سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انقلاب یک تغییر دفعی و غیر تدریجی است، تحولی است که به یکباره روی می دهد.
این سخنی است که به سادگی بر زبان می آید، اما بیان کننده هیچ چیز نیست مگر آنکه «علت تغییر» را دریابیم و از آن مهم تر، «علت دفعی بودن تغییر» را. «تغییر» لازمه وجود جهان است و «زمان» لفظی است بیانگر همین تغییر. عالم هستی «ذات واحد» است متحول، و درست خلاف آنچه می پندارند، این تحول علت وجود زمان است، نه بالعکس.
از اثبات این مدعا در می گذرم چرا که فرصت بسیار می خواهد و با این مبحث نیز چندان مرتبط نیست. و اما بشر، گذشته از تحولات فردی و جمعی، تحولی دیگر نیز دارد که در آن فرد و جمع را از یکدیگر تفکیک نمی توان کرد. عالم هستی ذات واحدی است در حال تحول، و بشر درپیوند با عالم هستی این سیر تحول کلی را نیز طی می کند. اگر منتسب است به مولایمان علی (ع) که فرموده "اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر..." این سخن فقط استعاره‌ای ادبی نیست. تأویل این سخن آن است که در حقیقت این انسان است که او را باید «عالم اکبر» دانست، نه عالمی که بیرون از وجود انسان تا لایتناهی گسترده است. مفهوم «بیرون» و «درون» اینجا درهم می ریزد. در ظاهر، بشر جزیی از عالم هستی است و اما در باطن، عالم هستی آینه تجولات درونی بشر است
نباید پنداشت که بشر از سر صرقه در یکی از سیارات یکی از منظومه ها ی خوررشیدی کهکشان کعبه پا به دنیا گذاشته است و فارغ از باقی عالم، سیر تحولی را در کره زمین طی کرده و اکنون نیز عالم پیرامون ما نسبت به آنچه در این سیاره خاکی می‌گذرد بی اعتنا ست. اگر بشر رابطه بین تحولات انفسی خود و عوالم آسمانی را در نمی یابد، نباید بینگارد که چنین رابطه ای وجود ندارد.
عالم ذات واحدی است و غایت آفرینش بشر از غایت کل وجود جدا نیست و اگر در مأثورات دینی ما هست که پس از برقراری حکومت عدل جهانی -که غایت تکاملی مقام جمعی بشر است- قیامت صغرا نیز واقع می شود و همه عالم هستی در هم می ریزد و نظام دیگری به خود می گیرد، و از همین جاست یعنی هنگامی جهان به مقصد می رسد که آدم -در مقام کلی خود- به مقصد تکاملی خویش رسیده باشد... و این تکامل را به مفهوم متعارف تکامل بیولوژیک ناشی از «تطور انواع» نگیرید، که آن خرافه ای بیش نیست.
مقصد تکاملی یا غایت آفرینش آدم کجاست؟ من نمی دانم بدون تفکر و تأمل در «طرح کلی عالم» چگونه می توان به حقیقت رسید. مورچه ای که تلاش می‌کند تا آذوقه زمستانش را جمع آورد، نه در عالم تأمل می کند و نه خود را می شناسد، و همین که بشر در طرح کلی عالم می اندیشد و در جست‌وجوی حقیقت است معلوم می دارد که او روحاً امکان محیط شدن بر عالم هستی را دارد، اگر چه جسماً به خاک وابسته است و امکان پرواز نیز ندارد. و حقیقت هیچ چیز را بیرون از طرح کلی عالم نمی توان دریافت، چه برسد به حقیقت وجود انسان را که مظهر همه عوالم است.
خلاف تفکر علمی جدید، «آدم» خود مقصد و مقصود خلقت کائنات است و همه عالم اکبر عرصه ای است تا این کهکشان کعبه و این منظومه خورشیدی خلق شوند و این سیاره خاکی که نگین انگشتری عالم است و حجت اولین و آخرین خداوند را در خود می پرورد. یعنی همه عالم خلق شده است تا آدم خلق شود و اگر قدمای ما می گفتند که زمین مرکز عالم است، این سخنی نیست که کوپرنیک و گالیله با یک تلسکوپ بتوانند آن را نفی کنند. «زمین مرکز عالم است» یک حکم تمثیلی است و نباید آن را در کنار احکام علوم تجربی نهاد و حکم به صحت و سقم آن کرد و اگر نه، با عقل علمی جدید همه معتقداتی که انسان از طریق وحی و تاویل یافته است خرافاتی مضحک بیش نیستند. زبان تمثیل زبانی از یاد رفته است و عقل علمی جدید که به تبع اطلاق احکام علوم تجربی بر کل عالم پدید آمده چه می تواند دریابد که «حیات بشر با حجت الله آغاز شده و به حجت الله پایان میگیرد» یعنی چه؟ این عقل جدید چه می تواند دریابد که «هبوط از برزخ یا بهشت مثالی وجود بشر به ارض اسفل» یعنی چه؟ این عقل جدید چگونه می تواند طرح کلی حیات بشر را در قصه آفرینش آدم دریابد؟ و نمی دانم انسانی که تاریخ را بر «انتظار موعود» معنا نمی کند، چگونه می خواهد معانی جنگ ها و صلح ها و تحولات تاریخی و انقلاب هارا در یابد؟ و به راستی من نمی دانم اگر کسی طرح کلی حیات بشر در قصه آفرینش را در نیابد، چگونه می خواهد معتقدات بشر را نسبت به وحی و ارسال انبیا و دین و معاد... معنا کند؟
حقیقت آخرین چیزی است که بشر -در مقام کلی خویش- به آن خواهد رسید و بنابراین، «حکومت حق» که بر مطلق عدل بنا شده، آخرین حکومتی است که در سیاره زمین بر پا خواهد شد. همه تحولات تاریخی در حیات بشر «در انتظار موعود» صورت گرفته است، چه بدانند و چه ندانند. اگر بشر «تصویری فطری» از غایت آفرینش خویش نداشت، هرگز با «وضع موجود» مخالفتی نمی کرد و نیاز به تحول یک بار برای همیشه در وجودش می مرد. اما هرگز بشر به وضع موجود رضا نمی شود و به آنچه دارد، بسنده نمی کند، چرا که از وضع موعود، صورتی مثالی دارد منقوش در فطرت ازلی خویش، و تا وضع موجود خویش را با این صورت مثالی و موعود منطبق نبیند، دست از تلاش بر نمی دارد. آیه "یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملا قیه" تأویلی دارد و آن اینکه غایت تلاش انسان «لقای حقیقت» است، چه انسان در حیثیت فردی خویش، چه در حیثیت جمعی، و چه در آن حیثیت کلی که بدان اشاره رفت.
آیا من بیش از حد خویش حجاب تقیه را ندریده ام؟ نمی دانم؛ اما هر چه هست، من تصور میکنم که روزگار بیان این سخنان سر رسیده است.
پیامبران بزرگ همواره در اعصار جاهلی مبعوث گشته اند و این نه فقط به آن علت است که در عصر جاهلیت، بشر مستغرق در ظلمات، بیش‌تر نیاز به هدایت دارد، بلکه به این علت است که در صیرورت تاریخی حیات بشر، این قاعده کلی وجود دارد که انسان تا گرفتار عصری از جاهلیت نشود، قابلیت هدایت نمی یابد و اصلآ حکمت وجود شیطان در قصه آفرییش آدم در همین جاست که اگر شیطان نمی بود که انسان را از بهشت حقیقت مثالی وجود خویش به زیر آورد، او قابلیت «تلقی کلمات» و «توبه» پیدا نمی کرد. "انا لله و انا الیه راجعون" «دایره کاملی» است که عالم هستی را معنا می کند. تلاشی که این انسان بر مهبط خویش برای رجعت به حقیقت وجود خود می کند، مجموع تحولات تاریخی است که از حجت اول تا حجت آخر روی می دهد.
از رنسانس به این سو که آخرین عصر جاهلیت بشر آغاز شده، حیات تاریخی اقوام انسانی در سراسر سیاره به یکدیگر ارتباط پیدا کرده است تا بشر در حیثیت کلی خویش مصداق محقق بیابد و اگر تحولی روی می دهد، برای همه بشریت یک‌جا اتفاق بیفتد. تعبیر «دهکده جهانی» نشان می دهد که آخر الزمان و عصر ظهور موعود رسیده است، چرا که آن تحول عظیم که بشر در انتظار آن است، باید همه بشریت را شامل شود -که خواهد شد-. در این آخرین عصر جاهلیت است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش از اسمان معنوی هبوط خواهد کرد -که کرده است- و در همین عصر است که بشر در حیثیت کلی وجود خویش «توبه» خواهد کرد، که با پیروزی انقلاب اسلامی درایران -که ام القرای معنوی سیاره زمین است-، این عصر نیز آغاز شده و می رود تا بالتمام همه زمین و همه بشریت را فراگیرد.
این سخنان نسبتی با هیستوریسیسم ندارد و البته اگر کسانی می خواهند با نسبت دادن این سخنان به تاریخ انگاری هگلی از حقیقت بگریزند و یا دیگران را به بی راهه ها و کژراهه ها بکشانند، خود دانند. عصر توبه انسان در حیثیت کلی وجود آغاز شده است و او می رود تا خود را باز یابد. آن که حقیقت را فراموش کند، به مصداق "نسوا الله فانسیهم انفسهم" خود را گم خواهد کرد و انسان امروز در یک رویکرد دیگر باره به حقیقت، می رود تا خود را باز یابد.
فروپاشی کامل کمونیسم اگر چه اکنون دولت مستعجلی است برای دموکراسی غرب، اما حتی از میان سیاستمداران امریکایی نیز هیچ کدام نیستند که این پیروزی را شیرین و بدون اضطراب یافته باشند. هیبت آنکه خواهد آمد و انتظار انسان را پایان خواهد داد، از هم اکنون همه قلب ها را فرا گرفته است. انقلاب اسلامی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت، و از این پس تا آنگاه که شمس ولایت از افق حیثیت کلی وجود انسان سر زند و زمین و آسمان ها به غایت خلقت خویش واصل شوند، همه نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست‌وجوی یوتوپیای لذت و فراغت -که همان جاودانگی موعود شیطان است برای آدم فریب خورده- به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است، یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید و خلاف آنچه بسیاری می پندارند، اخرین مقاتله ما -به مثابه سپاه عدالت- نه با دموکراسی غرب که با اسلام امریکایی است، که اسلام امریکایی از خود امریکا دیر پاتر است. اگر چه این یکی نیز و لو «هزار ماه» باشد به یک «شب قدر» فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان وراث زمین خواهند شد


نوشته شده در شنبه 89/4/12 ساعت 8:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان


جهت دریافت تصاویر با سایز اصلی روی آنها کلیک بفرمایید

تصاویر قدیمی مسجد جمکران (کلیک جهت دریافت سایز اصلی)تصاویر قدیمی مسجد جمکران (کلیک جهت دریافت سایز اصلی)تصاویر قدیمی مسجد جمکران (کلیک جهت دریافت سایز اصلی)

 تصاویر قدیمی مسجد جمکران (کلیک جهت دریافت سایز اصلی)تصاویر قدیمی مسجد جمکران (کلیک جهت دریافت سایز اصلی) تصاویر قدیمی مسجد جمکران (کلیک جهت دریافت سایز اصلی)


نوشته شده در شنبه 89/4/12 ساعت 7:0 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: دیار یار


ملاقات حضرت آیة الله العظمى مرعشى نجفى

در ایام تحصیل علوم دینى و فقه اهل بیت علیهم‏السلام، در نجف اشرف، شوق زیادى جهت دیدارجمال مولایمان بقیة الله الاعظم عجل‏الله ‏تعالى ‏فرجه داشتم با خود عهد کردم چهل شب چهارشنبه پیاده به ‏مسجد سهله بروم، به این نیت که جمال آقا صاحب الامرعلیه‏السلام را زیارت کنم و به این فوز بزرگ نایل شوم
تا 35 یا 36 شب چهارشنبه ادامه دادم. تصادفا در یک ‏شب چهارشنبه ، رفتنم از نجف به تاخیر افتاد و هوا ابرى و بارانى ‏بود. نزدیک شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت ‏مخصوصا از زیادى قطاع الطریق و دزدها، ناگهان ‏صداى پایى را از پشت ‏سر شنیدم که بیشتر موجب ترس ‏و وحشتم گردید. برگشتم به عقب، سید عربى را با لباس ‏اهل بادیه دیدم، نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت: اى‏سید! سلام علیکم
ترس و وحشت ‏به کلى از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم . تعجب آور بود که چگونه این ‏شخص در تاریکى شدید، متوجه سیادت من شد و در آن ‏حال من از این مطلب غافل بودم. به هر حال سخن ‏مى‏گفتیم و مى‏رفتیم . سید عرب از من سؤال کرد: قصد کجا دارى
گفتم: مسجد سهله
فرمود: به چه جهت
گفتم: به قصد تشرف و زیارت ولى عصرعلیه‏السلام
مقدارى که رفتیم ، به مسجد زید بن صوحان که مسجد کوچکى است نزدیک مسجد سهله رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایى که سید خواند که، مثل آن بود که دیوار و سنگها با ایشان آن دعا را مى‏خواندند، احساس انقلابى عجیب در خود نمودم که از وصف آن ‏عاجزم
بعد از دعا سید فرمود: سید تو گرسنه‏اى، خوب‏است ‏شام بخورى
پس سفره‏اى را که زیر عبا داشت ‏بیرون آورد و درآن ‏سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز تازه بود. مثل این که‏ تازه از باغ چیده شده بود . و آن وقت چله زمستان وفصل سرماى ‏شدید بود و من متوجه نشدم که این آقا این‏ خیارهای تازه سبز را در این فصل زمستان از کجا آورده؟ به هر حال طبق دستور آقا شام خوردم
سپس فرمود: بلند شو تا به مسجد سهله برویم
داخل مسجد شدیم ، آقا مشغول اعمال وارده درمقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه‏ مى‏کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشاء را به آقا اقتدا کردم و متوجه نبودم که این آقا کیست
بعد از آن که اعمال تمام شد، آن بزرگوار فرمود
اى سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به ‏مسجد کوفه مى‏روى یا در همین جا مى‏مانى
گفتم: مى‏مانم و سپس در وسط مسجد در مقام امام ‏صادق علیه‏السلام نشستیم
به سید گفتم: آیا چاى یا قهوه یا دخانیات میل دارى ‏آماده کنم
در جواب، کلام جامعى را فرمود: این امور از زواید‏ زندگى است که ما از آن دوریم
این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت ‏به نحوى که ‏هرگاه یادم مى‏آید ارکان وجودم مى‏لرزد. به هر حال ‏مجلس نزدیک دو ساعت طول کشید و در این مدت‏ مطالبى رد و بدل شد که به بعضى از آنها اشاره مى‏کنم
در رابطه با استخاره سخن به میان آمد. سید عرب ‏فرمود
اى سید با تسبیح به چه نحو استخاره مى‏کنى
گفتم: سه مرتبه صلوات مى‏فرستم و سه مرتبه‏ مى‏گویم: «استخیر الله برحمتة خیرة فى عافیة‏» پس‏ قبضه‏اى از تسبیح را گرفته مى‏شمارم، اگر دو تا بماند بد است و اگر یکى ماند خوب است
فرمود: این استخاره، دنباله ای دارد که به ‏شما نرسیده و آن این است که هرگاه یکى باقى ماند فورا حکم به خوبى استخاره ندهید بلکه دوباره ‏بر ترک عمل، استخاره کنید اگر زوج آمد کشف مى‏شود استخاره اول خوب است اما اگر یکى آمد کشف مى‏شود که استخاره اول میانه است
به حسب قواعد علمیه مى‏بایست دلیل بخواهیم و آقا جواب دهد به جاى دقیق و باریکى رسیدیم پس به مجرد این قول تسلیم شدم و در عین حال متوجه نبودم که این آقا کیست
از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت ‏و قرائت این سوره‏ها بعد از نمازهاى واجب بود. بعد ازنماز صبح سوره یاسین و بعد از نماز ظهر سوره نباء بعد از نمازعصر سوره نوح و بعد از مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشاء سوره ملک
دیگر این که تاکید فرمودند: بر دو رکعت نماز بین‏ مغرب و عشاء که در رکعت اول بعد از حمد هر سوره‏اى خواستى مى‏خوانى و در رکعت دوم بعد از حمد سوره ‏واقعه را مى‏خوانى و فرمود: این نماز کفایت مى‏کند از خواندن ‏سوره ‏واقعه بعد از نماز مغرب، چنانکه گذشت
تاکید فرمود که: بعد از نمازهاى پنجگانه این دعا رابخوان
«اللهم سرحنى عن الهموم و الغموم و وحشة ‏الصدر و وسوسة الشیطان برحمتک یا ارحم‏الراحمین‏»
و دیگر بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع درنمازهاى یومیه خصوصا رکعت آخر تاکید کردند
اللهم صل على محمد و آل محمد و ترحم على‏عجزنا و اغثنا بحقهم‏
در تعریف و تمجید از شرایع الاسلام مرحوم محقق ‏حلى فرمود
تمام آن مطابق با واقع است مگر کمى از مسایل آن
تاکید بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن، براى‏ شیعیانى که وارثى ندارند یا دارند ، ولکن یادی از آنها نمى‏کنند
تحت الحنک را از زیر حنک دور دادن و سر آن را درعمامه قرار دادن چنانکه علماى عرب به همین نحو عمل ‏مى‏کنند و فرمود: در شرع این چنین رسیده است
تاکید بر زیارت سید الشهدا علیه‏السلام
دعا در حق من و فرمود: قرار دهد خدا تو را از خدمتگزاران شرع
پرسیدم: نمى‏دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا من ‏نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم
فرمود: عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدى
گفتم: نمى‏دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوى الحقوق ‏از من راضى هستند یا نه
فرمود: تمام آنها از تو راضى‏اند و درباره‏ات دعا مى‏کنند
استدعاى دعا کردم براى خودم که موفق باشم براى ‏تالیف و تصنیف
دعا فرمودند
پس از این گفتگو به خاطرحاجتى خواستم از مسجد بیرون روم ، آمدم کنار حوض که در وسط راه قبل از خارج ‏شدن از مسجد قرار دارد ، به ذهنم رسید چه شبى بود واین سید عرب کیست که این همه با فضیلت است؟ شاید همان مقصود و معشوقم باشد تا به ذهنم این فکر ‏خطور کرد، مضطرب برگشتم و آن آقا را ندیدم و کسى ‏هم در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آقا را زیارت کردم ‏و غافل بودم، مشغول گریه شدم و همچون دیوانه اطراف ‏مسجد گریه مى‏کردم تا صبح شد، چون عاشقى که بعد از وصال مبتلا به هجران شود
این بود اجمالى از تفصیل، که هر وقت آن شب یادم ‏مى‏آید بهت زده مى‏شوم


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:47 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


شیخ محمد طاهر نجفى

صـالح متقى , شیخ محمد طاهر نجفى سالها است که خادم مسجد کوفه مى باشد و باخانواده خود در هـمـان جـا مـنـزل دارد و اکثر اهل علم نجف که به آن جا مشرف مى شوند, او را مى شناسند و تاکنون چیزى جز حسن و صلاح از او نقل نکرده اند وایشان الان از هر دو چشم نابینا است .
او مـى گفت : هفت یا هشت سال قبل , به علت نیامدن زوار و جنگ بین دو طایفه درنجف اشرف , کـه بـاعـث قـطـع تـردد اهل علم به آن جا شد, زندگانى بر من تلخ گشت ,چون راه درآمد من مـنـحـصـر بـه ایـن دو دسته (زوار و اهل علم ) بود, به طورى که اگرآنها نمى آمدند, زندگى ام نـمـى چـرخید.
با این حال و با کثرت عیال خود و بعضى ازایتام , که سرپرستى آنها با من بود, شب جمعه اى هیچ غذایى نداشتیم و بچه ها ازگرسنگى ناله مى کردند.
بسیار دلتنگ شدم .
من غالبا به بعضى از اوراد و ختوم مشغول بودم .
در آن شب که بدى حال به نهایت خود رسیده بود, رو بـه قـبـله , میان محل سفینه (معروف به جاى تنور) و دکة القضاء(جایى که امیرالمؤمنین (ع ) براى قضاوت مى نشسته اند) نشسته بودم و شکایت حال خود را به خداى متعال مى نمودم و اظهار مى کردم که خدایا به همین حالت فقر وپریشانى راضى هستم .
و باز عرض کردم : چیزى بهتر از آن نیست که چهره مبارک سید و مولاى عزیزم را به من نشان دهى و دیگر هیچ نمى خواهم .
نـاگهان خود را سر پا دیدم که در یک دستم سجاده اى سفید و دست دیگرم در دست جوان جلیل الـقدرى که آثار هیبت و جلال از او ظاهر است , قرار داشت .
ایشان لباس نفیسى مایل به سیاه در بر داشـت .
مـن ظـاهـربـیـن , خیال کردم که یکى از سلاطین است ,اما عمامه به سر مبارک داشت و نـزدیـک او شـخص دیگرى بود که لباس سفیدى به تن کرده بود.
با این حالت به سمت دکه اى که نزدیک محراب است براه افتادیم وقتى به آن جا رسیدیم , آن شخص جلیل که دست من در دست او بود فرمود: یا طاهر افرش السجادة (اى طاهر سجاده را فرش کن .
) آن را پهن نمودم دیدم سفید است و مى درخشد و با خط درخشان چیزى بر آن نوشته شده بود ولى جـنـس آن را تشخیص ندادم .
من با ملاحظه انحرافى که در قبله مسجدبود, سجاده را رو به قبله فرش کردم .
فرمود: چطور سجاده را پهن کردى ؟ من از هیبت آن جناب از خود بى خود شدم و ازشدت حواس پرتى گفتم : فرشتها بالطول و العرض (سجاده را به طول و عرض پهن نمودم .
) فرمود: این عبارت را از کجا گرفته اى ؟ گـفـتـم : ایـن کـلام از زیـارتـى اسـت که با آن , حضرت بقیة اللّه عجل اللّه تعالى فرجه الشریف را زیارت مى کنند.
در روى مـن تبسم کرد و فرمود: اندکى فهم دارى .
بعد هم بر آن سجاده ایستاد و براى نماز تکبیر گفت و پیوسته نور عظمت او زیاد مى شد به طورى که نظر بر روى مبارک ایشان ممکن نبود.
آن شـخص دیگر به فاصله چهار وجب پشت سر ایشان ایستاد.
هردو نماز خواندند و من روبروى ایشان ایستاده بودم .
ناگهان در دلم راجع به او چیزى افتاد و فهمیدم ایشان از آن اشخاصى که من خیال کرده ام , نیست .
وقتى از نماز فارغ شدند, حضرتش را دیگر در آن جا ندیدم اما مشاهده کردم که آن بزرگوار روى یک کرسى حدود دومترى که سقف هم داشت , نشسته اند و آن قدر نورانى بودند که چـشـم را خـیـره مـى کـرد.
از هـمان جا فرمودند: اى طاهر احتمال مى دهى من کدام سلطان از این سلاطین باشم ؟ عرض کردم : مولاى من , شما سلطان سلاطینید و سید عالمید و از این سلاطین معمولى نیستید.
فرمود: اى طاهر به مقصد خود رسیدى دیگر چه مى خواهى ؟ آیا ما شما را هر روزرعایت نمى کنیم ؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمى شود؟ بعد هم وعده گشایش ازتنگدستى را به من دادند.
در هـمـیـن لـحظه شخصى که او را مى شناختم و کردار زشتى داشت از طرف صحن مسلم وارد مـسـجـد شـد.
آثـار غـضـب بر آن جناب ظاهر و روى مبارک را به طرف او کردو رگ هاشمى در پـیـشانیش پدیدار شد و فرمود: اى فلان , کجا فرار مى کنى ؟ آیا زمین و آسمان از آن ما نیست و در آنها احکام و دستورات ما جارى نمى شود؟ تو چاره اى جز آن که زیردست ما باشى ,ندارى ؟ آنگاه به من توجه کرد و تبسم نمود و فرمود: اى طاهر به مراد خود رسیدى , دیگر چه مى خواهى ؟ بـه خـاطـر هـیـبت آن جناب و حیرتى که از جلال و عظمت او به من دست داد, نتوانستم سخنى بـگـویـم .
باز ایشان سخن خود را تکرار فرمودند, اما شدت حال من به وصف نمى آمد.
لذا نتوانستم جـوابـى بـدهـم و سـؤالـى از حـضرتش بنمایم .
ودر این جا به فاصله چشم برهم زدنى نگذشت که ناگهان خود را در میان مسجد, تنها دیدم .
به طرف مشرق نگاه کردم , دیدم فجر طلوع کرده است .
شیخ طاهر گفت : با آن که چند سال است که کور شده ام و بسیارى از راه هاى کسب درآمد بر من بـسته شده , که یکى از آنها خدمت علماء و طلابى بود که به کوفه مشرف مى شدند, اما طبق وعده حـضـرت , از آن تاریخ تا به حال الحمدللّه در امر زندگى گشایش شده و هرگز به سختى و تنگى نیفتاده ام


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:46 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت


داستانى دیگر از شیخ مفید

در کتاب شریف عقبرى الحسان داستان دیگرى نیز از مرحوم شیخ مفید نقل شده است که نشان دهنده ى عنایت و توجه خاص حضرت بقیة الله(علیه السلام) به ایشان است و آن به این شرح است که در زمان شیخ مفید رحمه الله شخصى از روستایى به خدمت ایشان رسید و سئوال کرد: زنى حامله فوت کرده و حملش زنده است. آیا باید شکم زن را شکافت و طفل را بیرون آورد یا اینکه به همان حالت او را دفن کنیم
شیخ مفید فرمود: با همان حمل زن را دفن کنید
آن مرد برگشت ولى متوجه شد سوارى از پشت سر مى تازد و مى آید. وقتى نزدیک او رسید
گفت: اى مرد، شیخ مفید فرمود: شکم آن را شکافته و طفل را بیرون آورید، بعد او را دفن کنید
مرد روستایى همین کار را کرد
پس از مدتى ماجراى آن سوار را براى شیخ نقل کردند
ایشان فرمود: من کسى را نفرستاده بودم. معلوم است که آن شخص حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف بوده اند. حال که ما در احکام شرعى اشتباه مى کنیم، همان بهتر که دیگر فتوا ندهیم
ایشان  در خانه ى خود نشست و بیرون نیامد امّا از ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر(علیه السلام) توقیع و نامه اى براى ایشان صادر شد که بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید
با صدور این توقیع، شیخ مفید بار دیگر به مسند فتوا نشست


نوشته شده در پنج شنبه 89/4/10 ساعت 12:45 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: زائرین کوی محبت

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: جمعه 103 اردیبهشت 14
مهدی یاور امروز: 38
مهدی یاور دیروز: 21
کل مهدی یاوران: 353073

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [117]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [140]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی