سفارش تبلیغ
صبا ویژن


پس از اینکه به بچه ها خبر رسید دکتر «رحیمی» شهید شده است همه بچه ها دعای توسل را به یاد او خواندند. دعا را «محمد علی» می خواند. وقتی به نام مقدس امام حسین (علیه السلام) رسید دعا را قطع کرد و خطاب به بچه ها گفت: «برادرها قدر خودمان را بدانیم. برادرها اگر مرا ندیدید حلالم کنید. من از همه شما حلالیت می طلبم.» پس از اتمام دعا نزد او رفتم. گفتم:«مگر احساس شهادت می کنی؟» گفت: «وقتی به جبهه آمدم یک بار امام زمان (عجل الله فرجه) را در خواب دیدم. ایشان به من فرمودند:«به زودی عملیاتی شروع می شود و تو نیز در این عملیات شرکت می کنی و شهید خواهی شد.» همین گونه شد. او در همان عملیات (مسلم ابن عقیل) به شهادت رسید. با اینکه قبل از عملیات به علت درد آپاندیسیت بشدت بیمار بود و حتی فرماندهان می خواستند از حضور او در عملیات جلوگیری کنند ولی او می گفت: «چرا شما می خواهید از شهادت من جلوگیری کنید؟» 

(کتاب کرامات شهدا، جلد اول، صفحه139)


نوشته شده در شنبه 89/4/5 ساعت 7:30 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان


تنها شش نفر توانستند خود را به بالای ارتفاع 1050 «بازی دراز» برسانند. برادر «علی موحد دانش» و برادر «محسن وزرایی» از دانشجویان پیرو خط امام که در تسخیر لانه جاسوسی دست داشت ، همینک به عنوان بنیانگذار لشگر 10 سیدالشهداء علیه السلام عملیاتی حساس را فرماندهی می کرد چرا که بچه های سپاه در محدودیت های پیش آمده از طرف بنی صدر در این گونه عملیات علاوه بر دشمن مهاجم ، دشمنان نفوذی دو چهره که با پز خردمندی زمام امور را در دست گرفته بودند را نیز در پشت سر داشتند. به هر ترتیب در فتح این ارتفاع حاج محسن با اندک یاران باقی مانده اش حدود 350 تن از نیروهای گردان کماندوی ارتش بعث را به اسارت گرفتند لیکن در حین تخلیه ی اسراء به پشت جبهه یکی از افسران دشمن مصرانه تقاضای ملاقات با فرمانده نیروهای ایرانی را داشت. دوستان «محسن» به خاطر رعایت مسایل امنیتی ، شخصی غیر از او را به آن افسر بعثی به عنوان فرمانده خود معرفی کردند. اما ... بعثی اسیر، ناباورانه و با قاطعیت گفت: «نه! فرمانده شما این نیست.»
از وی سؤال شد مگر تو فرمانده ما را دیده ای که این گونه قاطعانه سخن می گویی؟ او گفت: «آری! او در هنگام یورش شما به ما، سوار بر اسب سفید بود و ما هر چه به طرفش تیراندازی و شلیک کردیم به او کارگر نمی شد، لذا من او را می خواهم ببینم.»
«محسمن وزرایی» که در آن جمع بود به ناگاه زانوهایش سست شد و به زمین نشست و ....
این واقعه نخستین جلوه امداد غیبی بود که از بدو جنگ این گونه تجلی نموده بود لذا «محسن» در مصاحبه ای (تلویزیونی) به این واقعه به عنوان عنایت ائمه هدی علیه السلام به رزمندگان اشاره کرد و در مقابل بلافاصله سلف خرد گرایان و «رئیس جمهور قدرت طلب» بنی صدر خائن عاجزانه دست به قلم شد ودر ستون «کارنامه رئیس جمهور» روزنامه ضد انقلابیش «روزنامه انقلاب اسلامی»ضمن استهزائ عنایات غیبی، رذیلانه نوشت: «این پاسدارها برای تضعیف موقعیت من این حرفها را می زنند... اگر اسب سفید در کار است چرا به جنوب نیامده و فقط به غرب رفته است؟» غافل از اینکه دوزخیان از درک این عنایت عاجزند و بهشتیان را به این حرف راه است لذا شهید مظلوم حضرت آیت الله بهشتی (ره) در همان اوان فرمودند: «خانقاه عرفان ما بازی دراز است.»  

(کتاب کرامات شهدا، جلد اول، صفحه111)


نوشته شده در شنبه 89/4/5 ساعت 7:30 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان


پاسدار شهید سلمان رضایی یکی از چهره های گمنام و شناخته نشده حماسه دفاع مقدس ما بشمار می آید. صفا و صمیمیت او تا ابد از صحیفه اذهان دوستان نزدیکان زدوده نخواهد شد و باید گفت که آنان بهتر می دانند که او که بود و چگونه زیست و در نهایت رو سوی کدامین قبله نهاد ...
متن زیر دست نوشته ای از شهید سلمان رضایی است که در دوران جنگ تحمیلی خطاب به خانواده عزیزش نگاشته است. تقاضا داریم که به دیده تعمیق در این کلمات بنگرید و بدین واسطه قلوب خویش را مالامال از عشق به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)نمایید ...
حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من فرمودند: «به این برادران بسیجی و رزمنده و جانباز بگویید که به پاکی و عظمتی که دارند خدا را قسم دهند، که خدا زودتر فرج مرا نزدیک کند.» 

 (کتاب کرامات شهدا، جلد اول، صفحه 66)


نوشته شده در شنبه 89/4/5 ساعت 7:29 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان


از روستاهای بوشهر با همان لباس قدیمی روستایی دست دو فرزند 7 و 8 ساله اش را گرفته و به شیراز آمده بود. گفت: آمده ام خدمت حضرت آیت الله دستغیب برسم. پرسیدم با ایشان چه کار داری؟ با اصرار بنده گفت: «چند روزی است یکی از فرزندانم سخت مریض شده و وضع مالی من اینقدر وسعت ندارد که بتوانم او را مداوا کنم، به هر زحمتی بود او را به درمانگاه بوشهر بردم. به من گفتند باید هر چه زودتر بچه را برای عمل جراحی به شیراز ببری. شب هنگام به حضرت ولی عصر = عجل الله تعالی فرجه الشریف = متوسل شدم و پس از گریه های زیاد امام زمان (عج) فرمود: فلانی هیچ ناراحتی به خودت راه نده، به شیراز برو، آنجا نماینده ی ما آقای شهید دستغیب حاجت تو را برآورده می کند.» به منزل آقا که رفتیم حضرت آقا بلند شدند و با آن سیّد روستایی احوالپرسی کردند و فرمودند: بچه ات را هم آورده ای؟ و افزودند: هیچ ناراحت نباش که خودم پول بیمارستان و هزینه عمل جراحی فرزندت را فراهم می کنم.   

 

لحظه های آسمانی،ص63 و 64


نوشته شده در شنبه 89/4/5 ساعت 7:29 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان


یکی از روحانیون و فضلای بزرگ قم برای من تعریف می کردند که زمان جنگ روحانی گردانهای مختلف بودم و دو سه ماه در هر گردان کارهای مختلفی انجام می دادم. تا اینکه در یک گردان آذری زبان افتادم و برای آن گردان هر کاری می کردم، پارچه می زدم، نوار می گذاشتم، سخنرانی، دعا و نماز و... ولی یک نوجوان 15 یا 16 ساله بود که فقط بین نماز تعقیبات می خواند. احساس می کردم اثری که این تعقیبات بین رزمنده ها دارد به مراتب بیشتر از کارهای من است. برایم سؤال بود که این نوجوان چه سرّی با خدا و مهدی (عج) و فاطمه (س) دارد که آنقدر نفسش اثر بخش است.
 گذشت و از آن گردان رفتم، در گردان دیگر فعالیت می کردم. صبح عملیاتی می آمدیم که دو سه نفر از رفقای آن نوجوان را دیدم. از آنها پرسیدم مرا می شناسید؟ گفتند بله. سراغ آن نوجوان را گرفتم. گفتند: «حاج آقا! همین دیشب در عملیات شهید شد.» پرسیدم این سؤال مرا جواب بدید او چه سرّی داشت که اینگونه بود؟ گفتند: ما از اسرار پنهانی او نمی دانیم ولی یک روز در شهر خودمان به ما گفت: شنیدم دیدن عالم ثواب زیادی دارد برویم پیش آقای مدنی ما رو نصیحت کنند. وقت گرفتیم پیش ایشان در موعد مقرر رفتیم. خیلی مؤدبانه پیش ایشان رفتیم حاج آقا با ما روبوسی کرد.
 آقای مدنی بالای مجلس نشست و این نوجوان مؤدب و دو زانو دم در نشست. دیدیم ایشان (آیت الله مدنی) سرشان را پائین انداخته اند و حرف نمی زنند و وقتی سرشان را بالا آوردند با کمال تعجب دیدیم دارند اشک می ریزند یک نگاه در چشمان آن رفیق ما انداخت و با حالت التماس این غزل حافظ را خواند:

ای پیک راستان خبر یار ما بگو 
 احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو
بر هم چو میزد آن سر زلفین مشکبار
 باما سر چه داشت ز بحر خدا بگو
گر دیگرت بر آن سر دولت گذر بود
بعد از ادای خدمت وعرض دعا بگو
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر
شاهانه ماجرای گناه گدا بگو

و شروع کرد زار زار گریه کردن و آن نوجوان سر را بالا آورد. نگاه در چشم آیت الله مدنی کرد و گفت:

درد عشقی کشیده ام که مپرس
سوز هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار 
دلبری برگزیده ام که مپرس
سوی من لب چه می گزی که مگوی
لب لعلی گزیده ام که مپرس

 برگرفته از سی دی سربندهای فراموش شده


نوشته شده در شنبه 89/4/5 ساعت 7:26 عصر توسط: نشریه حضور (مختص امام عصر عج) | نظر | موضوع: شهدا و امام زمان

<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

منوی اصلی

 RSS 
صفحه نخست
نرم افزار مهدوی شمیم انتظار
دوره آموزش مهدویت - نگین آفرینش
زندگی نامه حضرت
حکومت در زمان غیبت
مدعیان دروغین
غرب و مهدویت
پرسش و پاسخ
شهدا و امام زمان
وظایف منتظران
خانواده مهدوی
کودکان و امام زمان
مقالات
حرف دل
زائرین کوی محبت
کرامات حضرت
دیار یار
نگار خانه
همراه مهدوی
مهدی بلاگ

لحظات انتظار

امروز: پنج شنبه 103 آذر 8
مهدی یاور امروز: 77
مهدی یاور دیروز: 44
کل مهدی یاوران: 359096

لوگو و نویسندگان وبلاگ


 شمیم انتظار
مدیر وبلاگ : نشریه حضور (مختص امام عصر عج)[159]
نویسندگان وبلاگ :
.*.هاتف.*.
.*.هاتف.*. (@)[2]

ملوسک
ملوسک (@)[1]

sheitoon
sheitoon (@)[6]


ذکر تعجیـل فرج رمز نجات بـشر است مابر آنـیـم که ایـن ذکر جهانی بـشـود

مطالب خواندنی

» عوامل پیدایش مدعیان دروغین [24]
» ماه رمضان با امام زمان [26]
» شیوه های مدعیان دروغین مهدویت [121]
» وظیفه منتظران حضرت ولیعصر [144]
» مدعیان دروغین مهدویت [674]
» سری اول کتب مهدوی مخصوص موبایل [324]
» غیبت یا حضور؟ مسئله این است! [26]
» بررسی نقش آمریکا در عصر آخر الزمان [866]
» دوره آموزش مهدویت (نگین آفرینش) [212]
» سرود های زیبا پیرامون امام زمان مخصوص کودکان و نوجوانان [302]
» خاطره ای از سید آزادگان شهید ابوترابی [369]
» دولت پایدار حق فرا می رسد [26]
» نقاشی های مهدوی ویژه کودکان [119]
» تصاویر قدیمی مسجد جمکران [160]
» ویژگى‏هاى مسجد سهله [48]
[آرشیو(15)]

آخرین یادداشت ها

کمک به نیازمندان

persian gulf

لینک دوستان

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار
علی اصغربامری
افســـــــــــونگــــر
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
نشریه حضور
رقص خون
****شهرستان بجنورد****
حامیان ولایت
منادی معرفت
بوی سیب
بادصبا
دوستدار علمدار
شبستان
برادران شهید هاشمی
عموهمت من
شهریار کوچه ها
محمد قدرتی
یه دختره تنها
ورزشهای رزمی
جیغ بنفش در ساعت 25
شاه تور
پلاک 40 ... سرداران بی پلاک
دانلود کتاب
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
مهربانی
پرسپولیس
فرزند روح الله
تجربه های مربی کوچک
هیئت فاطمیون شهرضا
*فیض زندگی*
مقاله های تربیتی
ثانیه ها...
صداقت
زازران همراه اخر
فقط من برای تو
داود ملکزاده خاصلویی
*مظلومیت اهل البیت(علیهم السلام)*
**قافله نت**
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
جوک پیامک مناسبتی داستان های طنز پ نه پ های جدید
fazestan
شیلو عج الله
راه را با این (ستاره ها) می توان پیدا کرد
sindrela
شیدائی
خبرهای داغ داغ
پایگاه بسیج شهید کریم مینا سرشت
مسأله شرعی
قدیسان مرگ
سرباز ولایت
سربازی در مسیر . . .
جوک و خنده
مندیر
تَرَنّم عفاف
مقالات

یا ایا صالح المهدی