15، ص 785، ح 43106،
[10]. «لوکان الدین معلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء الفارس» معجم احادیث الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ج 1، ص 374.


نوشته شده در یکشنبه 89/4/13 ساعت 3:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: مقالات، وظایف منتظران


حدود اواخر سال 1360در پادگان العنبر عراق، مشغول خواندن نماز مغرب و عشاء بودیم. متوجه شدیم 27-28نفر اسیر را وارد اردوگاه کردند.خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی معمولا افرادى را که تازه وارد اردوگاه مى‏کردند، بیشتر مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار مى‏دادند، تا به قول خودشان زهره چشمى از آنها بگیرند
بعد از نماز به رفقا گفتم: براى اینکه به اینها روحیه بدهیم با صداى بلند سرود(اى ایران، اى مرز پر گهر...) را بخوانیم، تا این عزیزان تازه وارد، فکر نکنند اینجا قتلگاه است و متوجه بشوند یک عده از هموطنانشان هم مثل آنها در اینجا هستند. ما مى‏دانستیم اگر امشب این سرود را بخوانیم، فردا کتکش را خواهیم خورد. بعد از مشورت با برادرانمان سرود را با صداى بلند به صورت دست جمعى خواندیم
فردا هم افسر بعثى که فرد بسیار پلیدى بود، به نام سرگرد محمودى، آمد و با ما برخورد کرد، و به هرحال این قضیه تمام شد. بین این 27 - 28نفر اسیرى که وارد شده بودند، یک جوان به نام على اکبر بود که 19سال سن داشت و حدود 70 - 80کیلو وزنش مى‏شد و از نظر جسمى بسیار سرحال و قوى بود
این على اکبر با آن سلامت جسمیش، طولى نکشید که در اردوگاه مریض شد، فکر مى‏کنم بعد از یک سال، وزنش به زیر 28کیلو رسیده بود و بسیار ضعیف و لاغر و مبتلا به دل درد شدیدى شده بود. وقتى دل دردش شروع مى‏شد، از شدّت درد، دست و پا و حتى سرش را به زمین و در و دیوار مى‏کوبید. برادرانمان دست و پایش را مى‏گرفتند تا خودش را به زمین نزند
در ایام اربعین امام حسین علیه السلام سال 60یا 61بود که در اردوگاه شهر موصل عراق بودیم. تقریبا 5روزى به اربعین امام حسین علیه السلام مانده بود، ما پیشنهاد دادیم که دهه آخر صفر را که ایام مصیبت و پر محنتى براى عزیزان آقا امام حسین علیه السلام است، چنانکه برادرانمان تمایل داشته باشند، تمام ده روز آخر ماه صفر را روزه بگیریم. البته مشروط بر اینکه آنهایى که عوارض جسمانى دارند و روزه برایشان ضرر دارد، روزه نگیرند
در هر آسایشگاهى با دو نفر صحبت کردیم، بنا شد وقتى شب داخل آسایشگاه مى‏شوند، هرکدام با جمعى از برادران در آن آسایشگاه -آسایشگاههاى موصل 150نفرى بود- مشورت کنند تا ببینیم دهه آخر صفر را روزه بگیریم یا نه؟
فرداى آن روز، همه آمدند و به اتفاق گفتند: تمام برادران استقبال کردند و حاضرند روزه بگیرند. باز بنده تأکید کردم: خواهش مى‏کنم از آنهایى که مریضند یا چشمشان ضعیف است روزه نگیرند
شب اربعین آقا امام حسین علیه السلام رسید و همه عزیزان که حدود 1400نفر بودند، بدون سحرى روزه گرفتند، اصلا اردوگاه یک حالت معنوى خاصى به خودش گرفته بود، آن هم روز اربعین امام حسین علیه السلام
 فکر مى‏کنم حدود ساعت 10 - 11صبح بود که برادران به همدیگر خبر دادند: على اکبر دل درد شدیدى گرفته و دارد به خودش مى‏پیچد. بنده وارد سلولى که اختصاص به برادران بیمار داشت، شدم. دیدم على اکبر با آن ضعف جسمانى و چهره رنگ پریده‏اش به قدرى وضعیتش درهم کشیده شده و درد اذیّتش مى‏کند که مى‏خواهد از درد سرش را به در و دیوار بکوبد، دو نفر از برادران او را گرفتند تا خودش را به این طرف و آن طرف نزند
اتفاقا آن روز دل درد على اکبر نسبت به روزهاى دیگر بیشتر شده بود، به طورى که مأمورین بعثى وقتى دیدند او خیلى زجر مى‏کشد -بیش از دو ساعت بود که على اکبر فریاد مى‏زد، یک مقدار از حال مى‏رفت و دوباره فریاد مى‏کشید و داد مى‏زد- آمدند على اکبر را به بیمارستان بردند. همه از اینکه مأموران آمدند و او را به بیمارستان بردند خوشحال شدیم
ساعت4-5/3بعد از ظهر بود که دیدیم درِ اردوگاه را باز کردند، و صداى زمین خوردن چیزى، همه را متوجه خود کرد. با کمال بى‏رحمى و پستى و رذالت مثل یک مرده و چوب خشک جسدى را روى زمین سیمانى پرت کردند و رفتند، به طورى که از دور فکر نمى‏کردیم که على‏اکبر باشد و واقعا تصور نمى‏کردیم که این یک انسان باشد که با او این طور رفتار کردند
به همراه عده‏اى از بچه‏ها نزدیک در رفتیم، دیدیم على‏اکبر است که مثل چوب خشک افتاده و تکان نمى‏خورد، از دیدن این صحنه برادرها دور او جمع شدند و بى‏اختیار همه باهم شروع به گریه کردند. دو نفر على اکبر را برداشتند، یکى سرش را روى شانه‏اش گذاشت و دیگرى هم پاهایش را برداشت، من هم زیر کمرش را گرفتم، چون على‏اکبر آنقدر نحیف شده بود که وقتى سر و پاهایش را بر مى‏داشتند، واقعا کمرش خم مى‏شد. از انتهاى اردوگاه به همین حالت او را وارد سلول کردیم
دیدن این صحنه اشک و ناله همه بچه‏ها را در آورده بود و اصلا اردوگاه را یک پارچه ماتم فرا گرفته بود. وقتى على اکبر را داخل همان سلولى که باید بسترى مى‏شد بردیم، ساعت نزدیک 5بعد از ظهر بود و هرکس باید داخل سلول خودش مى‏شد، چون معمولا ساعت 5بعد از ظهر آمار مى‏گرفتند و باید همه داخل سلول‏هایشان مى‏رفتند و درِ سلول را قفل مى‏کردند
طبق معمول آمار را گرفتند و همه داخل سلول‏هایشان رفتند، ولى چه رفتنى؟! همه اشک‏ها جارى بود و همه با حالت معنوى که اردوگاه را فرا گرفته بود، براى على‏اکبر دعا مى‏کردند
ما در آسایشگاه شماره سه اردوگاه بودیم. آسایشگاه‏ها در دو طرف شرق و غرب اردوگاه واقع شده بودند و فکر مى‏کنم فاصله بین دو طرف، بیش از صد متر بود. در آسایشگاه شماره پنج که دو آسایشگاه بعد از ما بود، قبل از اذان صبح اتفاق مهمّى افتاد
یکى از برادران به نام محمد، قبل از اذان صبح از خواب بیدار مى‏شود و پیر مردى که هم سلولیش بود را بیدار مى‏کند، این پیر مرد، پدر شهید هم بودند و همه برادران به او احترام مى‏گذاشتند. محمد او را از خواب بیدار مى‏کند و مى‏گوید: آقا امام زمان علیه السلام على اکبر را شفا دادند
ایشان یک نگاهى به محمد مى‏کند و مى‏گوید: محمد خواب مى‏بینى؟! شما این طرف در شرق اردوگاه هستى و على اکبر در غرب اردوگاه است، با چشم هم که همدیگر را نمى‏بینید! تا چه رسد که صداى هم را بشنوید، شما از کجا مى‏گویید: آقا امام زمان علیه السلام على اکبر را شفا داد؟
محمد مى‏گوید: به هر حال من خدمتتان عرض کردم، صبح هم خودتان خواهید دید
صبح‏ها معمولا درهاى آسایشگاه که باز مى‏شد، همه باید به خط مى‏نشستند و مأمورین بعثى آمار مى‏گرفتند. آمار که تمام مى‏شد، بچه‏ها متفرق مى‏شدند. آن روز صبح دیدم به محض اینکه آمار تمام شد، جمعیت به صورت سیل‏آسا به سمت همان سلولى که على اکبر بسترى بود مى‏روند و همه فریاد مى‏زنند( آقا امام زمان علیه السلام على اکبر را شفا داده است
ما هم با شنیدن این خبر، مثل بقیه به سرعت به سمت همان سلول رفتیم، دیدیم بله! چهره على اکبر عوض شده! زردى صورتش از بین رفته و خیلى شاداب و بشاش و سرحال، ایستاده است و دارد مى‏خندد. برادرها وقتى وارد سلول مى‏شدند، در و دیوار سلول را مى‏بوسیدند و همین‏که به على اکبر مى‏رسیدند، سر تا پاى على‏اکبر را بوسه مى‏زدند و بعد بیرون می ‏آمدند
به طور کلى در طول ده سال اسارتمان، مأمورین بعثى اجازه تجمع نمى‏دادند، حتى مى‏گفتند: اجتماعبیش از سه نفر یا دو نفر هم ممنوع است. بنده خودم دیدم، مأمورین بعثى مى‏آمدند و این صحنه را مى‏دیدند، آنقدر آن صحنه برایشان جالب بود که حتى مانع تجمع بچه‏ها نشدند
صف طویلى از برادرانمان حدود 1400نفر درست شده بود که مى‏خواستند على‏اکبر را زیارت کنند. بنده هم وقتى رفتم و على‏اکبر را زیارت کردم، از او پرسیدم: على‏اکبر چى‏شد
گفت: دیشب آقا عنایتى فرمودند و در عالم خواب شفا گرفتم.بنده آمدم بیرون و رفتم همان برادرمان محمد، که خواب دیده بود را پیدا کردم و گفتم: جریان از چه قرار است؟! شما چه خوابى دیدید؟! چه کسى به شما در آن طرف اردوگاه چنین خبرى را داد؟
محمد گفت: واقع مطلب این است که من از حدود سن 18 -19سالگى، هر شب قبل از خواب دو رکعت نماز آقا امام زمان علیه السلام را با صد مرتبه (إیّاک نعبدُ و إیّاکَ نسْتعین ) مى‏خواندم و مى‏خوابیدم. بعد از تمام شدن نماز، فقط یک دعا مى‏کنم، آن هم براى فرج آقا امام زمان(عجل اللّه تعالى فرجه الشریف) است. و هیچ دعاى دیگرى غیر از دعا براى فرج حضرت مهدى علیه السلام نمى‏کنم، چون مى‏دانم با فرج وجود مقدس آقا امام زمان علیه السلام آنچه از خیر و خوبى و صلاح و سعادت و عاقبت به خیرى است -که براى دنیا و آخرت خودمان مى‏خواهیم- یقینا حاصل مى‏شود. لذا مقید بودم که بعد از نماز آقا امام زمان علیه السلام براى هیچ امرى غیر از فرج حضرتش دعا نکنم. حتى در زمان اسارت هم براى پیروزى رزمندگان و نجات خودم از این وضع هم دعا نکرده‏ام. تا اینکه دیشب وقتى على‏اکبر را با آن حال دیدم، بعد از نماز آقا امام زمان علیه السلام شفاى على اکبر را از آقا امام زمان علیه السلام خواستم. قبل از اذان صبح خواب دیدم
(در یک فضاى سبز و خرّمى ایستاده‏ام و به قلبم الهام شد که وجود مقدّس آقا امام زمان علیه السلام از این منطقه عبور خواهند فرمود، لذا به این طرف و آن طرف نگاه مى‏کردم، تا حضرت را زیارت کنم. در همین حال دیدم ماشینى رسید، در عالم خواب جلو رفتم، دیدم سیّدى داخل ماشین نشسته است. سؤال کردم که شما از وجود مقدّس امام زمان علیه السلام خبرى دارید
فرمودند: مگر نمى‏بینى نورى در میان اردوگاه اسراء ساطع است؟
محمد مى‏گفت: آمدم جلو، نگاه کردم، دیدم بله! از همان سلولى که على‏اکبر بسترى است نورى ساطع است و به صورت یک ستون به آسمان پرتوافشانى مى‏کند و تمام منطقه را روشن کرده است، یقین کردم که آقا امام زمان علیه السلام على‏اکبر را مورد عنایت و لطف قرار داده و على‏اکبر شفا پیدا کرده است
وقتى از خواب بیدار شدم، رفتم آن بزرگوار که از نظر سنّى سالخورده‏تر از بقیه برادران بود و همچنین پدر شهید بودند را از خواب بیدار کردم و بشارت شفاى گرفتن على‏اکبر را دادم
بعد از این گفتگو، بنده برگشتم و از على‏اکبر جریان را سؤال کردم
گفت: من در عالم خواب حضرت را زیارت کردم و شفاى خود را از ایشان خواستم. حضرت فرمودند
(انشاء اللّه شفا پیدا خواهى کرد
بعد از این اتفاق، تمام برادران با همان حال روزه و معنویت، بى‏اختیار گریه مى‏کردند و متوسل به وجود مقدّس آقا امام زمان علیه السلام شده بودند. یادم مى‏آید: همان روز گروهى از طرف صلیب سرخ وارد اردوگاه شدند. -از طرف صلیب سرخ جهانى هر دو ماه، یک هیئت به اردوگاه مى‏آمدند، نامه مى‏آوردند تا برادرها براى خانواده‏هایشان نامه بنویسند و بعد نامه‏ها را تحویل مى‏گرفتند- تعدادى از دکترهایشان هم آمده بودند، اعلام کردند: ما آمده‏ایم افرادى که بیمارى صعب العلاج دارند را معاینه کنیم و بنا است که با مریض‏هاى عراقى در ایران معاوضه بشوند
بنده یادم هست، آن روز صلیب سرخ هرچه دعوت مى‏کرد تا آنهایى که پرونده پزشکى دارند به آنها مراجعه کنند، هیچکس اقدام نمى‏کرد و یک جوّ معنوى خاصّى بر اردوگاه حاکم بود و همه با آن حال به آقا امام زمان علیه السلام متوسل بودند. به قدرى حالت معنوى در اردوگاه شدّت پیدا کرده بود که احساس خطر کردم، به آنهایى که مریض بودند گفتم: باید مراجعه کنند
بچه‏ها آمدند و گفتند: یکى از عزیزان که چشم‏هایش ضعیف بود، هر دو چشمش را از دست داده است. تعجب کردم، به آنجا رفتم، دیدم او را براى معاینه برده‏اند ولى چشم‏هایش را باز نمى‏کند
گفتم: چه شده است؟ گفت: چشمانم نمى‏بیند؛ و گریه مى‏کرد. متوجه شدم که ایشان مى‏گوید: چشم‏هایم ضعیف است، تا آقا امام زمان علیه السلام چشم مرا شفا ندهند، چشمم را باز نمى‏کنم
یک چنین حالتى بر اردوگاه حاکم شده بود، من واقعا احساس خطر کردم. گفتم: همه بچه‏ها باید روزه‏هایشان را بشکنند. هرچه گفتند: الآن نزدیک به غروب است، اجازه بدهید روزه امروز را تمام کنیم
گفتم: شرایط، شرایطى نیست که ما بخواهیم این روزه را ادامه بدهیم، چون حالت معنوى بچه‏ها حالتى شده است که اگر بخواهند با آن حالت داخل آسایشگاه شوند، عده‏اى از نظر روحى آسیب مى‏بینند
الحمد للّه على‏اکبر شفا پیدا کرد و آن جوّ معنوى را برادرانمان شکستند و به قدرى آن حالت، شدّت پیدا کرده بود که تا آخر اسارت جرأت نکردیم بگوئیم برادران از این روزه‏هاى مستحبى بگیرند


نوشته شده در یکشنبه 89/4/13 ساعت 2:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: جمعه 103 اردیبهشت 14
مهدی یاور امروز: 42
مهدی یاور دیروز: 21
کل مهدی یاوران: 353077

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [117]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [140]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی